خدا را سپاس
خطبه 45
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خدا را سپاس ، در حالى كه نه از رحمت او نوميدم ، نه از نعمتش بى بهره ام و نه از آمرزش او مايوسم و نه از پرستش او سر بر تافته ام . خداوندى ، كه رحمت او همواره برجاست و نعمتش را زوال نباشد و دنيا سرايى است ، كه ناپايدارى مقدر اوست . مردمش از آنجا رخت برخواهند بست . هم شيرين و گواراست و هم سبز و خرّم . خواستاران خود را زود مى يابد و مى ربايد. هركه در او بنگرد، دلش را مى فريبد. پس هر توشه نيكو، كه ميسّر است ، برگيريد و قدم به راه سفر نهيد. در دنيا بيش از آنچه شما را بسنده است مخواهيد و بيش از آنچه به شما داده است طلب مكنيد.
اسيران
خطبه 44
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه مصقلة ابن هبيره شيبانى ، اسيران بنى ناجيه را ازعامل اميرالمؤمنين خريد و آزاد كرد و چون على (ع ) بهاى آن مطالبه نمود، مصقله نزد معاويه گريخت و على (ع ) درباره آن فرمود:
خداوند مصقله را از خير دور كناد. كردارش چون سروران آزاده بود و فرارش چون بردگان . ستاينده اش را، هنوز سخن آغاز نكرده ، خاموش ساخت و هنوز زبان به وصف او نگشوده بود كه سرزنش نمود. اگر مانده بود و نمى رفت آنچه را كه برايش ميسر بود از او مى ستدم و براى باقى ، تا مالى به دستش افتد، مهلت مى دادم .
نبرد با مردم شام
خطبه 43
سخنى از آن حضرت (ع ) پس از آنكه ، جرير ابن عبد الله البجلى را به سفارت نزد معاويه فرستاد، اصحابش اشارت كردند كه براى نبرد با مردم شام مهيا شود، فرمود:
اگر با مردم شام بسيج نبرد كنم ، در حالى كه جرير نزد آنهاست ، راه آشتى را به روى آنان بستن است ، و از راه خير اگر آهنگ آن داشته باشند باز داشتن . ولى من براى جرير زمانى معين كرده ام كه بيش از آن در شام نماند، مگر آنكه ، فريبش دهند يا خود عصيان ورزد. نظر من تاءنى و پرهيز از شتابكارى است ، شما نيز راه مدارا در پيش گيريد. البته ، اگر خود را مهياى نبرد هم داشته باشيد، مخالفتى ندارم . من همه جوانب اين كار را بر رسيده ام و برون و درون آن بازجسته ام . بيش از دو راه در پيش نداريم ، يا جنگ با اينان يا كافر شدن به آنچه محمد (ص ) آورده است . آن مرد بر امت حكومت كرد و بدعتهاى چندى نهاد كه سبب شد تا مردم چيزهايى بگويند و گفتند.
و از او به خشم آمدند و تغييرش دادند.
تبعيت از هواى نفس و درازى آرزو
خطبه 42
سخنى از آن حضرت (ع ) كه در آن از تبعيت هواى نفس و درازى آرزو مردم را بر حذر مى دارد
اى مردم ، آنچه بيش از هر چيز ديگر مى ترسم كه بدان گرفتار آييد، دو چيز است ، از هوا و هوس پيروى كردن و آرزوهاى دراز در دل پروردن .
پيروى هوا و هوس از حق منحرف مى كند و آرزوهاى دراز، آخرت را از ياد مى برد. بدانيد كه دنيا پشت كرده و شتابان مى گذرد. و از آن جز، ته مانده اى چون ته مانده آبى در ته ظرفى ، كه آب آن ريخته باشند، باقى نمانده است . بدانيد، كه آخرت روى آورده است و هر يك از آن دو را فرزندانى است . شما فرزندان آخرت باشيد نه فرزندان دنيا. زيرا هر فردى در روز قيامت به پدرش مى پيوندد. امروز روز عمل است نه حساب و فردا، روز حساب است نه عمل .
من مى گويم :
((حذّاء)) به معنى شتابنده است . بعضى نيز ((جذّاء)) به جيم خوانده اند، يعنى ، طمع خير از آن بريده است .
مكر و حيله
خطبه 41
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن نهى مى كند از مكر و حيله
وفا همزاد راستى است . هيچ سپرى نمى شناسم كه بهتر از وفا آدمى را از گزند در امان دارد. و آنكه بداند، كه پس از مرگ به كجا باز مى گردد، هرگز راه بيوفايى نپويد. ما در زمانى زندگى مى كنيم كه بيشتر مردمش بيوفايى و غدر را گونه اى كياست مى شمرند و نادانان نيز، چنين مردمى را زيرك و كارگشا مى خوانند. اينان چه سودى مى برند خدايشان نابود كناد، مردم كار افتاده و زيركى هستند كه مى دانند در هر كارى چه حيلت سازند، ولى امر و نهى خداوندى سد راه آنهاست . اينان با آنكه راه و رسم حيله گرى را مى دانند و بر انجام آن توانايند، گرد آن نمى گردند. تنها كسانى كه از هيچ گناهى پروايشان نيست ، همواره منتظر فرصت اند تا در كار مردم حيلتى به كار برند.
جان مي گیرد
مثل یك مُرده كه يك مرتبه جان مي گیرد
دلـم از بُـردن نـــــامت هيجان مـي گیرد
قلبم از کار که افتاد ، به من شوک ندهید !
اسم حَيـــــــدَر كه بيايد ، ضربان مي گیرد
رفتار با مردم
حضرت اميرمومنان على عليه السلام:
دانشمند بزرگوار ، شيخ طوسى قدس سره در «امالى» خود مى نويسد :
جابر گويد : امام باقر عليه السلام فرمود :
اميرمومنان على عليه السلام در واپسين لحظات زندگى و در حال احتضار همه پسرانش را كنار بستر خويش فراخواند و در كنار بستر پدر بزرگوارشان حاضر شدند، حضرت به همه آنها سفارشاتى را بيان نمود ، در آخر گفتارش فرمود :
يا بنيَّ ! عاشروا الناس عشرة إن غبتم حنّوا إليكم وإن فقدتم بكوا عليكم … .
اى فرزندان من! با مردم چنان رفتار كنيد كه اگر غايب شديد با اشتياق دنبال شما باشند و اگر مرديد بر شما بگريند … .
امالى طوسى : 595 ح 6 مجلس 26 ، بحار الأنوار : 247/42 ح 50 و 163/74 ح 26 .
منبع: قطره اي از درياي فضائل اهل بيت عليهم السلام ج 2 ص402
نسخه نبر
پیش امام رضا(ع) نسخه نبر …
اگر باور داری نیت قلبت را می داند ..
(شیخ رجبعلی خیاط)
حتی سکوت در حرم تو عبادت است
آنجا نفس به یاد تو تکثیر می شود
راه هاي نجات از شيطان
آيت آلله مجتهدي تهراني رحمه الله عليه مي فرمودند كه :
رسول خدا «صلي الله عليه و آله » فرمود به اصحاب خود آيا به شما خبر دهم از چيزى كه اگر عمل كنيد شيطان باندازه مشرق تا مغرب از شما دور شود؟
عرض كردند چرا يا رسول اللَّه، فرمود:
روزه گرفتن روي شيطان را سياه كند
و صدقه دادن پشت اورا مي شكند
و دوست داشتن به خاطر خدا و مواظبت بر انجام عمل صالح
ريشه او را قطع مي سازد
و استغفار كردن رگ حيات اورا قطع مي كند .
آخه کجا برم؟
خوشا چهره ای که خداوند به آن می نگرد در حالی که از ترس خدا بر گناهی که کرده و جز او کسی از آن آگاه نیست می گرید.(پیامبر(ص))
دوست دارم بشینم زار زار گریه کنم.نمی دونم حال شما چه جوریه.من الان این جوریم. می خوام گریه کنم به حال خودم.به حال عمرم که همش تو حرف زدن گذشت نه عمل کردن.به اینکه می خواستم خوب باشم نشد.
نه!گریه ی من از ترس نیست.از کارای اشتبامه.منم هر روز خواسته و ناخواسته انجامشون می دم.خدایا می دونم تو بخوای درستم می کنی.پس بخواه که می دونم بقیه ی عمرمم زود می گذره .یه دفعه میگن وقتت تمومه.باید بری.نمی خوام اینطوری برم.خودت ما رو نجات بده می دونم هیشکی دلش بیشتر از تو برا ما نمی سوزه. خودت آفریدیمون خودت نجاتمون بده ای خدااااااای مهربون.
خواجه عبداله انصاری می گه که:الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست.دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.
می دونم خیلی بدی کردم.می دونم هر کاری دلم خواست کردم.ولی می دونی اگه بگی برو کجا رو دارم برم؟آخه کجا برم؟
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
تلاوت قرآن
اولین گام برای مأنوس شدن با قرآن تلاوت آن است، تلاوتی که همراه با توجّه باشد و رفته رفته ما را به فهم آیات و عملی ساختن فرامین آن راهنمایی کند.
به همین علّت در روایات به تلاوت قرآن توصیه شده و آثار آن بیان داشته شده است.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «در روز قیامت فردی را برای حساب صدا می زنند، پس قرآن در پیش روی او با زیباترین صورت قرار میگیرد و عرض می کند: “خدایا! من قرآنم و این بنده تو در راه تلاوت من، خود را به سختی افکنده، و در دل شب مرا تلاوت کرده و قلبش روشن و اشکش جاری شده است. پروردگارا! او را از من خشنود کن، همچنانکه من از او خشنودم.» (الکافی،ج2،ص602،ح12)
اصلاح وضعيت حجاب
اصلاح وضعيت حجاب بايد از ادارت و ارگان های دولتی شروع شود، بايد با بخشنامه از طريق ادارات، ارگان ها مدارس و دبيرستان ها اين مساله رواج يابد و جلوی بدحجابی گرفته شود؛ طرح آمرين به معروف نيز می تواند در اين راستا راهگشا باشد.
حضرت آيت الله العظمی مكارم شيرازی
صدقه مستحب است و حجاب... واجب!
کنار دکه ی روزنامه فروشی سر کوچه، مادر دست در جیبش کرد و پانصد تومان به دخترش داد و گفت: بنداز تو صندوق صدقه!
دختر رفت و تا برگشت پسری جلوی او و مادرش ظاهر شد.
با لحنی آرام گفت:
خدا خیرتون بده که صدقه دادید؛ ولی کاش حجابتون رو هم درست کنید! میشه لطفا؟
مادر که توقع چنین برخورد منطقی ای را نداشت، گفت: بله… حتما!
دستش را برد و روسری اش را جلو کشید…
دختر هم به تبعیت از مادرش همین کار ار تکرار کرد.
پسر تشکر کرد و رفت…
مادر با خودش فکر می کرد، تا به حال به این مسئله توجه نکرده بود که
صدقه مستحب است و حجاب…
واجب!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
غيرتمند بودن مؤمن
در غيرتمند بودن مؤمن همين بس كه هرگاه كار زشت و ناپسندى مشاهده كرد خداى متعال از نيّتش در مورد ناخوش داشتن آن منكر آگاه باشد.
امام صادق عليه السلام
وسائل الشیعه،ج 11، ص409
از این نوارا خوشم نمیاد
توی خوابگاه، هم اتاقی جدیدمان یه نوار خواننده زن گذاشت. اصلا خوشم نیومد. تو این فکر بودم که چی کار کنم، که دیدم از اتاق رفت بیرون. چند لحظه ای گذشت و نیامد. با خودم گفتم: اوه! برای بنده نوار گذاشتید. بابا ای ول! خیلی ممنون. من میل ندارم. رفتم و ضبط رو خاموش کردم. چند دقیقه بعد اومد. چند ثانیه بعد، با تعجب و حیرت پرسید: تو نوار و خاموش کردی؟ گفتم: بله!
گفت (پسر مودب و خوبی بود. نماز می خوند ولی خوب اهل این چیزا هم بود دیگه…) برای چی؟!
گفتم: از این نوارا خوشم نمیاد.
گفت : مهم نیست از چی خوشت نمیاد. از چی خوشت میاد؟
گفتم: فلانی و فلانی . (دو خواننده ای که حرام نمی خونن) و خلاصه بحث ادامه پیدا کرد. طرف اصلا از اون آدما نبود که بخواد لج کنه یا توهین کنه. ولی علاقمند بود بحث کنه. منم سعی کردم منطقی جواب بدم. بحث خیلی به مباحث مختلف دینی کشید.
یادمه یه جایی حتی می گفت ما به صراحت تو قرآن نداریم که شراب نخوریم یا حجاب لازمه! و من هم خیلی آرام آیات مربوطه رو می خوندم. خلاصه آخرش یه جوابی داد که از بحث با او احساس رضایت کردم. گفت: شما مذهبی ها یه آرامشی(در پرتو تقوا) تو وجودتون هست که نیازی به این چیزا(نوار و. . .) ندارید…
هنوز هم احساس می کنم گفتگوی سالم و به قصد تبیین حقایق حقه ی اسلام (نه محکوم کردن گناهکار یا جلوگیری مستبدانه از فعل او)می تونه افراد زیادی به راه راست بکشونه.
کاش دلمون برای گناهکار بسوزه و اونو به عنوان بیماری ببینیم که باید درمان بشه.
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر