تکرار شکننده است
براي طرف مقابل، شکننده « نکن » این تکرارِ «. آقا، نکن » : در مقابل این منکرات، عامل بازدارنده، نهی است؛ نهی از منکر. بگویید است. این نکتهي اول؛ که نهی از منکر، اراده و تصمیم و قدرت و شجاعت لازم دارد، که بحمد اللّه، در قشرهاي مردم ما و در زن و مرد ما وجود دارد. باید آن را به کار بگیرید. منتظر نباشید که دستگاه ها بیایند و کاري بکنند.
1371/07/29- دیدار با قشرهاي مختلف مردم
بزرگترین حربه
امر به معروف و نهی از منکر یک واجب است که رودربایستی و خجالت برنمیدارد. ما گفتیم اگر دیدید کسی مرتکب خلافی میشود، امر کنید به معروف و نهی کنید از منکر. یعنی به زبان بگویید. نگفتیم مشت و سلاح و قوّت به کار ببرید. اینها لازم نیست. خداي متعال که این واجب را بر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش میداند مصلحت چگونه است. ما هم تا حدودي حکم و مصالح الهی را درك میکنیم. بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردن است. اینکه یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمیشود. اگر یکی دچار ضعف نفس بشود، یکی خجالت بکشد و یکی بترسد، اینکه نهی از منکر نخواهد شد.
1371/07/29- دیدار با قشرهاي مختلف مردم
نهی از منکر زبانی عامل اصلاح جامعه
البته من عرض میکنم قبلًا هم گفته ام در جامعه ي اسلامی، تکلیف عامه ي مردم، امر به معروف و نهی از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسئولین است. آنها باید وارد شوند. اما امر به معروف و نهی از منکر زبانی، مهمتر است. عاملی که جامعه را اصلاح میکند، همین نهی از منکر زبانی است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمی که اشاعه ي فحشا میکند، به آن آدمی که میخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده نفر، صد نفر، هزار نفر! افکار عمومی روي وجود و ذهن او باید سنگینی کند. این، شکننده ترین چیزهاست. همین نیروهاي مؤمن و بسیجی و حزب اللهی؛ یعنی همین عامه ي مردم مؤمن؛ یعنی همین اکثریت عظیم کشور عزیز ما؛ همین هایی که جنگ را اداره کردند؛ همین هایی که از اول انقلاب تا به حال با همه ي حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را میتوانند داشته باشند.
1370/08/15- فرماندهان نیروهاي مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)
لازم نیست سخنرانی بکنید
بعضی جوانان به ما نامه می نویسند که اجازه بدهید ما با این تظاهرات منکراتی، مقابله و مبارزه کنیم. خیلی خوب، مقابله بکنید؛ اما چطور؟ بریزید، طرف مقابل را تکه پاره کنید؟! نه، این نیست. حرف بزنید، بگویید؛ یک کلمه بیشتر هم نمیخواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید. کسی که میبینید خلافی را مرتکب میشود دروغ، غیبت، تهمت، کینه ورزي نسبت به برادر مؤمن، بی اعتنایی به محرّمات دین، بی اعتنایی به مقدسات، اهانت به پذیرفته هاي ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت، یک کلمه ي آسان بیشتر نمی خواهد؛ بگویید این کار شما خلاف است، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.
1370/08/15- گروه کثیري از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه
نامه هفتاد و نه
و من كتاب كتبه ع لما استخلف إلى أمراء الأجناد
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا اَلنَّاسَ اَلْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.
ترجمه:
نامه آن حضرت ( ع ) به سرداران سپاه هنگامى كه به خلافت رسيد اما بعد. آنان كه پيش از شما بودند هلاك شدند، زيرا مردم را از حقشان محروم نمودند تا آن را با دادن رشوت به دست آوردند. مردم را به راه باطل كشانيدند و مردم هم از پى ايشان رفتند.
نامه هفتاد و هشت
ترجمه:
نامه آن حضرت ( ع ) به ابو موسى اشعرى در پاسخ امر حكمين . آن را سعيد بن يحيى الاموى در كتاب المغازى نقل كرده است
هر آينه بسيارى از مردم از بسيارى از نصيب خود بى بهره ماندند . به دنيا گرويدند و سخن از روى هوا گفتند . و من در اين كار در شگفت شده ام .در آنجا گروهى مردم خود پسند گرد آمدند و من اكنون زخمى را معالجه خواهم كرد كه ترسم به صورت خون لخته در آيد . و بدان ، كه هيچكس آزمندتر از من به گرد آمدن امت محمد ( صلى الله عليه و آله ) و الفت و مهربانى آنها با يكديگر نيست . من در اين كار خواستار پاداش نيكو و باز گشت به جايگاه نيكو هستم . بزودى بر آنچه بر خود مقرر داشته ام ، وفا خواهم كرد ، هر چند ، كه تو آن شايستگى را كه به هنگام جدا شدن داشتى ، از دست داده باشى . بدبخت آنكه از سود عقل و تجربتى كه او را داده اند ، بى بهره ماند . من نمى توانم سخن باطل و نادرست را تحمل كنم ، يا كارى را كه خدا به صلاح آورده ، تباه سازم . پس آنچه را كه نمى دانى چيست رها كن ، زيرا مردم بد كردار با اين سخنان نابكارانه تو به سوى تو خواهند شتافت. والسلام
نامه هفتاد و هفت
و من وصية له ع لعبد الله بن العباس لما بعثه للاحتجاج على الخوارج
لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ اَلْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً.
ترجمه:
وصيت آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس هنگامى كه او را براى گفتگو با خوارج فرستاد .
با ايشان به قرآن مناظره مكن ، زيرا قرآن بار معناهاى گوناگون را تحمل كند . تو چيزى مى گويى و آنها چيزى مى گويند، بلكه با ايشان به سنت مناظره كن كه راه گريز نيابند.
نامه هفتاد و شش
و من وصية له ع لعبد الله بن العباس عند استخلافه إياه على البصرة
سَعِ اَلنَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ اِعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللَّهِ يُبَاعِدُكَ مِنَ اَلنَّارِ وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللَّهِ يُقَرِّبُكَ مِنَ اَلنَّارِ.
ترجمه:
وصيت آن حضرت ( ع ) به ابن عباس ، هنگامى كه او را در بصره جانشين خود ساخت .
با مردم گشاده رو باش ، آنگاه كه به مجلست در آيند و آنگاه كه درباره آنها حكمى كنى . از خشم بپرهيز كه خشم نشان سبك مغزى از سوى شيطان است و بدان كه هر چه تو را به خدا نزديك مى كند ، از آتش دور مى سازد و آنچه از خدا دور مى سازد به آتش نزديك مى كند.
سلاح زبان
پس، بینش سیاسی لازم است؛ اما همه چیز نیست؛ اصل قضیه، آن ایمان الهی معنوي است که باید در دلهاي شما باشد؛ خودتان را دینی بسازید. جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهی از منکر کنند. چرا این واجب امر به معروف، امر به کارهاي خوب در جامعهي اسلامی هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمیتواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید.
بعضی خیال میکنند تا منکري دیده شد، باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحی داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خیلی کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کاري نمی کند.
نامه هفتاد و پنج
و من كتاب له ع إلى معاوية في أول ما بويع له ذكره الواقدي في كتاب الجمل
مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِي فِيكُمْ وَ إِعْرَاضِي عَنْكُمْ حَتَّى كَانَ مَا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ دَفْعَ لَهُ وَ اَلْحَدِيثُ طَوِيلٌ وَ الْكَلاَمُ كَثِيرٌ وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ وَ اَلسَّلاَمُ.
ترجمه:
نامه اى از آن حضرت ( ع ) از مدينه ، در آغاز بيعت با او به خلافت به معاويه نوشته است واقدى آن را در كتاب الجمل آورده است .
از بنده خدا ، امير المؤمنين ، به معاوية بن ابى سفيان اما بعد ، مى دانى كه من اگر چيزى درباره شما گفته ام يا از شما روى گردانيده ام ، معذور بوده ام . تا آن اتفاق كه بايد بيفتد ، افتاد و دفع آن را چاره نبود . و اين سخن دراز است و حرف بسيار . گذشته گذشت و آمدنى آمد . پس از آنان كه در نزد تو هستند ، بيعت بستان و با جمع يارانت به نزد من آى . والسلام
نامه هفتاد وچهار
ترجمه:
پيمان نامه اى از آن حضرت ( ع ) ميان ربيعه و يمن . از روى خط هشام بن الكلبى نقل شده است .
اين پيمان نامه اى است كه اهل يمن و مردم ربيعه ، چه آنها كه شهر نشينند ، و چه آنها كه بيابان نشينند ، بر آن توافق كرده اند كه از كتاب خدا پيروى كنند و مردم را به آن فرا خوانند و از مردم بخواهند كه آن را بپذيرند . و هر كس را كه به كتاب خدا دعوت كند و بدان فرمان دهد ، اجابت كنند . و در برابر اين كار مزدى نطلبند و جز به آن به كار ديگر خرسند نشوند . و بر ضد كسى كه اين پيمان بشكند يا آن را ترك گويد ، دست به دست هم دهند . و يار و مددكار يكديگر باشند و سخنشان يكى شود ، و عهد خود را به سبب سرزنش يا خشم اين و آن يا به سبب خوار ساختن و دشنام دادن گروهى گروه ديگر را ، نشكنند . و بر آن گواه است ، آنكه از ايشان حاضر است يا غايب است و هر كه سفيه است يا داناست و هر كه بردبار است و هر كه نادان است . عهد و پيمان خدا در اين عهد نامه بر عهده شماست و از پيمان خدا سؤال خواهند كرد . نوشت آن را على بن ابى طالب.
نامه هفتاد و سه
ترجمه:
نامه اى از آن حضرت ( ع ) به معاويه
اما بعد ، من از اينكه ، پى در پى ، به نامه هايت پاسخ مى دهم و به گفته هايت گوش مى سپارم پندارم كه مردى سست راى شده ام و در فراست و هوشيارى گرفتار خطا گشته ام . تو هنگامى كه نامه اى به من مىن ويسى و چيزى مى طلبى به كسى مى مانى كه در خواب گران است و خوابهاى دروغ مى بيند . يا همانند حيرت زده اى هستى كه سرگردان ايستاده و از ايستادن به مشقت افتاده و نمى داند ، آنچه به سراغش مى آيد به سود اوست يا به زيان اوست . البته تو همانند او نيستى ، او همانند توست . به خدا سوگند ، اگر نمى خواستم كه زنده بمانى ، بلاهايى از من به تو مى رسيد كه استخوانت را خرد سازد و گوشت تنت را آب كند . بدان ، كه شيطان تو را بر جاى داشته و نمىگذارد به بهترين كارهايت باز گردى و گوش به نصيحت بسپارى . و سلام به آنكه شايسته سلام است.
نامه هفتاد ودو
و من كتاب له ع إلى عبد الله بن العباس
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ وَ لاَ مَرْزُوقٍ مَا لَيْسَ لَكَ وَ اِعْلَمْ بِأَنَّ اَلدَّهْرَ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ وَ أَنَّ اَلدُّنْيَا دَارُ دُوَلٍ فَمَا كَانَ مِنْهَا لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ.
ترجمه:
نامه اى از آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس
اما بعد ، تو بر اجلت پيشى نخواهى گرفت و آنچه روزى تو نيست به تواش ندهند و بدان كه دنيا دو روز است : روزى به سود تو و روزى به زيان تو . و دنيا سرايى است كه پيوسته دست به دست مى گردد . آنچه از آن تو باشد ، سرانجام ، به تو خواهد رسيد ، هر چند ، ناتوان باشى و آنچه بر زيان توست ، دفعش نتوانى كرد ، هر چند ، نيرومند باشى.
نامه هفتاد و یک
ترجمه:
نامه آن حضرت ( ع ) به منذر بن الجارود العبدى كه در پاره اى از آنچه او را بر آن ولايت داده بود ، خيانت كرد .
اما بعد ، درستكارى پدرت مرا در انتصاب تو بفريفت و پنداشتم كه تو از روش او پيروى مى كنى و به راه او مى روى . ولى ، آنسان ، كه به من خبر رسيده تو فرمانبردارى از نفس خود را فرو نمينهى و براى آخرتت اندوخته اى نمى نهى و با ويران ساختن آخرتت مى خواهى دنيايت را آبادان سازى و به بهاى بريدن از دينت به عشيره خود مى پيوندى . اگر آنچه مرا خبر داده اند ، درست باشد ، پس اشتر قبيله ات و بند كفشت از تو بهتر توانند بود . كسانى همانند تو هيچ مرزى را استوار نتوانند داشت و لايق آن نيستند كه بر رتبه و مقامشان افزوده شود يا در امانتى شريكشان سازند يا از خيانتشان در امان تواند بود . اين نامه من كه به تو رسيد بر فور به نزد من در حركت آى . ان شاء الله .
نامه هفتاد
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به سهل بن حنيف انصارى كه از سوى آن حضرت حاكم مدينه بود . در اين باب كه شمارى از كسانى كه نزد او بودند به معاويه پيوستند .
اما بعد ، به من خبر رسيد كه برخى از مردانى كه در فرمان تواند ، پنهانى ، به نزد معاويه مى گريزند . غمگين مباش اگر از شمار سپاهيانت كاسته مى شود يا يارى شمارى از ايشان را از دست مىدهى . كيفر ايشان همين بس كه به گمراهى افتادهاند و تو از زحمتشان رهايى يافته اى . آنان از هدايت و حق گريخته اند و به نابينايى و نادانى افتاده اند . اينان ، ياران دنيا بودند و به دنيا روى آوردند و به سوى آن شتافتند . حكومت عدل ما را ديدند و شناختند و آوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند .