دوست بدار
آدمها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار …..
کاری که خدا با تو میکند….!
آدمها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار …..
کاری که خدا با تو میکند….!
رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی درگذشت اخویِ آیت الله حاج شیخ محمد علی موحدی کرمانی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمه تعالی
جناب مستطاب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد علی موحدی کرمانی دامت برکاته
درگذشت اخوی مکرّم مرحوم حجة الاسلام آقای حاج شیخ محمد مهدی موحدی رحمة الله علیه را که خطیبی توانا و دارای خدمات ارزشمندی در دوران جمهوری اسلامی و پیش از آن، و مفتخر به تقدیم فرزند شهید و فاضل خود در دفاع مقدس بودند، به جنابعالی و خاندان شریف و فرزندان معزّز و به قاطبه ی دوستان و علاقمندان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای آن مرحوم مسألت مینمایم. والسلام علیکم و رحمة الله
سید علی خامنه ای
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز چهارشنبه از بیست و هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در مصلای امام خمینی رحمهالله بازدید کردند.
در این بازدید دو و نیم ساعته که آقای جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رهبر معظم انقلاب را همراهی میکرد، غرفهداران و برخی ناشران حاضر در نمایشگاه توضیحاتی در خصوص تازههای نشر و فعالیتهای صورتگرفته در عرصهی چاپ کتاب بیان کردند.
در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند.
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برودو اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.
همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند.
وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند.
ادامه مطلب در صفحه بعد
صفحات: 1· 2
شاگردی از عابدی پرسید :
تقوا را برایم توصیف کن ؟
عابد گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود مجبور به گذر شدی چه میکنی ؟
شاگرد گفت :
پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه میروم تا خود را حفظ کنم.
عابد گفت : در دنیا نیز چنین کن تقوا همین است , از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک ودرست شده اند.
استادی از شاگردان خود پرسید:
به نظر شما چه چیز انسان را زیبا میکند؟
یکی گفت: چشمانی درشت
دومی گفت: قدی بلند
دیگری گفت: پوستی شفاف و سفید!
در این هنگام استاد دو لیوان از کیفش بیرون آورد…
یکی از لیوان ها بسیار گرانبها و زیبا بود
و دیگری سفالی و ساده
سپس در هر یک از لیوان ها چیزی ریخت
رو به شاگردان کرد و گفت:
در لیوان رنگین و زیبا زهر ریختم
و در لیوان سفالی آبی گوارا!
شما کدامیک را انتخاب میکنید؟
همگی به اتفاق گفتند لیوان سفالی را…!
استاد گفت: میبینید؟!
زمانی که حقیقت درون لیوان ها را شناختید ظاهر برایتان بی اهمیت شد!!!
در مشکلات است که انسان ها آزمایش می شوند.
صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
هر وقت مخواهیم با سید برویم توی شهر قدمی بزنیم ، یکی دو نفر جلوتر می روند تا اگر بوی کباب شنیدند خبرش کنند.
حساسیت دارد به بوی کباب ، خیلی حالش بد می شود.
یک بار خیلی اصرار کردیم که چرا؟
گفت : « اگر در میدان مین بودی و به خاطر اشتباهی ، مین فسفری عمل می کرد و دوستت برای اینکه معبر و عملیات لو نرود ، آن را می گرفت زیر شکمش و ذره ذره آب می شد و حتی داد هم نمی زد و از این ماجرا فقط بوی بدن کباب شده توی فضا می ماند ، تو به این بود حساس نمی شدی؟»
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد .
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد .
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد .
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود .
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد………… فریاد زد: ” خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟ “
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد .
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید : شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم .
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم ……….
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است .
پس به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند .
پادشاه به نجارش گفت :
فردا اعدامت ميکنم…
نجار آن شب نتوانست بخوابد …
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب …
“پروردگارت يگانه است و درهای گشا يش بسيار “
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد …
صبح صدای پای سربازان را شنيد…
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم …
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند…
دو سرباز با تعجب گفتند :
… پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی …
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت …
همسرش لبخندی زد و گفت :
” مانند هر شب آرام بخواب , زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند “
فکر زيادی انسان را خسته می کند …
.” درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست “.
روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ،
این یعنی ایمان…
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت اين يعنى اعتماد…
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم اين يعنى اميد…
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
برايتان “ایمان ، اعتماد و امید به خدا” را آرزو ميكنم
نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهــــربانم
و مـــن به همین یک آیــه دلخــوشــــم
آیت الله بهجت(ره):
اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد،
هیچگاه دنبال مسائل مادی نمی رفتند.
الامام باقر العلوم عليه السلام:
خُذُوا الکلِمَةَ اطَّیبَةَ مِمَّن قالَها و إن لَم یعمَل بِها
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:
سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید، اگر چه او خود، بدان عمل نکند.
(تحف العقول، ص391)
لیست نعمت هایت را ورق می زنم.
تمامی ندارد! تا آخر عمر بدهکارت هستم.
معنای خوشبختی این نیست که همه چیز داشته باشیم.
خوشبختی یعنی به خاطر هر آنچه که داریم شکرگزار خــــــدا باشیم.