غیبت دست جمعی در جمع فامیلی
یه روز در جمع فامیلی نشسته بودیم،یکی از بستگان متدین!! که حدود 30 سال از من بزرگتر بود شروع کرد تقلید یکی از آشناها رو درآورد! همه می خندیدن! دیدم همه از من بزرگترن! هرچی فکر کردم چطور میتونم چیزی بگم به کسانی که از من حداقل 30 سال بزرگترن به هیچ نتیجه ای نرسیدم! برای همین اخم کردم و سرم رو انداختم پایین، چند لحظه همه بهم خیره شدن…! بعد که دیدم وضع ادامه داره از تو جمع با حالت عصبانی بلند شدم و داشتم میرفتم بیرون که یکی گفت:چی شد؟! یه هو عصبانی شدی!؟
یه کم مکث کردم و گفتم: حرمت مومن از کعبه بیشتره! چیکار دارید میکنید!؟ دوست دارید الآن چند نفر دور هم جمع بشن و تقلید مارو در بیارن و بهمون بخندن!؟ اگه دوست دارید ادامه بدید… یادتون باشه همون خدایی که شاهده خودش حاکمه…
همه ساکت شدند و به فکر فرو رفتند بعد از چند دقیقه سکوت اومدند و ازم تشکر کردند و گفتن ای کاش زودتر متوجهمون می کردی! حتی یکیشون اومد صورتمو بوسید و ازم تشکر کرد!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
غبطه
گروهى هستند كه نه پيامبرند و نه شهيد ولى مردم به مقامى كه خداوند به خاطر امر به معروف و نهى از منكر به آنان عطا فرموده غبطه مى خورند.
رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم
مستدرک الوسائل، ج 12، ص 128
طلسم نگفتن
در ذهنش با خودش دیالوگ داشت: این همه بی حجاب و چشم چران!
- اگر به همه بخوای بگی که نمی شه!
- به همه شون نمی خواد بگی. اقلا به یکی بگو - فقط همین یکی ها!
- باشه! فقط همین یکی. با خودش فکر می کرد که خیلی وقت است با این که نماز می خواند، نهی از منکر نمی کند!
اعصابش خرد بود. آنقدر نگفته بود که هراس داشت از گفتن.
پیش خودش گفت علی الله! تا سرش را بالا گرفت، روبروی سینما بهمن میدان انقلاب، دو خانوم بی حجاب در حال خرامیدن و قاه قاه خندیدن بودند.
با خودش گفت: فقط همین یه بار!
از کنارشان رد شد و با صدایی نه بلند و نه کوتاه، اما کمی لرزان، گفت: خانوم ها! حجابتون خوب نیست. درست کنید! و رد شد…
پشت سرش شنید که یکی شان گفت: به تو چه پر رو!! بی اختیار ایستاد.از ذهنش گذشت که این بدبخت جاهل است.
برگشت. جلویش ایستاده بودند. صاف ایستاد و سرش را پایین انداخت. طوری که مشخص بود نمی خواهد نگاهشان کند. با لحنی که کمی محکم بود و کمی دلسوزانه و البته محترمانه گفت: اتفاقا به من ربط داره. من درباره ی یه مسئله ی اجتماعی با شما صحبت کردم. نه یه مسئله ی شخصی!
درسته!؟ یکی شان که ظاهرا همانی بود که« به توچه » را گفته بود گفت: و دست برد زیر شالش و کمی جلویش کشید.
پسر نا خواسته تشکر کرد و راهش را کشید و رفت به سمت دانشگاه. خدا خواسته بود؛ و با همین یک نهی از منکر، طلسم نگفتن هایش شکسته شده بود…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
حالا شما اگه امروز دستت كثيفه بشورش
بعضی ها ميگن حالا ما گفتيم و گوش كرد از كجا معلوم كه فردا دوباره گناه رو تكرار نكنه ؛ حالا شما اگه امروز دستت كثيفه بشورش، تا فردا شايد آب گير بياری شايد هم نه.
حجت السلام والمسلمين استاد قرائتی
واقعا نمی دونست!
از خونه که اومدم بیرون حواسم بود که اگه یه خانوم بی حجاب تابلو دیدم تذکر بدم که البته الحمدلله تا مترو کسی رو ندیدم. سوار مترو که شدم چشمم افتاد به یه دختر خانم حدودا 24.25 ساله که شال سرش بود و گوش هاش رو هم بیرون از شالش گذاشته بود. آرایش ملایمی داشت و به نظر نمی رسید از اون دخترای خیلی جلف باشه. بیشتر از همه آستین مانتوش که تا بالای آرنجش بود توجهم رو جلب کرد و رو مخم بود. با فاصله ی یک نفر کنار هم ایستاده بودیم و من مردد بودم که تو مترو اون هم توی این جمعیت، بهش چیزی بگم یا نه؛ که خلاصه رسیدیم به ایستگاه امام خمینی رحمت الله علیه و مترو خلوت تر شد و کنار هم نشستیم. به محض نشستن بهش آروم گفتم که : خانمی! آستینتون خیلی کوتاهه. نفهمید چی می گم. دو باره در حالی که دستم رو رو دستش گذاشته بودم جمله ام رو تکرار کردم. یه کم براش جای تعجب بود که واقعا چرا آستینش مورد داره!؟ با لبخند گفت: چرا؟! چون احساس کردم دختر پاکیه و واقعا نسبت به این مسئله جهل داره، براش کمی توضیح دادم که: اگه مردی دست شما رو ببینه و خدایی نکرده خوشش بیاد براتون گناه کبیره می نویسند و…
لبخندی زد و فکر کنم نگفت.
از این که وظیفه ام رو انجام داده بودم خیلی خوشحال بودم. سرگرم کار خودم شدم که دیدم داره از فروشنده ی مترو ساق دست می خره و گفت: این به احترام شما!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
از جار و جنجال نترسيد
شما بايد دل بسوزانيد، از جار و جنجال و هو كردن نترسيد چراكه متاسفانه برخی ها با جنجال و هو كردن می خواهند جلوی امر به معروف و نهی از منكر را بگيرند.
حضرت آيت الله مكارم شيرازی
گردنبند طلا
تو مینی بوس ایستاده بودم که یه آقای هیکل درشتی سوار مینی بوس شد . یه گردنبند طلا هم گردنش انداخته بود که کاملا روی تی شرت اومده بود و معلوم بود .
داشتم فکر می کردم که چه جوری بهش بگم . خیلی سخت بود ، بار اولم بود که به چنین موضوعی می خواستم تذکر بدم. گفتم نباید از دستش بدم. بالاخره تجربه ای میشه برای دفعه های بعد. چند بار چشم تو چشم شدیم . بهم گفت اون عقب جا هست برو بشین . گفتم نه همین جا خوبه. یه تیکه دستمال کاغذی به صورتش چسبیده بود . با اشاره بهش گفتم که برش داره.
این ها همه مقدمه شد برای حرف اصلی . گفتم بذار از طریق علمی وارد بشم نه شرعی!(البته حواسم بود که یه گوشه کنایه ای به دین هم بزنم.)
رفتم کنارش و گفتم داداش می دونستی طلا برای مرد ضرر داره ؟ سریع و محکم گفت : نه! گفتم : دلیل اینکه برای مرد حرامه همینه . اگه ضرر نداشت که حرام نمی شد. طبق اون چیزی که تا حالا کشف کردند ، طلا، هم توی جریان خون آقایون تاثیر منفی داره، هم توی احساسات و عواطفشون . گفت : یعنی چی؟!
گفتم : ببین! عواطف و احساسات زن و مرد با هم فرق می کنه . درسته ؟ گفت : آره. گفتم : خب . این طلا برای احساسات مرد ضرر داره و به روحیات زنانه نزدیک می کنه . برا همین برای زن اشکال نداره ولی برای مرد حرومه . گفت : نقره چی؟! گفتم : نه . نقره و پلاتین برای مرد هیچ اشکالی نداره . نقره گردنت بنداز .
بعدش هم با هم رفیق شدیم و درباره چیزهای دیگه بحث کردیم . البته اصلا انتظار نداشتم که همون موقع گردندبندش رو در بیاره، ولی به هر حال این حرف ها خیلی روش تاثیر گذاشته بود و گردنبندش رو زیر تی شرتش داده بود و دیگه معلوم نبود…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف یک شهید
معصومه دوست بسیار خوب و ساده ی من که در مدرسه و کلاس هم بودیم نسبت به حجاب خود تقیدی نداشت. بارها و بارها با او صحبت کردم که چادر بپوشد اما گوش نمی داد. فصل امتحانات بود. ناگهان معصومه را دیدم که با رنگ پریده و صدای لرزان وارد مدرسه شد…
از او سوال کردم چه اتفاقی افتاده؟
گفت: الآن که از میدان شهدا به سمت مدرسه می آمدم تشییع جنازه ی یک شهید بود. من هم چند قدمی خواستم در تشییع جنازه ی شهید شرکت کنم.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
تاثير امر و نهی زبانی
تعجب نكنيد من به شما عرض می كنم كه تاثير امر و نهی زبانی اگر انجام بگيرد از تاثير مشت پولادين حكومت ها بيشتر است. من چند سال است كه گفته ام امر به معروف و نهی از منكر.
1377/02/22 مقام معظم رهبری- بيانات در دانشگاه تهران
لعنت به هر چی پرستیژه!
فرستنده: خانم
توی بانک یه دختر 16 یا 17 ساله که آستین مانتوی مدرسه اش رو بالا زده بود با مادرش که چادری بود (البته نه خیلی سفت و محکم) کنارم نشسته بودند. حدس زدم دخترش زمینه های مذهبی داشته باشه. اولین امر به معروف هایی بود که می خواستم انجام بدم و حسابی داشتم با خودم کلنجار می رفتم. سرم داغ شده بود.
داشتم با انواع مصلحت جویی ها خودم رو توجیه می کردم که نگم. اما یه لحظه از خودم پرسیدم : واقعا چرا نمی تونم بگم؟؟! حکم مرجع که هست، احتمال اثر هم که هست. تنها دلیلی که پیدا کردم ترس از پرستیژ خودم بود. گفتم لعنت به هرچی کلاس و پرستیژه.
ساده و صمیمی به دختر خانم گفتم که آستینش رو بده پایین، چون جلب توجه کردن به ضرر خودشه!
همون موقع با لبخند آستینش رو داد پایین.
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
تنگدستى و توانگرى
مَّن ذَا الَّذِی يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
كيست كه به خدا وام نيكو دهد تا چندين برابرش افزون كند؟ خداست كه تنگدستى دهد و توانگرى بخشد، و به سوى او بازگردانده مى شويد.
سوره مباركه بقره / آيه245
گفتن گناه به گناهكار
گفتن گناه به گناهكار با زبان خوش و با لحن مناسب و در جايى هم با زبان تند - در مواردى كه مفسده يى به وجود نيايد - گناه را در جامعه كم خواهد كرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. چرا ما از اين موضوع غافليم؟!
1368/10/19 مقام معظم رهبری - بيانات در ديدار مردم قم
امر به معروف و نهى از منكر
بعضى گفته اند كه بايد احتمال تأثير وجود داشته باشد. من مى گويم احتمال تأثير همه جا قطعى است.
1389/09/16 مقام معظم رهبری - پرسش و پاسخ دانشجويان با رهبر انقلاب
یه روز از دوستم پرسیدم نظرت در مورد مولا علی(ع) چیه ؟
اون پرسید : بهترین مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسید : بهترین جای مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسید : بهترین عمل چیه ؟
گفتم : نماز
پرسید : بهترین نماز ؟
گفتم نماز صبح
پرسید : بهترین قسمت نماز؟
گفتم: سجده
پرسید : بهترین قسمت بدن ؟
گفتم : سر
پرسید : بهترین قسمت سر ؟
گفتم پیشانی
پرسید : بهترین ماه ؟
گفتم رمضان
پرسید : بهترین شب ؟
گفتم شب قدر
پرسید : بهترین نحوه مردن ؟
گفتم شهادت
آنوقت بهم گفت : مولا علی در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد..در حال نماز ، نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت!
♥صلی الله علیک یا امیرالمومنین♥
فرج مهدي (عج)
ای کاش که در یک سحر از ماه خدا
صوتی برسد برای شیعه ز سماء
جبریل امین بگوید : ای اهل جهان ،
حکم فرج مهدی تان (عج) شد امضاء..
الساعة ان شاءالله