و اندكى از بندگان من سپاسگزارند.
خطبه 233
ستايش خداوندى را كه ستايش او در آفريدگانش منتشر است و لشكرش پيروز است و متعالى است عظمتش . سپاس مى گوييم به سبب نعمتهاى دمادم او و بخششهاى بزرگ او. خداوندى كه بردباريش بسيار است و در مى گذرد و مى بخشايد.در هر چه داورى كند به عدالت داورى كند و به آنچه گذشته است و مى گذرد، آگاه است . پديدآورنده موجودات است به علم خود و آفريننده آنهاست به حكمت خود. بى آنكه به كسى اقتدا كند يا از كسى بياموزد، يا از نمونه كار صانع حكيمى بهره مند گردد و بى آنكه مرتكب خطايى شود يا با جماعتى مشورت نمايد و شهادت مى دهم كه محمد بنده او و پيامبر اوست . او را مبعوث داشت در حالى كه ، مردم در گرداب جهالت و گمراهى گرفتار بودند و بر امواج حيرت سرگشته . افسارشان به دست مرگ و تباهى بود، به هر جا كه مى خواست مى بردشان و بر دلهاشان قفلهاى ضلالت زده بود.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
راه قيامت
خطبه 232
ستايش مى كنم او را به شكرانه نعمتش و از او يارى مى خواهم بر اداى حقوقش .
پيروزمند است لشكرش ، بلند مرتبه است و بزرگ . و شهادت مى دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله ) بنده و پيامبر اوست . مردم را به فرمانبردارى او فراخواند و در جهاد براى پيروزى دينش ، دشمنانش را مقهور ساخت . همدست شدن كافران بر تكذيب رسالت او و سعيشان در خاموش كردن نور او از انجام دادن رسالتش باز نداشت . پس به ريسمان تقوا چنگ در زنيد، كه پرهيزگارى را ريسمانى است با دستگيره هاى محكم و پناهگاهى است با بلندايى استوار و نفوذناپذير. به پيشباز مرگ و سختيهاى آن رويد و پيش از آنكه بر شما فرود آيد، پذيراى آن گرديد و پيش از آنكه ، در رسد خود را مهياى آن سازيد. كه قيامت پايان كار است و آن را كه از خرد برخوردار است ، مرگ اندرزدهنده است و براى آنكه از خرد بهره اى ندارد مايه عبرت است .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
ايمان
خطبه 231
گونه اى از ايمان است كه ثابت است و در درون دلها جايگزين و گونه اى است كه ميان دلها و سينه ها عاريت است تا آن روز معلوم (يعنى مرگ )، پس هرگاه خواستيد از كسى بيزارى جوييد، تاءمّل كنيد تا زمان مرگش فرا رسد. اينجاست مرز بيزارى جستن با مرز بيزارى نجستن .
هجرت از ضلالت به هدايت همانگونه ، كه واجب بود باز هم واجب است .
خداوند را به مردم روى زمين نيازى نيست ، چه آنان كه ايمان خويش پنهان دارند و چه آنان كه آشكار كنند. نام مهاجر بر كسى ننهند مگر آنكه حجت خداى بر روى زمين را بشناسد، پس ، هر كه او را شناخت و به او اقرار آورد مهاجر است . و نام مستضعف بر كسى كه خبر حجت خدا به او برسد و به گوش خود بشنود و در دلش جاى گيرد، صادق نباشد.
حقيقت امر ما سخت است و بر مردم سخت آيد. كسى آن را نتواند برداشت مگر بنده مؤ منى كه خدا قلبش را براى ايمان آزموده است و حديث ما را فرا نگيرد جز سينه هاى امين و خردهاى استوار.
اى مردم از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد (كه ما به راههاى آسمان داناتريم از راههاى زمين ). و پيش از آنكه فتنه چونان اشترى گريخته از صاحب خود گام بردارد و مهار خود زير پاى درنوردد و خردمندان را سرگردان سازد.
ترس از خدا
خطبه 230
اى مردم ، شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم و به سپاس فراوان در برابر عطاهايش كه ارزانيتان داشته و نعمتهايش كه شما را عنايت فرموده و احسان او در حق شما. اى بسا نعمت كه شما را خاص آن گردانيد و اى بسا رحمت كه از آن بهره مندتان نمود. گناهان خود را آشكار كرديد و او بر آنها پرده پوشيد. به مرز مؤ اخذتش رسيديد و او شما را مهلت توبه داد. شما را وصيت مى كنم كه مرگ را فراوان ياد كنيد و اينهمه ، از مرگ غافل مشويد. چگونه از چيزى غافل توانيد شد كه هيچگاه از شما غافل نگردد و چگونه در كسى طمع مى بنديد كه مهلتتان ندهد.
كسانى كه مرگشان را به چشم خود ديده ايد، شما را به اندرز بسنده اند. آنان را بر دوش به سوى گور خود بردند، نه آنكه سواره بر اسبان . و به گورهاشان فرو بردند نه آنكه خود به خواست خود فرو روند. گويى هرگز آبادكننده اين جهان نبوده اند و گويى كه همواره سراى آخرت سراى ايشان بوده . از آنجا كه وطنشان بوده رميده اند. و به جايى كه از آن مى رميده اند، وطن گزيده اند. همه همشان دنيايى بود كه از آن جدا شده اند و آخرتى را كه سراى ديگرشان بود، تباه نمودند. از زشتكاريها به نيكوكاريها بازگشتن نتوانند و نتوانند كه بر حسنات خود بيفزايند. به دنيا الفت گرفتند و دنيا فريبشان داد و به آن اطمينان كردند و بر زمينشان زد. خدا شما را بيامرزد، بر يكديگر پيشى گيريد به سوى منازلى كه به آباد كردنشان ماءمور شده ايد، به جايى كه خداوند شما را بدان ترغيب كرده و به آنجا فراخوانده است . نعمت خدا را بر خود تمام كنيد به صبر بر طاعتش و دورى از نافرمانيش كه فردا به امروز نزديك است . ساعتها در روزها چه به شتاب مى گذرند و روزها در ماهها و ماهها در سالها. و سالهاى عمر چه تند و پرتوان مى روند.
يشامدهاى ناگوار آينده
خطبه 229
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن اشارت است به پيشامدهاى ناگوار آينده
بدانيد. پدر و مادرم فداى كسانى باد كه در آسمان مشهورند و در زمين مجهول . چشم به راه حوادث آينده باشيد. حوادثى ، چون پشت كردن كارهايتان و گسستن پيوندهايتان و روى كار آوردن خردسالان و كهترانتان . در آن هنگام ، زخم شمشير آسانتر است از به دست آوردن يك درهم از راه حلال . در آن هنگام آنكه چيزى مى ستاند، پاداشش از آنكه چيزى عطا مى كند، بيشتر است . در آن هنگام ، مستيتان از شراب نيست كه از نعمت است و لذت جويى است .
سوگند مى خوريد نه از روى ناچارى و ضرورت ، دروغ مى گوييد، بى آنكه به تنگنا افتاده باشيد. در آن هنگام بلا شما را مى آزارد، آنسان ، كه پالان كوهان شتر را مى آزارد. چه دراز است رنج و محنت شما و چه دور است آستان اميد شما.
اى مردم ، زمام اين اشتران را، كه بار گناهانتان را بر پشت دارند، از دست رها كنيد و از گرد سلطان خود پراكنده مشويد تا چون كارى كنيد خود را نكوهش كنيد. خويشتن را در لهيب فتنه اى كه به شما روى آورده ميفكنيد و از راههاى فتنه باز گرديد و جاده را براى آن خالى گذاريد. به جان خودم سوگند، كه در شعله آن مؤ من بسوزد و آنكه مسلمان نيست ، در امان ماند. (مثل من در ميان شما چون چراغى است در تاريكى كه هر كه پاى به درون تاريكى نهد از آن نور گيرد. اى مردم ، بشنويد و به خاطر بسپاريد و گوش دل حاضر آريد تا نيك دريابيد.)
توحيد
خطبه 228
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در توحيد است و در اين خطبه ازاصول علم چيزى گردآورده كه در ديگر خطبه ها نيست .
يكتايش ندانست آنكه ، برايش كيفيتى انگاشت و به حقيقتش نرسيد آنكه براى او همانندى پنداشت . آنكه به چيزى همانندش ساخت ، بدو نپرداخت و آنكه ، به او اشارت كرد و يا در تصورش آورد، قصد او ننمود. هر چه كنه ذاتش شناخته آيد، مصنوع است و هر چه قيامش به ديگرى بود، معلول است . خداوند فاعل است ولى نه با ابزار، تعيين كننده است ولى نه با جولان فكر و انديشه ، بى نياز است نه آنكه از كس سودى برده باشد. زمان همراه او نيست و ابزار و آلات به مددش برنيايند. هستى او بر زمانها پيشى دارد. وجودش بر عدم مقدّم است . ازليّتش را آغازى نيست . در آدميان قوه ادراك نهاد و از اين معلوم گردد كه او را آلت ادراك نيست . برخى موجودات را ضد ديگرى قرار داد و از اين معلوم شود كه او را ضدّى نيست و مقارنتى كه ميان اشيا پديد آورد، نشان اين است كه قرينى ندارد. روشنى را ضد تاريكى ساخت و ابهام را ضد وضوح و ترى را ضد خشكى و سرما را ضد گرما. و ميان ناسازگاران آشتى افكند و آنها را كه از هم جدا بودند مقارن يكديگر گردانيد و آنها را كه از هم دور بودند به يكديگر نزديك نمود. و نزديكها را از هم دور ساخت .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
هيچ چشمى نتواندش ديد
خطبه 227
خطبه اى از آن حضرت (ع )
ستايش خداوندى را كه به حواس درك نشود و هيچ مكان را گنجاى او نيست و هيچ چشمى نتواندش ديد و هيچ پرده اى نتواندش پوشيد. به حادث بودن آفريدگان خود بر قديم بودنش راه مى نمايد و به پديد آوردن آنها بر هستى خويش گواهى دهد.
همانند بودن آفريدگانش به يكديگر، دليل بر بى همانندى اوست . خداوندى كه در هر وعده كه دهد صادق است و فراتر از آن است كه بر بندگان خود ستم روا دارد. با آفريدگان خود به عدالت رفتار مى كند و هر حكم كه مى دهد از روى عدالت است .
حادث بودن اشياء بر ازليّت او گواه است و موسوم بودنشان به ناتوانى دليل بر توانايى او، آنها به فنا محكوم اند و اين نشانه بر دوام بودن اوست . يكى است اما نه به عدد، جاويدان است ولى نه به مدت . برپاست ولى نه به نيروى تكيه گاه . ذهنها دريابندش ولى نه از راه حواس . آنچه ديده شود گواه وجود اوست ولى نه آنسان در آنها حاضر باشد و به چشم آيد. انديشه ها به او احاطه نكنند. بلكه جلوه اى نمود تا به وجودش معترف شوند و به تعقل دريابند كه ادراك كنه ذاتش ممنوع است و بدين ترتيب ، آنها را بر انديشه هاى باطلى كه مدعى احاطه ذات او بودند، حاكم و داور قرار داد. بزرگيش به گونه اى نيست كه داراى ابعاد باشد و اين ابعاد سبب بزرگى جسم او گردند و عظمتش به گونه اى نيست كه غايات به او خاتمه يابند و او را در حالى كه ، داراى جسد است ، بزرگ نشان دهند.بلكه ، شاءن او و سلطنت او بزرگ است .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
رسول الله (ص )
خطبه 226
سخنى از آن حضرت (ع ) به هنگام غسل دادن و كفن كردن رسول الله (ص ) فرمود:
پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله . با مرگ تو رشته اى گسسته شد كه با مرگ ديگران گسسته نشده بود: رشته نبوّت و اخبار غيبى و آسمانى .
حادثه خاصى بود مرگ تو. به گونه اى كه آنان كه به مصيبت مرگ تو دچار شدند ديگر مصيبتها را از ياد بردند و همگان يكسان در مصيبت مرگ تو عزادار شدند. اگر ما را به شكيبايى فرمان نداده بودى و از گريستن و زارى كردن منع نكرده بودى ، آنقدر مى گريستيم تا سرشكمان را به پايان رسانيم . درد جدايى تو در رفتن درنگ مى كند و رنج و اندوه تو چون يار سوگندخورده اى همواره با ماست . در سوگ تو، هر چه بيقرارى كنيم ، باز هم اندك است ، ولى مرگ چيزى است كه كس را ياراى راندن و توان دفع كردن آن نيست . پدر و مادرم به فدايت ، ما را نزد پروردگارت ياد كن و ما را در ياد خوددار.
اختلاف مردم
خطبه 225
سخنى از آن حضرت (ع ). ذعلب يمانى از احمد بن قتيبه از عبد الله بن يزيد از مالك بن دحيه روايت مى كند كه گفت ما نزد اميرالمؤمنين (ع ) بوديم . در آنجا از اختلاف مردم سخن رفت و آن حضرت فرمود:
سرشت و طينت مردم است كه آنها را از هم جدا مى كند. زيرا از قطعه زمينى به وجود آمده اند كه شور يا شيرين يا سخت يا نرم بوده است . پس بر حسب نزديك بودن زمينشان به يكديگر نزديك اند و بر حسب اختلاف زمينهاشان از يكديگر متفاوت . نيكو منظرى است كم خرد، بلندبالايى است ، كوتاه همت ، نيكوكردارى است زشت روى ، كوتاه قامتى است دورانديش ، نيكو سرشتى است كه خود را به راه بد افكنده . سرگشته دل است و پراكنده ذهن ، گشاده زبان است و بينا درون .
سخن
خطبه 224
سخنى از آن حضرت (ع )
زبان پاره اى است از انسان . اگر آدمى را ياراى سخن گفتن نباشد، زبان او را سخنگو نكند. و سخن به زبان مهلت درنگ ندهد، اگر آدمى به سخن گفتن توانا باشد.
ما اميران سخنيم ، سخن در ما ريشه دارد و شاخه هايش بر سر ما سايه افكنده . بدانيد، خدايتان رحمت كناد، شما در زمانى هستيد كه حقگويان در آن اندك اند و زبانها در گفتن راست ناتوان و جويندگان حق بيمقدارند. مردم اين زمان به نافرمانى از خدا كمر بسته اند (و اهل سازش و مماشات در كارهاى خلاف اند). جوانانشان بدخويند و پيرانشان گنهكارند و عالمانشان منافق اند و قاريانشان سودجوى و چاپلوس اند. خردان بزرگان را ارج نمى نهند و توانگران بينوايان را يارى نمى رسانند.
مال
خطبه 223
سخنى از آن حضرت (ع ). به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شيعيانش بود. در ايام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبيد و على (ع ) در پاسخش چنين فرمود:
اين مال نه از آن من است و نه از آن تو، غنيمت جنگى همه مسلمانان است اندوخته اى كه شمشيرهايشان اندوخته . اگر با ايشان در كارزار شركت كنى تو را نيز بهره اى است همانند ايشان و گرنه ، چيزى كه دست آنها چيده است طعمه دهان ديگران نخواهد شد.
دوستى
خطبه 222
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در ذوقار ادا فرمود. هنگامى كه به بصره مى رفت . آن را واقدى دركتاب الجمل آورده است :
آنچه را كه بدان مامور شده بود، بيان فرمود و پيامهاى پروردگارش را به مردم رسانيد. خداوند به وجود او گسيختگيها را به هم پيوست و شكافها را به هم آورد و ميان خويشاوندان پس از آنكه سينه هايشان از كينه انباشته بود و آتش دشمنى در دلهايشان زبانه مى كشيد، دوستى افكند.
كليد رستگارى و درستكارى
خطبه 221
خطبه اى از آن حضرت (ع )
هر آينه ترس از خدا كليد رستگارى و درستكارى و اندوخته روز بازپسين (و آزادى از هر بندگى و رهايى از هر تباهى است .) هر كه را نيازى باشد، نيازش بدان برآيد. هر كه گريزان است رهايى يابد. هر كه را خواسته اى است به خواسته هاى خود برسد. پس عمل كنيد كه عمل را به آسمان برند. توبه كنيد كه توبه سود دهد.
و دعا كنيد كه دعا شنيده شود. اكنون زمان آرامش است و قلمها به نوشتن اعمال روان اند. به اعمال و طاعات بشتابيد. در برابر عمرى كه از جوانى به پيرى مى گرايد يا بيماريى كه از كارت بيندازد يا مرگى كه جان از تنت بربايد. مرگ ويرانگر لذتهاى شماست . تيره كننده خواهشهاى نفسانى شماست . دوركننده شما از هر مقصد و مقصود است . ديدار كننده اى است كه كس دوستش ندارد. هماوردى است كه هزيمت نشناسد. كينه جويى است كه كس طلب ديدارش نيست . ريسمانهايش شما را سخت فرو بسته است . شر و فسادش شما را در بر گرفته و پيكانهايش به سويتان روان است و صولت و قهرش بر شما سخت بزرگ و ستم و تجاوزش پى در پى . كم افتد كه ضربت شمشيرش خطا كند يا شمشيرش كند گردد. زودا كه ابرهاى تيره اش بر سرتان سايه افكند و بيماريهايش شدت گيرد و تاريكهاى شدايدش همگان را در خود فرو پوشد و زمان سكرات مرگ در رسد و دردهاى جان دادن هر دم رخ نمايد.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
می دانی آقــــــا
می دانی آقــــــا …
نـیـامدن شـــما از نبودنتان دردناکـــــ تـر استــــ…
نبودن از تـقـــدیر استــــ
امــّــا …
نیامدن شمـــا آقـــــــا از تـقـصــــیر استــــ …
تـقـصــــیر مـن ،
تـقـصــــیر مـا ،
تـقـصــــیر …؟!
اللهم عجل الولیک الفرج
ترک گناه
براے تعـجـیل در فــرج امــام زمـــان (عج)
.
.
.
.
.
.
نـــه ! صلوات بیعمل فایدهای ندارد.
شیعــــﮧی منتظــــر!
✔ یڪے، یڪے
┘◄ گنـاهانت را ترڪ ڪن …