معنی زیارت
زیارت؛ یعنى به حضور کسى رفتن و او را ملاقات نمودن. زیارت پیشوایان و بزرگان دین نیز به همین معناست. هدف زیارت برقرارى ارتباط با معصومین و اولیاء الله است و در این جهت باید تلاش نمود، در نتیجه واجب نیست که حتماً زیارتنامه خواند، بلکه مىتوان با آنها حرف زد و درد دل نمود.
ازاین رو زیارت به محض رفتن به حرم ائمه علیهم السلام و یا بزرگان دیگر و سلام بر آنان تحقق مى یابد. بقیه کارها از جمله آداب است که برخى از آنها مأثورند؛ یعنى از خود اهل بیت علیهم السلام دستوراتى در مورد آن وارد شده است؛ مانند« زیارت امین الله»، «عاشورا » و… به هر حال اصل زیارت با رفتن به حضور تحقق مى یابد و بقیه از آداب است. روشن است که درک این حضور، عنصری کلیدی به شمار می آید.
گروهی هستند که مى گویند زیارت قبور پیشوایان دین و بوسیدن ضریح ها و در و دیوار حرم ها و شفیع قرار دادنشان شرک و از گناهان کبیره است زیرا خداى تعالى در کتاب آسمانى خود، بت پرستان را براى این که مى گویند هولاء شفعاؤنا عند اللّه (1) و ملائکه و گاهى جن یا بشر را شفیعان خود قرار مى دهند مشرک مى شمارند و از این رو شفیع قرار دادن وخضوع کردن به غیر خدا موجب شرک است و فرقى میان ملائکه و انبیاء و غیر آنان نیست. ولى این گروه راه خطا پیموده اند و خداى متعال بت پرستان را هرگز از جهت شفیع دانستن ملائکه، مشرک نشمرده زیرا خود در آیات بسیارى از کلام خویش ملائکه و اولیاء را صریحا شفیع مى شمارد، مثلا می فرماید: و کم من ملک فى السماوات لا تغنى شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یاذن اللّه لمن یشاء و یرضى. (2) بلکه از این جهت است که بت پرستان در عین این که ملائکه را شفیعان و واسطه خیر مى دانند، از پیشگاه خداوند متعال روگردان شده تنها و تنها آنان را مى پرستند و فقط نسبت به آنان مراسم بندگى رابجا آورده در برابر خدا آنها را خدایان دیگر قرار مى دهند.
ولى هرگز زائرین قبور اولیاء دین و ائمه اسلام با کرنشى که به مقام قرب آنان مى کنند نمى خواهند قبر یا صاحب قبر را معبود قرار داده در برابر خداى یگانه خداى دیگرى بپرستند. اگر در تعظیم و احترام آنان می کوشند در تعظیم شعائر و آثار خدائى می کوشند واگر قبر یا ضریح یا آستان آنان را می بوسند، لازمه محبت و ارادت را بجا مى آورند.
بنا براین بوسیدن و تبرّک جستن، بدون اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت (فاعلیت استقلالى)شرک نیست. و اگر احیانا برخى از مردم از پیشوایان دینى حاجتى مى خواهند، یا گشایش کار یا شفاى مریض مى طلبند، اگر به آنها اعتراض کرده و گوشزد کنیم: کسی که حاجت برمى آورد یا دردمند را بهبودى مى دهد خداست و بس، و پیشوایان دین بندگان خدا مى باشند، خواهند گفت: مراد این است که این بنده مقرب برایم دعا کند و «حاجتم را از درگاه خدا بخواهد» یا «با اذن خدا برآورد». و این پاسخ چنانکه پیداست مبنى بر توحید است نه شرک. (3)
عنایت خدا به مقرب ترین بندگان
پیامبران و امامان بدان جهت که بندگان شایسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبت هستند.
احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نیست که براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشیم بلکه آنان مستقل از خدا هیچ ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ایشان، ناشى از آن است که آنان در اوج معرفت، بندگى و عبودیت حضرت حق قرار دارند و مورد عنایت خاص پروردگار مىباشند.
ابراز محبت
بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و اولیاى الهى، برخاسته از عشق و محبت نسبت به آنان است همان گونه که عاشق، هر چیزى را که منتسب به معشوق است، مىبوید و مىبوسد و به سینه مىچسباند.
براى زائر امام معصوم علیهم السلام، خود سنگ و چوب ارزشى ندارد. بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم، از آن جهت است که منسوب به محبوبش یعنى، امام معصوم است.
به تصریح قرآن کریم، حضرت یعقوب، لباس یوسف را بر چشم خود نهاد و بینایى خود را باز یافت: فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (4)؛ پس چون مژده رسان آمد، آن پیراهن را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: آیا به شما نگفتم که بىشک من از [عنایت] خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید؟ «تبرّک و استشفا به پیراهن یوسف»، نمونهاى از تبرّک و استشفا به چیزى است که به شکلى منسوب به اولیاى الهى است.
«تبرّک و استشفا به پیراهن یوسف»، نمونهاى از تبرّک و استشفا به چیزى است که به شکلى منسوب به اولیاى الهى است.
سیره اصحاب پیامبر
بر اساس روایات معتبر نزد شیعه و سنى، اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هنگام وضو گرفتن ایشان، هجوم مىآوردند تا هر کسى قطرهاى از آب وضوى ایشان را به عنوان تبرّک برگیرد به گونهاى که نمىگذاشتند قطرهاى از آب وضوى پیامبر صلی الله علیه و آله بر زمین بریزد و اگر به کسى چیزى نمىرسید، از رطوبت دست دیگرى استفاده مىکرد. (5) اگر تبرّک جستن به قطرات آب، شرک و حرام بود، وظیفه آن حضرت نهى و بازداشتن اصحاب از این عمل بود.
سیره اصحاب، تبرّک جستن به ظرف غذاى پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، چاههایى که آن حضرت از آن آب نوشیدهاند و- چه در زمان حیات ایشان و چه بعد از رحلت ایشان- بوده است.(6)
بر اساس داورى وهابیان- که صرف بوسیدن و تبرّک جستن به آثار اولیاى الهى شرک و حرام است- پیامبر اکرم و اصحابشان و نیز یعقوب نبى و همه انسانها- حتى خود وهابیان که فرزندان خود را مىبوسند- مرتکب شرک و حرام شدهاند.
توصیه به زیارت (تعبد)
مسلماً زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) داراى آثار و اجر فراوان است و عرض ارادت به آنان و به زیارت آنان رفتن نوعى ارتباط معنوى بین زائر و ائمه (علیهم السلام) مىباشد.
چگونه ممکن است محبت خاندان نبوت یکى از فرائض دینى قرار بگیرد و در قرآن کریم به آن تصریح شود، ولى آثار و لوازم آن ممنوع گردد؟! چنان که می دانیم قرآن صریحا دستور داده که قُل لا أسئَلُکم علیه أجرا إلا المودّة فی القربی (7)
همچنین روایات فراوانى در خصوص زیارت تکتک امامان به خصوص سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) وارد شده است. از جمله امام صادق (علیه السلام) مىفرماید: «زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) از بهترین اعمال است» (8) و در حدیث دیگرى مىفرماید: «من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین و حب زیارته و من ارادالله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین و بغض زیارته» هرگاه خداوند اراده خیرى به بنده خود کند در قلب او محبت امام حسین (علیه السلام) و زیارت او را قرار مىدهد. (9)
بنا بر این، زیارت مانند سایر دستورات دینی جنبه تعبدی هم دارد، و مانند سایر تکالیف شرعی، آن چه را به مصلحت ما بوده و در سعادت و کمال ما تأثیر دارد، به ما امر کرده اند.
یک نیاز فطری
در طول تاریخ بشریت افراد این نوع براى درگذشتگان خود آرامگاه ترتیب مى دهند و این رویه را یک نحو بقاء و حیات براى درگذشته و وسیله ارتباط با روان او مى دانند و با یادبود مزارش خاطره هاى شیرینى که از شخصیت از دست رفته دارند مجسم و متمثل مى سازند و این سنت خود یکى از بهترین وسائل ارتباط آینده انسانیت است با گذشته آن و عامل مهمى است در زنده نگهداشتن روشهاى مذهبى یا آداب و رسوم ملى و غیر آن. اسلام نیز که دینى است فطرى و بر اساس طبیعت آفرینش بنا گذاشته شده است این وسیله فطرى دیرین را تایید و امضاء نموده و به خاک سپردن اموات و بناى آرامگاه راتشریع کرده و احترام مرده را مانند زنده مرعى داشته است. به موجب روایات عامه وخاصه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شخصا بزیارت اهل قبور مى رفته و به آنان سلام مى داده است و همچنین ائمه اهل بیت (علیهم السلام) در مقابر مسلمین حضور بهم رسانیده و از آنان یاد مى کرده اند. (10)
آنان حاضرند
بنا به آن چه از روایات استفاده مىشود ائمه معصومین علیهم السلام حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند و به خصوص عنایت خاصى نسبت به کسانى که به زیارت قبورشان مىروند دارند.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که: «مَن زارنى بعدَ وفاتى کان کمَن زارنى فى حَیاتى وَ کُنتُ له شهیداً و شافعاً یومَ القیامة (11) هر کس مرا بعد از وفاتم زیارت کند مثل کسى است که در زمان حیات من مرا زیارت کرده است و من شاهد براى او شفات کننده در روز قیامت خواهم بود.»
و در زیارت، هنگام اذن دخول به حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام مىگوییم: «وَ أعْلمُ أنّ رسولک و خلفائک احیاءٌ عندک یُرزَقونَ یَرَوْن مقامى و یسمعونَ کلامى و یردّونَ سلامى (12) من مىدانم که پیامبر تو و خلیفههاى تو زنده هستند در نزد تو و متنعم هستند و مىبینند جایگاه مرا و مىشنوند کلام مرا و جواب مىدهند سلام مرا.»
اولا، توجه آن عزیزان به آن مکانها بیشتر است. ثانیاً، با وجودى که خداوند همه جا هست ولى توجه خداوند به حرم معصومین و بعضى از مکانها بیشتر است.
تعلق روح به بدن بعد از مرگ
بر اساس آیات و روایات، ارتباط خاصى میان قبر برزخى و قبر خاکى، یعنى بین روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاکى وجود دارد. این ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى که در طول زندگى دنیوى با یکدیگر یک نوع اتحاد داشتهاند، سرچشمه مىگیرد که با قطع تعلق روح از بدن پس از مرگ به کلى از میان نمىرود، بلکه یک نوع ارتباط در حدّ پایینترى میان روح برزخى و بدن مادى و خاکى وجود دارد. از همین رو، قبر خاکى با قبر و عالم برزخى روح ارتباطى دارد که نقاط دیگر این ارتباط را ندارند، و به همین جهت است که على رغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مکان (برزخ) توجه خاصى به بدن مادى و نقطهاى که بدن خاکى در آن است، دارد و بر اساس همین ارتباط میان قبر خاکى و قبر برزخى است که دستورات و احکام خاصى در باب قبر، تشییع جنازه، کفن، دفن، حرمت قبر، استحباب زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظایر آنها در شریعت اسلامى وجود دارد. این ارتباط روح با قبر خاکى موجب مىشود که بتوان از این طریق بهتر با روح رابطه برقرار و به او توجه کرده و نیز توجه او را جلب کرد، بدین جهت در روایات تأکید فراوانى بر زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن کریم بر سر قبرها شده است، هر چند این آداب در هر جایى براى مردگان خوب است، ولى به دلیل ارتباط قبر برزخى با قبر خاکى بر انجام این آداب بر سر قبرها تأکید بیشترى شده و از استحباب بیشترى برخوردار است.
راجع به حرم اهلبیت و معصومین نیز مسأله این طور است که: اولا، توجه آن عزیزان به آن مکانها بیشتر است. ثانیاً، با وجودى که خداوند همه جا هست ولى توجه خداوند به حرم معصومین و بعضى از مکانها بیشتر است. مثلا راجع به مسجد قبا قرآن مىفرماید: «فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا (13) در آن کسانى هستند که دوست دارند پاک شوند.» این ملاک در هر مکانى باشد. بیشتر مورد توجه خداوند قرار مىگیرد و حرم معصومین یکى از بارزترین مصادیق این آیه شریفه است. (14)
تعظیم شعائر
زیارت قبور و حرم اهلبیت و بزرگان موجب زنده نگه داشتن آنها مىگردد. امروزه اثرى از یزید و شمر و ابوسفیان و امثال آنها نیست ولى اهتمام مسلمین و مؤمنین بر ساخت حرم و زیارت معصومین، موجب گشته که اولیاء الهى همیشه زنده و مطرح باشند و این خود یکى از مصادیق تعظیم شعائر الهى است.
کلامی از استاد جوادی آملی
در پایان کلامی برگرفته از علامه جوادی آملی را درباره حکمت و فلسفه زیارت می خوانیم: (15)
حکمت زیارت
زیارت، حضور عارفانه ی عاشق در دیار معشوق، دیدار عاشقانه ی زائر از سرای مزور، اظهار عشق و ارادت محب به محبوب، دل دادن صمیمانه ی دل داده در کوی دل دار، سرسپردن سرباز فداکار در پیش پای سردار، اعلان فروتنی دین دار در برابر دین و پیشوایان دینی و اذان ایمان و دین داری است.
زیارت، اعلام وفاداری صادقانه ی مرید است به مراد، ابراز علاقه ی مطیع است به مطاع و اعلام خود فراموشی جان بر کف مخلص است نسبت به جانان.
زیارت عرضه ی خویشتن بر ترازو و ابزار سنجش است، ایستادن در برابر آینه و معیار کمال و نشانی کوی کمال به انسان تعالی طلب است که به کجا می توان رسید.
زیارت، سفری مشتاقانه آگاهانه و عاشقانه است که از سرای دل آغاز می شود، از راه دل عبور می کند و سرانجام نیز در منزل دل به مقصد ومقصود می رسد و بار بر زمین می نهد.
فلسفه زیارت
تعظیم، تکریم، گرامی داشت ویاد کردن انسانهای شایسته، هنرمند، فرهیخته، فرهنگ ساز، نقش آفرین، مصلح، متحول کنندگان تاریخ و …. نیز زنده نگه داشتن نام و یاد آنان پس از مرگ، لازمه ی محبت، عشق ارادت انسان به نیکی ها و کمالات است و ریشه در فطرت و سرشت آدمی دارد.
امروزه شاهدیم که ملتها و ملیتهای مختلف بزرگان علم، ادب و هنر خویش را با برگزاری سمینارها، همایشها، کنفرانس ها و … گرامی می دارند. فضایل و کمالاتشان را بر می شمارند، به وجود آنان افتحار میکنند و… این نکوداشت ها اختصاص به عصر حاضر ندارد بلکه در طول تاریخ ادامه داشته، هر چند که در کیفیت و کمیت مختلف بوده است.
تلاش جوامع گوناگون برحفظ آثار نیکان و احیای میراث گذشتگان و رواج موزه ها نمونه ای از نکوداشت مفاخر نیاکان است. بدین ترتیب در تکریم و تعظیم صاحبان کمال، تفاوتی بین زندگان مردگان صاحب کمال نیست.
گر چه در کیفیت و شکل نکوداشتها هر روز تغییراتی حاصل می شود ولی ریشه ی این بزرگ داشت ها، تکریم ها و تعظیم ها، زیبادوستی انسان و عشق و ارادت فطری او به کمال است. هر کسی با کشش درونی و خداداد خویش، زیبایی را دوست می دارد، به کمال عشق می ورزد، صاحبان کمال و زیبایی را می ستاید و در مقابل آنان از خود فروتنی نشان می دهد. چنان که از عوامل و انگیزه های عبادت آدمی در پیشگاه کمال مطلق (جل و علی) نیز همین کمال دوستی است. حتی بت پرستان نیز از آن جهت در برابر هیاکل چوبی و سنگی کرنش می کنند که آنها را صاحب کمال و برخوردار از جمال می پندارند هر چند در آن پندار و این کردار صائب نیستند.
پی نوشت ها
(1) یونس/ 18
(2) نجم/ 26 و27
(3) پرسمان
(4) یوسف/ 96
(5) صحیح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50 مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330.
(6) صحیح بخارى، ج 3، ص 35 کتاب المغازى فضائل اصحاب النبى، باب مناقب على بن ابیطالب صحیح مسلم، کتاب الجهاد السیر، ح 132 صحیح مسلم، کتاب الحج، ح 323 و 326 مسند احمد، ج 5، ص 68.
(7) شوری/ 23
(8) بحار به نقل از کاملالزیارات، ج 97، ص 143
(9) وسائل الشیعه، ج 14، باب استجاب زیارة الحسین
(10) پرسمان
(11) بحار الانوار، ج97، ص143؛ کامل الزیارات، ص13
(12) بحار الانوار، ج97، ص372؛ البلد الامین، ص275
(13) توبه/ 107
(14) پرسمان
(15) ادب فنای مقربان، آیت الله العظمی جوادی آملی