شيطان
خطبه دهم
خطبه اى از آن حضرت (ع )
آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را گرد آورده و سواران و پيادگانش را بسيج كرده است . همان بصيرت ديرين هنوز هم با من است . چنان نيستم كه چهره حقيقت را نبينم و حقيقت نيز بر من پوشيده نبوده است . به خدا سوگند، بر ايشان گودالى پر آب كنم ، كه چون در آن افتند بيرون شدن نتوانند و چون بيرون آيند، هرگز، هوس نكنند كه بار ديگر در آن افتند.
همانند تندر
خطبه نهم
سخنى از آن حضرت (ع ) در مورد صفت خود و دشمنش ، و گويند درباره اصحاب جمل است :
همانند تندر خروشيدند و چون آذرخش شعله افكندند. با اينهمه ، ترسيدند و در كار بماندند. ما چون تندر نمى خروشيم ، مگر آنگاه ، كه خصم را فرو كوبيم و سيل روان نمى كنيم مگر آنگاه كه بباريم .
بيعت
خطبه هشتم
سخنى از آن حضرت (ع ) مقصودش زبير است ، در حالى كه ، مقتضى چنين سخنى بود:
مى گويد كه با دستش بيعت كرده و با دلش بيعت نكرده . دست بيعت فراپيش آورد و مدعى شد كه در دل چيز ديگرى نهان داشته . اگر در ادعاى خود بر حق است ، بايد دليل بياورد و گرنه ، به جمع ياران من كه از آنان دورى گزيده است بازگردد.
پيروان شيطان
خطبه هفتم
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن پيروان شيطان را نكوهش مى كند
شيطان را ملاك كار خود قرار دادند و شيطان نيز آنان را شريك خود ساخت . پس ، در سينه هايشان ، تخم گذاشت و جوجه برآورد و بر روى دامنشان جنبيدن گرفت و به راه افتاد، از راه چشمانشان مى نگريست و از زبانشان سخن مى گفت ، به راه خطايشان افكند و هر نكوهيدگى و زشتى را در ديده شان بياراست و در اعمالشان شريك شد؛ و سخن باطل خود بر زبان ايشان نهاد.
طلحه و زبير
خطبه ششم
سخنى از آن حضرت (ع ) آنگاه كه به او گفتند، از تعقيب طلحه و زبير باز ايستد و بسيج نبردبا ايشان نكند:
به خدا سوگند، كه من همانند آن كفتار نيستم ، كه با آواز كوبيدن سنگ و چوب در كنامش ، به خوابش كنند، تا بر در كنام رسند و صيادانش ، بفريب ، به دام اندازند.
بلكه به پايمردى يارانى كه روى به حق دارند، روى برتافتگان از حق را فرو مى كوبم . و به مدد كسانى كه گوش به فرمان من نهاده اند، شورشگرانى را كه همواره در حق من ترديد مى ورزيده اند، مى زنم . و اين شيوه من است ، تا مرگم فرا رسد. سوگند به خدا، كه از آن زمان كه رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) رخت به سراى ديگر برده است تا به امروز، مرا از حقم بازداشته اند و ديگرى را بر من برترى داده اند و برگزيده اند.
رحلت رسول خدا (ص )
خطبه پنجم
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه رسول خدا (ص ) رحلت كرده بود و، عباس و ابو سفيان بنحرب از او خواستند كه به خلافت با او بيعت كنند:
اى مردم ، بر دريد امواج فتنه ها را به كشتيهاى نجات و، به راه تفاخر به نژاد و تبار مرويد و ديهيم مباهات به مال و جاه را از سر فرو نهيد. رستگار و پيروز است كسى كه او را ياورانى است و به نيروى آنان قيام مى كند و يا تسليم مى شود و خود را آسوده مى سازد. آبى است بدبو و گنده و، لقمه اى است گلوگير كسى كه مى بلعدش . آن كس كه ثمره بستان خود را پيش از رسيدنش بچيند، همانند كشاورزى است كه در زمين ديگرى مى كارد.
اگر بگويم ، گويند كه آزمند فرمانروايى هستم و گر لب بربندم و خاموشى گزينم ، گويند، كه از مرگ مى ترسد. چه دورند از حقيقت . آيا پس از آن همه جانبازى در عرصه پيكار، از مرگ مى ترسم به خدا سوگند، دلبستگى پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگى كودك به پستان مادر بيشتر است . ولى اسرارى در دل نهفته دارم ، كه اگر آشكار كنم ، لرزه بر اندامتان افتد، چونانكه طناب فرو شده در چاه مى لرزد.
فصيح ترين كلام
خطبه چهارم
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه فصيح ترين كلام حضرت است و در آن مردم را موعظه مى كند
در تاريكى ، راه خود را به هدايت ما يافتيد و بر قله عزّت و سرورى فرا رفتيد و از شب سياه گمراهى به سپيده دم هدايت رسيديد. كر باد، گوشى كه بانگ بلند حق را نشنود؛ كه آنكه بانگ بلند را نشنود، آواز نرم چگونه او را بياگاهاند. هر چه استوارتر باد، آن دل كه پيوسته از خوف خدا لرزان است . من همواره در انتظار غدر و مكر شما مى بودم و در چهره شما نشانه هاى فريب خوردگان را مى ديدم . شما در پس پرده دين جاى كرده بوديد و پرده دين بود كه شما را از من مستور مى داشت ؛ ولى صدق نيت من پرده از چهره شما برافكند و قيافه واقعى شما را به من بنمود. براى هدايت شما بر روى جاده حق ايستادم ، در حالى كه ، بيراهه هاى ضلالت در هر سو كشيده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهى گام مى نهاديد. تشنه بوديد و، هر چه زمين را مى كنديد به نم آبى نمى رسيديد. امروز اين زبان بسته را گويا كرده ام ، باشد كه حقايق را به شما بگويد. در پرتگاه غفلت سرنگون شود، انديشه كسى كه به خلاف من ره مى سپرد، كه من از آن روز كه حق را ديده ام ، در آن ترديد نكرده ام . اگر موسى (ع ) مى ترسيد، بر جان خود نمى ترسيد، بلكه از چيرگى نادانان و گمراهان مى ترسيد.
امروز از ما و شما يكى بر راه حق ايستاده و يكى بر باطل . آنكه به يافتن آب اطمينان دارد، هرگز، از تشنگى هلاك نمى شود.
خطبه شقشقيه
خطبه سوم
خطبه اى از آن حضرت (ع ) معروف به خطبه شقشقيه :
آگاه باشيد. به خدا سوگند كه ((فلان )) خلافت را چون جامه اى بر تن كرد و نيك مى دانست كه پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب . سيلها از من فرو مى ريزد و پرنده را ياراى پرواز به قله رفيع من نيست . پس ميان خود و خلافت پرده اى آويختم و از آن چشم پوشيدم و به ديگر سو گشتم و رخ برتافتم . در انديشه شدم كه با دست شكسته بتازم يا بر آن فضاى ظلمانى شكيبايى ورزم ، فضايى كه بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پيرى رسند و مؤ من ، همچنان رنج كشد تا به لقاى پروردگارش نايل آيد. ديدم ، كه شكيبايى در آن حالت خردمندانه تر است و من طريق شكيبايى گزيدم ، در حالى كه ، همانند كسى بودم كه خاشاك به چشمش رفته ، و استخوان در گلويش مانده باشد. مى ديدم ، كه ميراث من به غارت مى رود.
تا آن ((نخستين )) به سراى ديگر شتافت و مسند خلافت را به ديگرى واگذاشت .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
سخن از آغاز آفرينش آسمان و زمين و آفرينش آدم (ع)
خطبه اول
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در اين خطبه ، سخن از آغاز آفرينش آسمان و زمين و آفرينش آدم (ع )است :
حمد باد خداوندى را كه سخنوران در ثنايش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهايش عاجز آيند و كوشندگان هر لكه داره كوشند، حق نعمتش را آنسان كه شايسته اوست ، ادا كردن نتوانند. خداوندى ، كه انديشه هاى دور پرواز او را درك نكنند و زيركان تيزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند. خداوندى كه فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهايتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان يافت ، كه در زمان نگنجد و مدت نپذيرد. آفريدگان را به قدرت خويش بيافريد و بادهاى باران زاى را بپراكند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره هاى كوهساران ، زمينش را از لرزش بازداشت .
اساس دين ، شناخت خداوند است و كمال شناخت او، تصديق به وجود اوست و كمال تصديق به وجود او، يكتا و يگانه دانستن اوست و كمال اعتقاد به يكتايى و يگانگى او، پرستش اوست . دور از هر شايبه و آميزه اى و، پرستش او زمانى از هر شايبه و آميزه اى پاك باشد كه از ذات او، نفى هر صفت شود زيرا هر صفتى گواه بر اين است كه غير از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر اين است كه غير از صفت خود است .
پس از بازگشتش از صفين
خطبه دوم
خطبه اى از آن حضرت (ع ) پس از بازگشتش از صفين :
او را سپاس مى گويم و خواستار فزونى نعمت او هستم و بر آستان عزتش سر تسليم نهاده ام و خواهم كه مرا از گناه در امان نگه دارد. از او يارى مى جويم كه نيازمند آنم كه نيازم برآورد. هر كس را كه او راه بنمايد، گمراه نگردد و هر كس را كه با او دشمنى ورزد، كس زينهار ندهد، هركس را كه تعهد كند، بى چيز نشود كه تعهدش از هر چه به سنجش آيد، افزون است و از هر چه اندوختنى است برتر. و شهادت مى دهم كه خداوندى جز اللّه ، خداى يكتا نيست . يگانه است و بى هيچ شريكى .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
دوستی با دشمنان خدا
اِیّاکَ اَنْ تُحِبَّ اَعْداءَ اللهِ اَوْ تُصْفِیَ وُدَّکَ لِغَیْرِ اَوْلیاءِ اللهِ فَإِنَّ مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُم
ترجمه حدیث:
از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه منقول است که حضرت فرمودند: بپرهیز از اینکه با دشمنان خدا رابطه ی دوستی برقرار کنی، یا اینکه دوستی خود را، برای غیر دوستان خدا خالص کنی! پس به راستی که انسان در روز قیامت با همان کسانی محشور میشود که با آنان دوست بوده است.
شرح حدیث:
بپرهیز از این که با «دشمنان خدا» رابطه ی دوستی برقرار کنی! این مطلب با روابط ظاهری اشتباه نشود، چرا که در این روایت به رابطه ی قلبی اشاره دارد نه رابطه ی ظاهری. مثل کاسبی که همه جور مشتری پیش او می آید و او جنسش را به همه می فروشد. آنچه مهم است رابطه ی قلبی است. مقصود روایت این است که بپرهیز از این که با دشمنان خدا رابطه ی قلبی و محبتی پیدا کنی.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
توجه در نماز
إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ
أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی
” اصول کافی، جلد 3، صفحه ی 269 “
ترجمه ی حدیث:
از امام صادق (علیه السلام) منقول است که حضرت فرمودند:
هرگاه بنده به نماز بایستد و نماز خود را سبک به جا آورد، خداوند خطاب به ملائکه میفرماید: آیا بنده ی من را نمی بینید؟ گویا این طور فکر می کند که برآورده کردن احتیاجات او به دست غیر من است. آیا نمی داند که برآورده کردن احتیاجات او به دست من است؟
شرح حدیث:
آنگاه که بنده می ایستد به نمازخواندن ( و به تعبیری که ما در گذشته در این روایات داشتیم، آنگاه که میخواهد بدهی الهی را ادا کند. گفته شد که یک طلب از خدا داری که روزیات است و یک بدهی هم داری که واجباتت است) آنگاه که میخواهد بدهی اش را به خدا ادا کند. یکی از بدهی ها هم نماز است.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
آداب توبه کردن
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛
پشيماني که در عمل خود را نشان ميدهد که مهمترين نمُود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است. با همين مقدار توبه تحقق پيدا ميکند.
حامي يتيمان
شهادت امیر مومنان ،مولای متقیان،حامی یتیمان تسلیت باد.
آيا ما بعد از امام علي(ع) به يتيمان سر ميزنيم؟
هوای جمکران
دلم…
هوای جمکران میکند…
مولای من !
چقدر دیر میگذرند این لحظه های چشم به راهی
و این ثانیه های انتظار…
مهربانا !
تا کِی بگویم که دلم برایتان تنگ شده است!؟
اما باز هم چشمم به نگاه پُر از مهر شماست!
راستی مولا جان !
مرا ببخش که گاه گاهی یادِ شما میکنم ؛
اما شما …
همیشه به یادم هستید
و برایم دعا میکنید!
باز هم برایم دعا کنید که جز شما
به کسی دل نبندم …
و تمام وجودم تنها و تنها ، سرشار از عشق به شما باشد…
و من آرزویم فقط این باشد که؛
تمام هستی ام را فدای شما کنم…
” بأبی أنت و أمی و نفسی لک َ الوِقاء و الحمی “
اماما !
دلهای جمکرانی را دریاب!