شهادت از روى علم و آگاهى
خطبه 121
سخنى از آن حضرت (ع ) اين سخن خطاب به خوارج است ، هنگامى كه به لشكرگاه شان رفته بود و آنان ، همچنان ، در مورد حكميت خرده مى گرفتند.
على (ع ) از آنان پرسيد:
آيا همه شما با ما در صفين بوده ايد؟
گفتند :
برخى بوده اند و برخى نبوده اند.
على (ع ) گفت :
اين دو دسته از هم جدا شوند تا با هر دسته جداگانه سخن گويم .
پس مردم را ندا در داد و گفت :
خاموش شويد و به سخن گوش فرا دهيد و دلهايتان را متوجه من سازيد و از هر كه شهادت خواستم بايد از روى علم و آگاهى شهادت دهد.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
پيمان
خطبه 120
سخنى از آن حضرت (ع ) يكى از اصحابش برخاست و گفت : ما را از حكميت منع مى كردى و سپس خود حكمى برگماشتى ندانيم كداميك از اين دو به صواب نزديكتر است ، على (ع ) دست بردست زد و فرمود:
اين است جزاى كسى ، كه آنچه را كه بر آن پيمان بسته به كار نبندد. به خدا سوگند، هنگامى كه شما را فرمان دادم به آنچه فرمان دادم ، شما را به كارى ناخوش آيند واداشتم ، ولى ، كارى بود كه خدا خير شما را در آن نهاده بود. اگر استقامت ورزيده بوديد، شما را راه مى نمودم و اگر به راه كج مى رفتيد به راه راستتان مى آوردم و اگر سر بر مى تافتيد، چاره كار شما مى كردم . اين روشى درست و راءيى استوار بود.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
رساندن پيام ها و وفاى به وعده
خطبه 119
سخنى از آن حضرت (ع )
به خدا سوگند، رساندن پيام ها و وفاى به وعده ها و معنى كلمات را به من آموختند. ابواب حكمت ، نزد ما اهل بيت است و چراغ دين را ما افروخته ايم . بدانيد، كه راههاى دين همه يك راه است ، راهى هموار و مستقيم . هر كه قدم در آن نهد به مقصد رسد و غنيمت برد و هر كه بدان راه نرود گمراه شود و پشيمانى برد. براى روزى كه همه اندوخته ها براى آن روز است عمل كنيد. روزى كه رازهاى درون آشكار شود، كسى را كه عقل حاضر خود سود ندهد، عقلى كه غايب از اوست ، عاجزتر از آن است كه سودش دهد.
از آتشى كه گرميش سخت است و ژرفايش بسيار و زيورش آهن (و نوشيدنيش چرك وريم ،) بپرهيزيد. بدانيد ذكر خيرى كه خدا در دهان مردم اندازد از مالى كه به ميراث مى گذارد تا ديگران بخورند و زبان به سپاس نگشايند، بسى بهتر است .
جهاد
خطبه 118
سخنى از آن حضرت (ع ) در حاليكه مردم را گرد آورده بود و به جهاد تحريض مى كرد. و آنان، همچنان ، مهر سكوت بر لب ، پاسخى نمى دادند. به آنها فرمود:
آيا لال شده ايد؟
قومى گفتند:
يا اميرالمؤ منين اگر شما به راه افتيد ما هم با شما حركت مى كنيم .
على (ع ) در خطاب به آن جماعت چنين گفت :
چه مى شود شما را كه به حق راه نيافته ايد و به راه راست عدالت هدايت نشده ايد. آيا شايسته است كه در چنين هنگامى من به نبرد با دشمن بيرون آيم ؟ رسم اين است ، كه يكى از سلحشوران و جنگجويانتان كه من مى پسندم رهسپار نبرد گردد.
شايسته نيست كه من لشكر و شهر و بيت المال و گردآورى خراج و داورى مسلمانان و نظر در حقوق شاكيان و طلبكاران را واگذارم و با فوجى از لشكر بيرون آيم و در پى فوجى ديگر شتابم و از اين سو به آن سو افتم ، چونان تيرى بى پيكان و بى سوفار در تركشى خالى . من به منزله محور اين آسيابم كه در جاى خود ثابت است و آسياب به گرد آن مى چرخد و، اگر از جاى كنده شود، گردش چرخ زبرين آشفته شود و سنگ زيرين از جاى بشود.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
طلب باران
خطبه 114
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در طلب باران
بار خدايا، كوههاى ما از خشكى شكافته و زمين ما تيره شده . ستورانمان تشنه اند و در آغلهاى خود سرگشته اند. همانند مادران فرزند مرده مى نالند. از آمد و شدهاى بيهوده به چراگاهها ملول شده اند و از اشتياق به آبشخورها به ستوه آمده اند. (بار خدايا، ترحم فرماى به ناله گوسفندان و شوق ماده شتران به آبشخورها.) بار خدايا، ترحم فرماى به سرگشتگى آنها، آنگاه كه در راه مى روند و به ناله هايشان ، آنگاه كه به آغلهايشان در مى آيند. بارخدايا، بيرون آمده ايم به سوى تو، هنگامى كه خشكسالى چونان اشترى لاغر بر سر ما آمده . و ابرهاى بارانزاى نه بدان گونه اند كه مى نمايند. اى خداوند، تويى اميد دردمندان و چاره ساز خواهندگان . در هنگامى كه مردمان نوميد شده اند و ابر، باران خود را باز داشته و چرندگان هلاك شده اند تو را مى خوانيم . بار خدايا كه ما را به اعمالمان مؤ اخذت نفرمايى و به گناهانمان مگيرى . رحمت خود را با ابرهاى بارنده ات و بهار پربارانت و روييدنيهاى شادى افزايت بر ما ارزانى دار. از تو بارانى درشت و تندبار مى خواهيم تا آنها را كه مرده اند زنده سازى و آنچه را كه از دست رفته است تدارك فرمايى . اى خداوند، بارانى از تو مى خواهيم جانبخش و سيراب كننده كه همه را دربر گيرد و به همه جاى برسد. بارانى پاكيزه ، بركت دهنده ، گوارا و پر نعمت ، كه گياهش بسيار بود و شاخه هايش پربار و برگهايش تر و تازه كه بدان بندگان ناتوانت را تن و توش دهى و بلاد مرده ات را زنده گردانى .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
پندهائى براى مردم
خطبه 113
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن پندهائى براى مردم است
ستايش و سپاس خداوند را، آنكه پيوند دهنده ستايش است به نعمتها و پيوند دهنده نعمتهاست به سپاس . او را به سبب نعمتهايش مى ستاييم ، همانگونه كه به هنگام بلاهايش مى ستاييم . از او يارى مى جوييم در هدايت اين مردم كاهل و سهل انگار در انجام اوامر و شتاب كننده در ارتكاب نواهى و امور نكوهيده و مكروه .از او آمرزش مى خواهيم ، براى گناهانى كه علم او بر آنها احاطه دارد و كتاب او آنها را بر شمرده است . علمى كه قاصر نيست و كتابى كه چيزى را فرو نگذارده . به او ايمان آورديم . ايمان كسى كه غيب را به عيان مى بيند و از وعده هايى كه داده شده آگاه است . ايمانى كه خلوص آن شرك را بزدايد و يقين آن شك را از ميان بردارد. و شهادت مى دهيم كه هيچ خدايى جز اللّه نيست . يكتاست و بدون شريك و اينكه محمد (صلى اللّه عليه و آله ) بنده او و رسول اوست . دو شهادت ، كه گفتار و كردار را فرا برند و كفه ترازويى ، كه در آن مى گذارندشان ، سبك نمى شود. و كفه ترازويى كه در آن نباشند، سنگين نباشد.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
نكوهش دنيا
خطبه 112
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در نكوهش دنيا
شما را از دنيا برحذر مى دارم ، كه سرايى است ناپايدار، نه جايى كه در آن بار توان گشود و دل در آن بست . به زيورهاى فريبنده خود را آراسته است و به آن آرايش فريبكارانه ديگران را مى فريبد. خداوند دنيا را خوار شمرد، از اينرو، حلالش را به حرام و خيرش را به شر و زندگيش را به مرگ و شيرينيش را به تلخى درآميخت . دنيا را به كام دوستانش گوارا نساخت و از اينكه به دشمنانش ارزانى دارد بخل نورزيد.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
ملك الموت
خطبه 111
از خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن از ملك الموت ياد كرده و گرفتن او جانها را:
آيا وقتى كه به خانه اى داخل مى شود، از او آگاه مى شوى يا هنگامى كه جان يكى را مى ستاند او را مى بينى چگونه جنين را در رحم مادر مى ميراند ملك الموت از كدام عضو مادر به درون مى رود؟ آيا روح به فرمان پروردگارش به او پاسخ مى دهد يا با كودك در درون شكم مادر جاى گرفته ؟ كسى كه از وصف مخلوقى چون خود عاجز است خداى خود را چگونه وصف تواند كرد؟
چون بارانى است كه از آسمان ببارد
خطبه 110
خطبه اى از آن حضرت (ع )
اما بعد. شما را از دنيا برحذر مى دارم كه در كام شيرين است و در چشم سبز و خرّم و، پيچيده در خواهشهاى نفسانى . مردمان را با نعمت زوال يابنده خود به دوستى فرا مى خواند و متاع اندكش را در چشم آنان زيبا جلوه مى دهد. در جامه آرزوها خود را بنماياند و بفريب ، خويشتن را بيارايد. شادمانى و نعمتش بر دوام نماند و از درد و اندوهش امان نتوان يافت . بسيار فريبنده ، بسيار آزار دهنده ، رنگ به رنگ شونده و زوال يابنده ، پايان يافتنى و هلاك شونده ، شكمباره و مردم كش .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
توسّل جويندگان
خطبه 109
خطبه اى از آن حضرت (ع )
برترين چيزى كه توسّل جويندگان به خداى سبحان ، بدان توسّل مى جويند، ايمان به او و به پيامبر اوست و جهاد است در راه او، زيرا جهاد ركن اعلاى اسلام است . و كلمه توحيد است ، كه در فطرت و جبلت هر انسانى است . و برپاى داشتن نماز است ، كه نشان ملت اسلام است و دادن زكات است ، كه فريضه اى است واجب و روزه ماه رمضان است ، كه نگهدارنده آدمى است از عذاب خداى و حج خانه خداست و به جاى آوردن عمره آن است ، كه فقر را مى زدايند و گناه را مى شويند و صله رحم است ، كه موجب افزايش مال است و واپس افكننده اجل است و صدقه نهان است ، كه خطاها را مى پوشاند و صدقه آشكار است ، كه مرگ ناگهانى را باز دارد و انجام دادن كارهاى نيك است ، كه آدمى را از لغزيدن در خواريها نگه مى دارد.
خدا را ياد كنيد و بدان شتابيد، كه بهترين يادهاست و به رغبت بخواهيد آنچه را كه پرهيزگاران را وعده داده ، كه وعده اش راست ترين وعده هاست . و از رهنمودهاى پيامبرتان پيروى كنيد، كه نيكوترين رهنمودهاست و به سنّت او رفتار نماييد، كه راهنماينده ترى سنّتهاست و قرآن را بياموزيد، كه بهترين سخن است و آن را نيك بفهميد، كه بهار دلهاست و به پرتو آن شفا جوييد، كه شفاى سينه هاست و نيكو تلاوتش كنيد كه نافعترين گفتارهاست .
عالمى كه نه به علم خود عمل كند، جاهل سرگشته اى بيش نيست ، كه از خواب جهل ديده فرا نمى كند. بلكه حجّت بر او قويتر است و شايسته تر است كه حسرت خورد زيرا در نزد خدا سرزنش او افزونتر است .
بى نياز كننده
خطبه 108
خطبه اى از آن حضرت (ع )
همه چيز در برابر او خاشع است و همه چيز به وجود او قائم است . بى نياز كننده هر بينوايى است و عزيز كننده هر ذليلى است و نيرودهنده هر ناتوانى است و پناه دهنده هر بى پناهى است . هر كه سخنى بر زبان آرد، آواز او بشنود و هر كه خاموشى گزيند، راز دل او بداند. هر كه زنده باشد، روزيش با اوست و هر كه بميرد، بازگشتش به اوست . چشمها تو را نديده اند كه از تو خبر باز دهند و تو موجود بوده اى پيش از همه وصف كنندگانى كه آفريده اى .
آفريدگان را به سبب ترس از تنهايى نيافريده اى و براى جلب منفعتى به كار و انداشته اى . كسى را كه طلب كنى بر تو پيشى نگيرد و هر كه را بگيرى از تو وانرهد.آنكه نافرمانى تو كند، از قدرت تو نمى كاهد و آنكه فرمان تو برد، بر ملك تو نمى افزايد. آنكه به قضاى تو خشنود نباشد، نتواند كه فرمان تو لغو كند. و آنكه از فرمان تو روى گرداند از تو بى نياز نتواند بود. هر رازى در نزد تو آشكار است و هر نهانى در نزد تو پيدا.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
پيشامدهاى بزرگ
خطبه 107
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در اين خطبه از وقوع پيشامدهاى بزرگ ياد مى كند.
سپاس خداوندى را، كه به سبب آفرينش خود بر آفريدگانش آشكار شده است و با دلايل روشن خود در دلهايشان نمودار گرديده است . موجودات را بى آنكه فكر و انديشه اى به كار دارد بيافريد. زيرا انديشه تنها سزاوار كسانى است ، كه داراى ضمير باشند و، در ذات او ضميرى نيست . علم او درون پرده هاى غيب را بشكافته و بر عقيده هاى رازناك و مكنون احاطه دارد.
هم از اين خطبه (در وصف پيامبران ص ):
او را از شجره نبوت برگزيد و از آنجا كه خاستگاه نور است . از خاندانى بلند پايه ، از ناف بطحاء، از چراغهاى ظلمت شكن و از چشمه هاى حكمت .
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
روزهاى صفين
خطبه 106
سخنى از آن حضرت (ع ) در يكى از روزهاى صفين :
گريختن و بازگشتن شما را از صفهايتان ديدم . اعراب باديه نشين شام و مشتى مردم فرومايه و گمنام به هزيمتتان دادند و، حال آنكه ، شما پيشتازان عرب و تارك بلند شرف هستيد. شما مقدّم بر همگانيد، آنسان ، كه بينى در جلو اعضاى بدن است و بلند مرتبه ترين آنهاييد، چونان ، كوهان شتر كه بلندترين جاى اوست . ولى غم و اندوه از دل من رخت بر بست ، آنگاه كه ديدم ، سرانجام ، به هزيمتشان مى دهيد آنسان ، كه شما را به هزيمت داده بودند و آنان را از جاى بجنبانيديد، آنسان كه شما را از جاى بجنبانيدند. گاه به ضرب نيزه هاى جان شكار و گاه با پرش تيرهاى پران آنها را از پاى درآورديد. آنان واپس مى نشستند و بر روى هم به سر در مى آمدند، چونان اشتران تشنه كه از آبشخورشان مى رانند و از آن دور مى سازند.
اسلام
خطبه 105
خطبه اى از آن حضرت (ع )
حمد باد خداوندى را كه اسلام را آشكار ساخت و براى تشنگان آن راه ورود به آبشخورش را آسان گردانيد و اركانش را استوارى بخشيد تا كسى را ياراى چيرگى بر آن نباشد. و آن را امان قرار داد براى كسى كه چنگ در آن زند و نشان صلح و آرامش براى كسى كه بدان داخل شود، اسلام برهان است ، براى كسى كه بدان سخن گويد و گواه است براى كسى كه بدان دادخواهى كند و روشنايى است براى كسى كه از آن روشنى طلبد و فهم است براى كسى كه در آن تعقل كند و خرد است براى كسى كه در آن تدبّر جويد و نشانه است براى كسى كه در پى نشانه باشد و بينايى است براى كسى كه عزيمت كارها كند و عبرت است براى كسى كه پند گيرد و رهايى است براى كسى كه تصديقش كند و اعتماد است براى كسى كه توكّل كند و راحت است براى كسى كه كارش را به خدايش واگذارد و سپر است براى كسى كه شكيبايى ورزد.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
دنيا
خطبه 104
از خطبه اى از آن حضرت (ع )
تا اينكه محمد (صلى اللّه عليه و آله ) را به رسالت فرستاد. گواه ، مژده دهنده و، بيم دهنده . او در خردسالى بهترين مردمان بود و چون به سن كمال رسيد، برگزيده ترين آنها. به سرشت ، پاكتر از همه پاكان بود. باران نرم بخشش او بيش از هر بخشنده اى تشنگان را سيراب مى نمود.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2