مراسم افتتاحیه(هم اکنون)
سخنرانی مدیریت( خانم افتخار اصغری)
سخنرانی استاد جناب آقای نحوی
فرم در حال بارگذاری ...
مراسم افتتاحیه(هم اکنون)
سخنرانی خانم طاعتی
پخش تعهدنامه و مسابقه
فرم در حال بارگذاری ...
مراسم افتتاحیه(هم اکنون)
فرم در حال بارگذاری ...
همایش حسین شهید اشک
بدینوسیله از مبلغات محترم شهرستان دعوت بعمل می آید در همایش حسین شهید اشک ویژه ماه محرم حضور بهم رسانید.
زمان: چهارشنبه 97/6/14 ساعت: 11-10
مکان: مدرسه علمیه امام خمینی(ره)
منتظرحضورپرشوروحسینی شماهستیم.
واحد فرهنگی مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
فرم در حال بارگذاری ...
واقعه شهادت شهید قدوسی از زبان فزرند شهید قدوسی(محمد حسین قدوسی)
دفتر کار پدرم در طبقه دوم ساختمان دادستانی قرار داشت و طبقه زیرین اتاق ایشان، کتابخانهای با سقف کاذب بود. کارمندی به نام فخار که مسئول دبیرخانه دادستانی کل انقلاب و از نفوذیهای سازمان منافقین بود، بمبی را در سقف کتابخانه، واقع در زیر اتاق پدرم کار گذاشت و ۱۵دقیقه قبل از انفجار، محل را ترک کرد.
در ساعت هشتوچهل دقیقه صبح روز ۱۴شهریور۱۳۶۰، بمب منفجر شد. موج انفجار، پدرم را از طبقه دوم به حیاط پشت دادستانی پرتاب کرد. ایشان دچار ضربه مغزی هم شد. آن زمان من در سپاه مشغول فعالیت بودم که شنیدم دفتر دادستانی منفجر شده است. سریعا راه افتادم و وقتی به آنجا رسیدم، فهمیدم ایشان را به بیمارستان ارتش در خیابان ولی عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) منتقل کردهاند. وقتی بالای سرش رسیدم، بیهوش بود. بعد هم ایشان را به بیمارستان شریعتی منتقل کردند و همان جا پدرم به شهادت رسید.
فرم در حال بارگذاری ...
نقش شهید قدوسی در مبارزات انقلابی
به علت شدت اختناق و فشار وارده از سوی رژیم استبداد، شاگردان دلسوخته امام خمینی (ره) از جمله شهید قدوسی تصمیم گرفتند کیفیت مبارزه را متناسب با وضع پراختناق تغییر دهند. این امر مقدمه تشکیل یک گروه سازمان یافته و مخفی از مدرسین و اساتید حوزه شد. این تشکیلات مخفی به بهانه بررسی و اصلاح امور حوزه برگزار میشد ولیکن به طراحی مبارزه با رژیم شاه میپرداخت. شهید قدوسی از موسسین این تشکل بود از دیگر فعالان این تشکیلات میتوان به شخصیتی همچون رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای اشاره کرد.
...
در حدود سال ۱۳۴۴ این جمعیت توسط ساواک شناسایی و تمام روحانیونی که در آن بودند از جمله شهید قدوسی دستگیر و زندانی شدند. یکی از فصول درخشان شهید قدوسی تاسیس مدرسه حقانی بود که با همیاری جمعی از اساتید، همچون آیت الله جنتی، آیت الله مصباح و شهید آیت الله دکتر بهشتی انجام گرفت. تاسیس این مدرسه نه تنها یک حرکت صرفا فرهنگی، علمی و تربیتی نبود بلکه همان طور که بعدها معلوم شد یک حرکت سیاسی دقیق و حساب شدهای بود که بعد از قیام ۱۵ خرداد و تبعید امام به وقوع پیوست.شهید قدوسی بدون غرور و با تواضع به دنبال اساتید میرفت و گاهی برای راضی کردن یک استاد، ده بار به وی رجوع میکرد. حرکت مدرسه حقانی باعث شد شماری از طلاب و فضلای عالم، متقی و آگاه به زمان تربیت شده و سرمایهای عظیم برای انقلاب اسلامی تبدیل شوند.
فرم در حال بارگذاری ...
شرح واقعه مباهله
واقعه مباهله با نامه پیامبر(صلوات الله عليه) به مسیحیان نجران و دعوت آنان به اسلام شروع شد و در نهایت با عقبنشستن نجرانیان و ایمانآوردن عدهای از آنان پایان یافت.
نامه پیامبر و دعوت به اسلام
پیامبر اسلام(صلوات الله عليه) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نجران که شامل بیش از ده نفر از بزرگان آنان بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر به نامهای عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند. هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم بر این شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
فرم در حال بارگذاری ...
حاضرشدن افراد و گفتگوها(روز مباهله)
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(صلوات الله عليه) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) آمد. دست امام حسن(عليه السلام) را گرفته و امام حسین(عليه السلام) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(عليه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله عليه) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
...
پیامبر(صلوات الله عليه) برای مباهله، به دو زانو نشست. سید و عاقب، پسران خود را برای مباهله برداشتند. ابوحارثه گفت: به خدا سوگند چنان نشسته است که پیغمبران برای مباهله مینشستند، و سپس برگشت. سید گفت: کجا میروی؟ گفت: اگر محمد بر حق نبود چنین بر مباهله جرأت نمیکرد و اگر با ما مباهله کند پیش از آنکه سال بر ما بگذرد، یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.در روایتی دیگر آمده است که وی گفت: من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/beheshti.nejad/profile_pictures/_evocache/_-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1552762137)
سلام سلام
ایام محرم تسلیت باد
اگر تمایل به تبادل لینک داریدما رامطلع کنید
لطفا به وبلاگ ماهم سر بزنید
http://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
افراد حاضر و زمان مباهله
وقوع این حادثه از مسلّمات بین مورّخان و راویان حدیث، اعم از شیعه و سنی، است. درباره اینکه از گروه نجران چه کسانی برای مباهله حاضر شدند، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما در مورد اینکه امام علی(عليه السلام)، فاطمه، حسن و حسین(عليه السلام) همراهان پیامبر(صلوات الله عليه) بودهاند، بیشتر مفسران و مُحدّثان شیعه و سنی همنظرند.
درباره زمان مباهله شیخ مفید مینویسد این واقعه پس از فتح مکه (سال هشتم هجری) و قبل از حجة الوداع(سال دهم هجری) رخ داد. روز مباهله را برخی ۲۴ ذیالحجه و برخی روز ۲۱ این ماه دانستهاند. شیخ انصاری روز ۲۴ ذی الحجه را نظر مشهور دانسته و غسل در این روز را مستحب میداند. شیخ عباس قمی، در کتاب مفاتیح الجنان اعمال این روز را در روز ۲۴ ذیالحجه ذکر میکند، که از جمله اعمال آن، غسل و روزه است.
فرم در حال بارگذاری ...
مباهله
ُمباهَلَه، درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ میدهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
این واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام(صلوات الله عليه) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند. با این حال مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند.
بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر(صلولات الله عليه) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(صلوات الله عليه) است، بلکه بر فضیلت ویژه همراهان او(فاطمه و حسنین) در این ماجرا دلالت میکند. شیعیان بر این اساس، معتقدند امام علی(عليه السلام) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است. واقعه مباهله در ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری روی داد و آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره دارد.
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/f.balochi/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1489408133)
امام هفتم ما فرمودند: «هر کس می خواهد قوی ترین مردم باشد، بر خدا تکیه کند».
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/%D8%AF%D9%87%D9%87-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%B0%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%AC%D9%87-%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF
فرم در حال بارگذاری ...
نحوه شهادت میثم تمار
پس از آن که ولایت کوفه به عبیدالله بن زیاد سپرده شد و او آهنگ کوفه نمود، هنگامی که میخواست وارد کوفه شود، پرچمش به درخت نخلی آویخت و پاره شد. او این اتّفاق را به فال بد گرفت و فرمان داد تا آن نخل را قطع کنند. مرد نجّاری آن نخل را خرید و آن را چهار پاره کرد. میثم میگوید: «به پسرم صالح گفتم: میخی آهنین بردار و نام من و پدرم را روی آن حک کن و آن را بر یکی از پارههای آن درخت بکوب. چند روز که از آن گذشت، گروهی از بازاریان کوفه نزد من آمدند و گفتند:
ای میثم، برخیز و با ما بیا تا به نزد امیر عبیدالله بن زیاد برویم و نزد او از مسؤول بازار شکایت کنیم و از او بخواهیم تا او را عزل و شرّش را از سر ما کم کند و کسی غیر از او را بر ما بگمارد. میثم میگوید: هنگامی که نزد امیر آمدیم من سخنگوی آن گروه شدم. امیر کاملاً به سخن من گوش داد و از تواناییم در سخن دانی در شگفت شد. در این هنگام بود که عَمر و بن حُرَیث به عبیدالله بن زیاد گفت: امیر به سلامت باد! آیا این گوینده را میشناسی؟
...
عبیدالله گفت: مگر او کیست؟! عمرو بن حریث گفت: این میثم تمّار است؛ همان دروغ گوی دوستدار دروغگو…میثم میگوید: در این هنگام، امیر که نشسته بود کمر راست کرد و (روی به من نمود و) گفت: او چه میگوید؟! گفتم: دروغ می گوید. امیر به سلامت باد! بلکه من راستگوی دوستدارِ راستگو، علی بن ابی طالب، امیرِ بر حقّ مؤمنان هستم. عبیدالله بن زیاد (برآشفت و) به من گفت: یا از علی بیزاری میجویی و از بدیهایش میگویی و به عثمان ابراز دوستی میکنی و در فضایلش سخن میرانی و یا این دستها و پاهایت را قطع و تو را مصلوب میکنم. در این لحظه میثم به گریه میافتد.عبیدالله بن زیاد به رییس قوم میثم اصرار میکند و به او فشار میآورد که میثم را تحت پیگرد قرار دهد و او نیز بی درنگ به قادسیه، که در فاصلة یک منزلی کوفه است میرود و به محض این که میثم از مکّه باز میگردد او را دستگیر میکند.
عبیدالله بن زیاد به او میگوید: از سخنی به گریه افتادهای که هنوز عملی نشده؟! میثم پاسخ میدهد: والله که نه از این سخن میگریم و نه از عملی شدن آن؛ بلکه از این میگریم که (سالها پیش) وقتی که سید و مولایم این (تصمیم تو) را به من خبر داد، در دلم شک افتاد. عبیدالله بن زیاد میگوید: مگر او به تو چه گفته بود؟ میثم پاسخ میدهد: روزی به در خانة او (يعنی امام علی) آمدم. اهل خانه به من گفتند: باور کن که او خوابیده است. من صدا زدم: بیدار شو. ای به خواب رفته! والله که محاسنت از خون سرت رنگین خواهد شد. حضرت از خواب بیدار شد و فرمود: راست میگویی و تو (نیز بدان که) والله، دستها و پاها و زبانت قطع شود و مصلوب شوی. من گفتم: چه کسی با من چنین میکند ای امیر المؤمنین؟! حضرت فرمود: آن گستاخِ زنا زاده، آن پسرِ کنیزِ زناکار، عبیدالله بن زیاد تو را دستگیر و با تو چنین میکند).
پس از این سخنان میثم، عبیدالله بن زیاد با قلبی پُر کینه گفت: والله که دستها و پاهایت را قطع میکنم، ولی زبانت را رها میکنم تا تو و مولایت را تکذیب کرده باشم. آنگاه به فرمان او دستها و پاهای میثم را قطع میکنند و سپس بیرونش میبرند و مصلوبش میکنند. در همان حال، میثم تمّار شروع به گفتن فضائل علی علیه السلام برای مردم میکند. عمرو بن حریث به عبیدالله ابن زیاد خبر میدهد که اگر سخنان میثم ادامه پیدا کند، خوف شورش کوفیان میرود، لذا باید دستور بدهد تا زبانش را ببرند. عبیدالله نیز فرمان میدهد. مأمور نزد میثم میآید و میگوید:
ای میثم! او میگوید: چه میخواهی؟ مأمور میگوید: زبانت را بیرون بیاور که امیر به من فرمان داده تا آن را قطع کنم. میثم میگوید: مگر آن پسرِ کنیزِ زناکار گمان نکرده بود که من و مولایم را تکذیب میکند؟! بیا زبانم را بگیر و آن را قطع کن. آن مأمور زبان میثم را قطع میکند و میثم مدّتی در خون خود میغلتد تا آن که از دنیا میرود. صالح، فرزند او میگوید: چند روز بعد که از آنجا عبور میکردم، دیدم که پدرم بر همان پارة نخلی که آن میخ را بر آن کوفته بودم مصلوب شده است.
فرم در حال بارگذاری ...
توصیه امام موسی کاظم علیه السلام به تفریحات سالم
امام موسی کاظم علیه السلام با بیانی الهام گرفته از وحی الهی، در سفارش به مناجات و عبادت خداوند می فرمایند: «بکوشید که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای مناجات با خدا، بخشی را برای امور زندگی، و ساعتی را برای معاشرت با دوستان و افراد مطمئن ـ کسانی که عیب های شما را به شما بشناسانند و در نبود شما، دوستدار شما باشند ـ و بخشی را هم برای تفریحات و لذت های حلال خالی کنید که به وسیله این تفریحات حلال است که می توانید سه برنامه قبلی را درست انجام دهید».
فرم در حال بارگذاری ...
زندگی مورد نظر امام موسی کاظم علیه السلام
هم چون جد بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام در قالب دعاهایی به هدایت و آموزش مردم می پرداختند.
آن حضرت در دعاها و اعمال ماه رجب نوع زندگی مطلوب و هدفمند را به زیباترین بیان به تصویر کشیده اند: «خدایا، از تو می خواهم که زندگی مرا، زندگی پاک و پاکیزه ای قرار دهی، به من گشایش و فراخی و نیز آزادی ورهایی عنایت کنی؛ به من آن زندگانی بخشی که در آن امنیت و تندرستی همراه با فروتنی و قناعت و سپاس گزاری باشد و عافیت و پرهیزکاری و پایداری در آن موج زند».
فرم در حال بارگذاری ...
استناد به آیه مباهله
هارون را اصرار بر این مسئله بود که بنی عباس از نظر وراثت به مقام خلیفگی پیامبر سزاوارترند؛ زیرا عباس جدّ اصلی اینان عموی پیامبر بود. غافل از آن که مسئله امامت عهدی الهی است، نه منصبی مالی و ارثی. امام موسی کاظم علیه السلام نیز در مقام استدلال و اثبات حقانیت خود به آیه مباهله استناد می کرد که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، علی علیه السلام و خاندان او، فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ، را نفس و جان خود معرفی کرد.
فرم در حال بارگذاری ...
شهادت پدر و امامت امام موسی کاظم علیه السلام
امام موسی کاظم علیه السلام بیست سال از دوران زندگی پدر را درک کرد که برای او بسیار گران قدر و پر ارج بود. محضر پدر برای او از آن بابت ارزنده بود که او قدر پدر، امام و استاد خود را می شناخت و چه بهره ها که از اشراقات آن استاد و پدر گرامی برای او حاصل نمی شد. منصور عباسی که زنده بودن امام جعفر صادق علیه السلام را سدی برای خود می دانست به طراحی نقشه قتل آن حضرت پرداخت و به حضرت زهر خورانید. امام پس از خوردن زهر بیمار و بستری شد و در فاصله اندک به دیدار اجداد پاکش شتافت و سکان امامت را به امام موسی کاظم که بیست سال بیشتر نداشت سپرد. امام کاظم علیه السلام نیز همان راه و روش پدر را تعقیب کرد.
فرم در حال بارگذاری ...