با توجه به شان نزول سوره تحریم ،پيامبر چرا حلال خدا را بر خود حرام كرده بود؟
ايشان حلال خدا را اعتقادا حرام نشمرد و به عنوان عبادت و براي رسيدن به قرب خدا، استفاده از حلال خدا را بر خود حرام نكرد.
ايشان حلال خدا را اعتقادا حرام نشمرد و به عنوان عبادت و براي رسيدن به قرب خدا، استفاده از حلال خدا را بر خود حرام نكرد؛ ( آن گونه كه بعضي مؤمنان داغ انجام دادند و آيه 87 مائده نازل شد و كارشان را محكوم كرده و تجاوزگري به حريم تشريع كه مختص خداست، ناميد) بلكه عملا حلالي را بر خود حرام كرد و قسم خورد از آن حلال استفاده نكند تا همسرانش را راضي كند و دل آن ها را كه به ناحق از ايشان كدورت يافته بودند، به دست آورد.
آیه اکمال دین
چرا آيه اكمال دين با احكام خوردن گوشت مردار و نهي از آن شروع شده و پس از آن جملاتي مربوط به اكمال دين آمده و ولايت حضرت امام علي(ع)؟
چه تناسبي بين مسأله ولايت و امامت و جانشيني پيامبر (ص)، با مسأله گوشت هاي حرام و حكم اضطرار و ضرورت وجود دارد؟
گاه پرسيده مي شود ابتداي آيه سوم سوره مائده پيرامون گوشتهاي حرام و در انتهاي آن، سخن از اضطرار و ضرورت و حكم آن سخن ميگويد و در وسط اين دو مطلب، سخن از ولايت و امامت به ميان آمده است. چه تناسبي بين مسأله ولايت و امامت و جانشيني پيامبر (ص)، با مسأله گوشتهاي حرام و حكم اضطرار و ضرورت وجود دارد؟ آيا اين خود شاهدي نميشود كه جملات مورد بحث از آيه، ارتباطي به بحث ولايت نداشته و مطلب ديگري را تعقيب مينمايد؟
سگی را گفتند از چه روی شما را نجس نامیدند؟
سگی را گفتند از چه روی شما را نجس نامیدند؟
سگ با پوزخند پاسخ داد:
ما از زمانی با فتوا نجس شدیم که پاچه دزدان شهر را گرفتیم.
“عبید زاکانی”
پاسخ شبهه:
1. ما به منبع معتبری که اثبات کند این سخن از گفته های “عبید زاکانی” است، دست نیافتیم و اصلا به لحن و ادبیات وی هم نمی خورد.
2. باید دانست سگ با فتوی نجس نشده.
نجاست سگ از همان صدر اسلام، یعنی ۱۴۰۰ سال پیش، توسط پیامبر و اهلبیت علیهم السلام بیان شده، زمانی که اصلاً فتوی دادن به معنای اصطلاحی اش مرسوم نبوده .
“أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْکَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ لَا یُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ".
از امام صادق (ع) درباره سگ سؤال شد. آن حضرت فرمودند:
“نجس است. آب نیم خورده سگ را دور بریزید و با آن وضو نگیرید، ظرف آب را ابتدا با خاک و سپس با آب بشویید.”
وسائل الشيعة، ج 3، باب 12، از ابواب نجاسات، ص 416
آیا سگ نجس است ؟
در ایران باستان مردم در خانه های خودشان سگ نگه میداشتن . بعد از حمله اعراب به ایران سگها نگهبانهای خانه ها بودند و جلوی تهاجم اعراب به خانه و ناموس مردم را میگرفتند . اعراب از سادگی مردم ایران استفاده کردند و فتوای دادن که سگ نجسه و اگر در خانه باشه تا هفت خانه اینطرف و آنطرف فرشته ای نمیاد و برکت از آن خانه میره و بعد از این فتوا مردم باور کردن و اعراب به جان و مال و ناموس ایرانیها تجاوز کردند و از آن به بعد در ایران باب شد که سگ نجس است . در صورتی که در قران در سوره کهف خداوند سگ را همراه انسان نشان داد و فرمود که سگ همراه اصحاب کهف خوابید و بیدار شد و با آنها مرد . بیاید بیدار باشیم و نسبت به خرافات که بما القا شده با دید بهتر نگاه کنیم و آگاه باشیم . همه آدم ها ظرفيت بزرگ شدن را ندارند، اگر بزرگشان کنیم گم مي شوند و دیگر نه شما را مي بينند و نه خودشان را. بیاییم به اندازه آدم ها دست نزنيم….. “
پاسخ شبهه
1. این مطلب در هیچ منبع معتبری یافت نشد و تناقضات عجیب متن شبهه، به تنهایی موجب بطلان آن است!
2. دو ایراد عقلانی در متن :
- آیا برای دفع تجاوز ادعا شده، توان و غیرت ایرانیان از سگها کمتر بوده است؟!
- با فرض قبول مطلب، آیا ایرانیان پس از این اتفاق متوجه فریب اعراب نشدند و ساده لوحانه ماجرای فریب خود را پذیرفته و ادامه دادند؟!
قلعه بیرجند
قلعه بیرجند یا دژ بیرجند که با نامهای قلعه ته ده و پایین شهر نیز شناخته میشود، بزرگترین بنای تاریخی بیرجند است که بر فراز بلندترین تپه باختری شهر بیرجند جای گرفته است.
رجب المعظم، ماه خدا به نیمه رسیده!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود رجب ماه خداست.
زینب جان! چقدر دلتان بعد آن نصف روز به دنبال خدا می گشت که ماه به نیمه نرسیده شدید مهمان همیشگی خدا!
بانو،دلتان روشن که امروز دیدار می کنید با برادر ،با پاره تنی که بی او لحظه ها برایتان عذاب بود،با پدر ومادر وجد بزرگوارتان… اما بانو شما را قسم به یادگاری که در خرابه شام به سختی با او وداع کردید از خدا بخواهید ما را در راه مستقیم قرار دهد تا شرمنده خون به ناحق ریخته برادرتان نشویم. السلام علیک یا زینب کبری« سلام الله »
حق
يُعرَفُ مَن يَصِفُ الحَقَّ بِثَلاثِ خِصالٍ: يُنظَرُ اِلى اَصحابِهِ مَن هُم؟ وَاِلى صَلاتِهِ كَيفَ هىَ؟ وَفى اَىِّ وَقتٍ يُصَلّيها؟؛
امام صادق(ع) فرمود:
كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود: ببينيد دوستانش چه كسانى هستند؟ نمازش چگونه است؟ و در چه وقت آن را مى خواند؟
محاسن، ج 1، ص 396، ح 885
شهید من سلام
می خواهم روزی را یادآور شوم که برای نخستین بار هم را دیدیم چشم در چشم
لبخندی بر روی لبهای شما و غروری در چشمان من، آری چه ساده می توان عوض شد، چه ساده چشمانت، چه ساده نگاهت، چه ساده صدایت…
چه با قاطعیت سخن می گفتی چه استوار، واقعا چه بلایی بر سر این دختر مغرور آورده ای که اکنون بر لبهایتان خنده و در چشمهایم اشک است.
شهید
سرکلاس نشسته بودم کنار مهناز و نیلوفر که بهترین هستند، استاد خانم اصغری آمد و گفت دلنوشته ای بنویسید و موضوعش شهدا…
آری شهید و شهیدانی که از تمام خودشان گذشته تا من الان راحت و آسوده سرکلاس به موضوع شیرین شهید فکر کنم، همین بس که امنیت و آرامش الان را مدیون خون سرخ شماییم.
همین بس که از جوانی ات از زیباییت و از شب و صبح های هر روزت گذشتی تا یک ملت و مردم را با عشق فراوانی که در آسمان ها دیده بودی و آن را حس می کردی زندگی کنی.
شما بین دنیا و خدا به خدا رسیدی، تو ای شهید دنیا را رها کردی زیرا دنیا انسان را کور و کر و لال می کرد، شما نگران آخرت و جاودانه خود بودی و من غافل از تصمیم بزرگ شما.
خداوند مرا به بزرگی فکرت راهنمایی کند.
صابره حسینی
تقدیم به شهید مصطفی صدرزاده
بسم ربّ الشهدا و الصدقین
ناخودآگاه به ذهنم می آیی و مرا یاد خدا می اندازی، چقدر خداوند به شما لطف کرد که تصورت موجب یاد خدا می شود برای دیگران و روز یادبودت یاد ساده زیستی و بی ریایی.
این یک اتفاق نبود بلکه نتیجه زندگی خداییت بود و دعاهای خالصانه ات و سبک زندگی علوی ات و….
به یادت که می افتم، بخصوص روز بزرگداشتت، به یاد لبخند همسرت می افتم که چگونه با رضایت و خشنودی از تو سخن می گفت و با خود می گویم شهادت حق تو بود و گوارای وجودت.
چیزی که نگرانم می کند این است که چگونه شبیه تو باشم و خود را به تو و سپس به خدا نزدیک کنم؟
این افکار باعث می شود که روز به روز خودم را به سبک زندگی ات نزدیک تر کنم و تاثیر تو چنان است در زندگی ام که شخصی هر لحظه به من کارهای خوبم را یادآوری می کند و در خطرها کمکم می کند.
حضور تو زندگی ام را سراسر شاده کرده است، پس ای شهید باید به تو زنجیر کنم بند دلم را
عزیزه عرفانی تقدیم به شهید مصطفی صدرزاده
شهدا
شهدا را نمی شناختم درحد همین تلویزیون در موردشان دیده و شنیده بودم، راستش اصلا درکشان نمی کردم، می گفتم خوب رفتن شهید شدن که چه……
تا این که در دبیرستانمان یک اردو گذاشتن «راهیان نور» الحق که اسمش برازنده اش است، واقعا آدم را به سمت نور می برند، خانواده نمی گذاشت که بروم، کلی اصرار کردم که بروم، آنهم فقط برای این که دوستانم می روند ومن هم باید بروم با کلی اصرار اجازه دادند، رفتم…
ای کاش زودتر رفته بودم، معنویتی در آنجا دیدم که در هیچ جای زندگیم ندیده بودم، عاشق شدم…….
عاشق شهدا شدم…
خودم را سخت مدیون شهدا دیدم….
چادری شدم……
چادر جزئی از وجودم شد…
معصومه شعبان پور
عکس بابایش
چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است""” چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش “"” عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
یاد و خاطره شهیدان گرامی باد
پلاک
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند !
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم …
شهید گمنامه
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”
با التماس
هم قد گلوله توپ بود
گفتن : چه جوری اومدی اینجا ؟
گفت : با التماس !
گفتن : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟
گفت : با التماس !
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
لبخندی زد و گفت : با التماس !
وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده !!!