در شگفتم
امام رضا عليه السلام مي فرمايند:
در آن گنجى كه خدا براى دو كودك يتيم حفظ و نگهدارى مي كرد (كه در داستان حضرت موسي و حضرت خضر در سوره كهف آيات 60 تا 82 آمده است)نوشته بود:
1. در شگفتم از كسى كه يقين به مرگ دارد چطور مي خندد و شادمان است.
2. در شگفتم از كسى كه يقين به قيامت دارد چطور معصيت مي كند،
3. در شگفتم از كسى كه يقين به مقدرات الهى دارد چرا غمگين و افسرده خاطر است.
4. در شگفتم از كسى كه دنيا و دگرگونى او را ميداند چطور مطمئن به آن ميباشد
منبع : إرشاد القلوب إلى الصواب جلد1صفحه 113
انواع رابطه در قرآن
سه نوع رابطه در قرآن داريم:
1. رابطه پيامبر با مردم. رحمت «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِينَ» (انبياء/ 107)
2.رابطه مردم با پيامبر. مودت «إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى» (شورى/ 23)
3.رابطه زن و شوهر، هم مودت و هم رحمت «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَه» (روم/ 21)
در رحمت نوعي بخشش نيز هست
مرد بايد در خانه چنان اخلاقي داشته باشد كه همه ي اهل خانه آرزوي ديدارش را داشته باشند
داستان:
همسر شهيد مهدي باكري تعريف مي كرد:
خانه مان کوچک بود؛ گاهي صدايمان مي رفت طبقه ي پايين. يک روز همسايه پاييني به م گفت : به خدا اين قده دلم مي خواد يه روز که آقا مهدي مي ياد خونه لاي در خونه تون باز باشه ، من ببينم شما دو تا زن و شوهر به هم ديگه چي مي گيد، اين قدر مي خنديد؟
منبع: يادگاران كتاب مهدي باكري
داستانك توكل
كوهنوردي ميخواست به قلهای بلندی صعود كند.
پس از سالها تمرين و آمادگي، سفرش را آغاز كرد. به صعودش ادامه داد تا اين كه هوا كاملا تاريك شد. به جز تاريكي هيچ چيز ديده نميشد. سياهي شب همه جا را پوشانده بود و مرد نميتوانست چيزي ببيند حتي ماه و ستارهها پشت انبوهي از ابر پنهان شده بودند.
كوهنورد همانطور كه داشت بالا ميرفت، در حالي كه چيزي به فتح قله نمانده بود، پايش ليز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط كرد،سقوط همچنان ادامه داشت كه ناگهان دنباله طنابی که به دور كمرش حلقه خورده بود بين شاخه های درختی در شيب کوه گير کرد و مانع از سقوط كاملش شد. در آن لحظات سنگين سكوت، که هيچ اميدی نداشت از ته دل فرياد زد: خدايا كمكم كن !
ندايي از دل آسمان پاسخ داد از من چه ميخواهي؟
- نجاتم بده خدای من!
- آيا به من ايمان داري؟
- آري. هميشه به تو ايمان داشتهام
- پس آن طناب دور كمرت را پاره كن! كوهنورد وحشت كرد. پاره شدن طناب يعني سقوط بيترديد از فراز كيلومترها ارتفاع.
گفت: خدايا نميتوانم.
خدا گفت: آيا به گفته من ايمان نداري؟
كوهنورد گفت: خدايا نمي توانم. نميتوانم.
روز بعد، گروه نجات گزارش داد كه جسد منجمد شده يك كوهنورد در حالي پيدا شده كه طنابي به دور كمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمين فاصله داشت….
توكل
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ [طلاق 3]
و هر كس بر خدا توكّل كند، خدا كفايتش مى كند
گاهي ما در توكل ، توقع داريم اول اسباب درست شدن كارمان را ببينيم و بعد توكل كنيم ؛ مثلا
خداوند در آيه 32 سوره نور مي فرمايد : شما ازدواج كنيد ما روزيتان را مي رسانيم ؛ بعد ما مي گوييم : اول روزيمان را بده تا به تو توكل كنيم
درهنگام رفتن به سربازي يا دانشگاه و … به خدا توكل كنيم نه به پارتي ؛ مي گوييم : اول ببينيم خدا چه مي كند بعد توكل مي كنيم و …
راه شناخت عاقل و احمق(اخلاقى)
حكمت 40راه شناخت عاقل و احمق(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ
قال الرضى و هذا من المعانى العجيبة الشريفة و المراد به أن العاقل لا يطلق لسانه إلا بعد مشاورة الروية و مؤامرة الفكرة و الأحمق تسبق حذفات لسانه و فلتات كلامه مراجعة فكره و مماخضة رأيه فكأن لسان العاقل تابع لقلبه و كأن قلب الأحمق تابع للسانه .
و درود خدا بر او، فرمود : زبان عاقل در پشت قلب اوست ، و قلب احمق در پْشت زبانش قرار دارد.
(اين سخنان ارزشمند و شگفتى آور است ، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمى سازد . اما احمق هر چه بر زبانش آيد مى گويد بدون فكر و دقت ، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى گيرد).
جايگاه واجبات و مستحبات (عبادت ، معنوى)
حكمت 39جايگاه واجبات و مستحبات (عبادت ، معنوى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ .
و دورد خدا بر او ، فرمود : عمل مستحب، انسان را به خدا نزديك نمى گرداند، اگر به واجب زيان رساند.
ارزش ها و آداب معاشرت با مردم (اخلاقى، اجتماعي، تربيتى)
حكمت 38ارزش ها و آداب معاشرت با مردم (اخلاقى، اجتماعي، تربيتى)
امام علی(ع)به فرزندش امام حسن [عليه السلام] فرمود : پسرم ! چهار چيز از من يادگير (در خوبى ها ) ، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آن ها عمل مى كنى زيان نبيني:
الف ـ خوبى ها
1 ـ همانا ارزشمند ترين بى نيازى عقل است . 2 ـ و بزرگ ترين فقر بى خردى است . 3 ـ و ترسناك ترين تنهايى خود پسندى است . 4 ـ و گرامى ترين ارزش خانوادگى ، اخلاق نيكوست.
ب ـ هشدار ها
1 ـ پسرم ! از دوستى با احمق بپرهيز ، چرا كه مى خواهد به تو نفعى رساند اما دچار زيانت مى كند.
2 ـ از دوستى با بخيل بپرهيز ، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ مى دارد.
3 ـ و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد.
4 ـ و از دوستى با دروغگو بپرهيز كه به سراب ماند: دور را به تو نزديك ، و نزديك را دور مى نماياند.
ضرورت ترك آداب جاهلي (اخلاقى)
حكمت 37ضرورت ترك آداب جاهلي (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ
مَا هَذَا الَّذِى صَنَعْتُمُوهُ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِى دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِكُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّارِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : ( در سر راه صفّين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شده و پيشاپيش آن حضرت مى دويدند فرمود چرا چنين مى كنيد؟ گفتند عادتى است كه پادشاهان خود را احترام مى كرديم، فرمود) به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مى افكنيد ، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد، وچه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد ، و چه سودمند است آسايشى كه با آن ، امان از آتش جهنم باشد.
آرزوهاى طولانى و بزهكاري (اخلاقى)
حكمت 36آرزوهاى طولانى و بزهكاري (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ .
و دورد خدا بر او ، فرمود : كسى كه آرزوهايش طولانى است كردارش نيز ناپسند است .
ضرورت موقعيت شناسى (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 35ضرورت موقعيت شناسى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا يَكْرَهُونَ قَالُوا فِيهِ بِمَا لَا يَعْلَمُونَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : كسى در انجام كارى كه مردم خوش ندارند، شتاب كند ، دربارة او چيزى خواهند گفت كه از آن اطلاعى ندارند.
راه بى نيازى (اخلاقى)
حكمت 34راه بى نيازى (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى .
و درود خدا بر او ، فرمود : بهترين بى نيازى ، ترك آرزوهاست.
اعتدال در بخشش و حسابرسى (اخلاقى ، اجتماعى ، اقتصادى)
حكمت 33اعتدال در بخشش و حسابرسى (اخلاقى ، اجتماعى ، اقتصادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً .
و درود خدا بر او ، فرمود : بخشنده باش اما زياده روى نكن ، در زندگى حسابگر باش اما سخت گير مباش.
ارزش و والايى انجام دهندة كارهاى خير (اخلاقى)
حكمت 32ارزش و والايى انجام دهندة كارهاى خير (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : نيكو كار، از كار نيك بهتر و بدكار از كار بد بدتر است .
اقسام ایمان
حكمت 31معرفة اقسام الايمان
و درود خدا بر او ، فرمود : (از ايمان پرسيدند ، جواب داد)
1ـ شناخت پايه هاى ايمان : ايمان بر چهار پايه استوار است : صبر ، يقين ، عدل و جهاد . صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد . شوق ، هراس ، زهد و انتظار. آن كس كه اشتياق بهشت دارد ، شهوت هايش كاستى گيرد ، و آن كس كه از آتش جهنّم مى ترسد ، از حرام دورى مى گزيند ، و آن كس كه در دنيا زهد مى ورزد ، مصيبت را ساده پندارد ، و آن كس كه مرگ را انتظار مى كشد در نيكى ها شتاب مى كند. يقين نيز بر چهار پايه استوار است : بينش زيركانه ، دريافت حكيمانة واقعيت ها ، پند گرفتن از حوادث روزگار ، و پيمودن راه درست پيشينيان . پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيت ها نگريست ، حكمت را آشكارا بيند ، و آن كه حكمت را آشكارا ديد ، عبرت آموزى را شناسد ، و آن كه عبرت آموزى شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مى زيسته است . و عدل نيز بر چهار پايه بر قرار است : فكرى ژرف انديش ، دانشى عميق و به حقيقت رسيده ، نيكو داورى كردن و استوار بودن در شكيبايى .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
پرهيز از غفلت زدگى (اخلاقى ، اعتقادى)
حكمت 30پرهيز از غفلت زدگى (اخلاقى ، اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : هشدار ! هشدار ! به خدا سوگند ، چنان پرده پوشى كرده كه پندارى تو را بخشيده است !