نامه هفتاد و هشت
ترجمه:
نامه آن حضرت ( ع ) به ابو موسى اشعرى در پاسخ امر حكمين . آن را سعيد بن يحيى الاموى در كتاب المغازى نقل كرده است
هر آينه بسيارى از مردم از بسيارى از نصيب خود بى بهره ماندند . به دنيا گرويدند و سخن از روى هوا گفتند . و من در اين كار در شگفت شده ام .در آنجا گروهى مردم خود پسند گرد آمدند و من اكنون زخمى را معالجه خواهم كرد كه ترسم به صورت خون لخته در آيد . و بدان ، كه هيچكس آزمندتر از من به گرد آمدن امت محمد ( صلى الله عليه و آله ) و الفت و مهربانى آنها با يكديگر نيست . من در اين كار خواستار پاداش نيكو و باز گشت به جايگاه نيكو هستم . بزودى بر آنچه بر خود مقرر داشته ام ، وفا خواهم كرد ، هر چند ، كه تو آن شايستگى را كه به هنگام جدا شدن داشتى ، از دست داده باشى . بدبخت آنكه از سود عقل و تجربتى كه او را داده اند ، بى بهره ماند . من نمى توانم سخن باطل و نادرست را تحمل كنم ، يا كارى را كه خدا به صلاح آورده ، تباه سازم . پس آنچه را كه نمى دانى چيست رها كن ، زيرا مردم بد كردار با اين سخنان نابكارانه تو به سوى تو خواهند شتافت. والسلام
...
و من كتاب له ع إلى أبي موسى الأشعري جوابا في أمر الحكمين ذكره سعيد بن يحيى الأموي في كتاب المغازيpan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">فَإِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ اَلدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً اِجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ وَ أَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ يَكُونَ عَلَقاً وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ اَلثَّوَابِ وَ كَرَمَ اَلْمَآبِ وَ سَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اَللَّهُ فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ اَلنَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ اَلسُّوءِ. وَ اَلسَّلاَمُ
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد و هفت
و من وصية له ع لعبد الله بن العباس لما بعثه للاحتجاج على الخوارج
لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ اَلْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً.
ترجمه:
وصيت آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس هنگامى كه او را براى گفتگو با خوارج فرستاد .
با ايشان به قرآن مناظره مكن ، زيرا قرآن بار معناهاى گوناگون را تحمل كند . تو چيزى مى گويى و آنها چيزى مى گويند، بلكه با ايشان به سنت مناظره كن كه راه گريز نيابند.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد و شش
و من وصية له ع لعبد الله بن العباس عند استخلافه إياه على البصرة
سَعِ اَلنَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ اِعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللَّهِ يُبَاعِدُكَ مِنَ اَلنَّارِ وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللَّهِ يُقَرِّبُكَ مِنَ اَلنَّارِ.
ترجمه:
وصيت آن حضرت ( ع ) به ابن عباس ، هنگامى كه او را در بصره جانشين خود ساخت .
با مردم گشاده رو باش ، آنگاه كه به مجلست در آيند و آنگاه كه درباره آنها حكمى كنى . از خشم بپرهيز كه خشم نشان سبك مغزى از سوى شيطان است و بدان كه هر چه تو را به خدا نزديك مى كند ، از آتش دور مى سازد و آنچه از خدا دور مى سازد به آتش نزديك مى كند.
فرم در حال بارگذاری ...
سلاح زبان
پس، بینش سیاسی لازم است؛ اما همه چیز نیست؛ اصل قضیه، آن ایمان الهی معنوي است که باید در دلهاي شما باشد؛ خودتان را دینی بسازید. جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهی از منکر کنند. چرا این واجب امر به معروف، امر به کارهاي خوب در جامعهي اسلامی هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمیتواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید.
بعضی خیال میکنند تا منکري دیده شد، باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحی داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خیلی کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کاري نمی کند.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد و پنج
و من كتاب له ع إلى معاوية في أول ما بويع له ذكره الواقدي في كتاب الجمل
مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِي فِيكُمْ وَ إِعْرَاضِي عَنْكُمْ حَتَّى كَانَ مَا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ دَفْعَ لَهُ وَ اَلْحَدِيثُ طَوِيلٌ وَ الْكَلاَمُ كَثِيرٌ وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ وَ اَلسَّلاَمُ.
ترجمه:
نامه اى از آن حضرت ( ع ) از مدينه ، در آغاز بيعت با او به خلافت به معاويه نوشته است واقدى آن را در كتاب الجمل آورده است .
از بنده خدا ، امير المؤمنين ، به معاوية بن ابى سفيان اما بعد ، مى دانى كه من اگر چيزى درباره شما گفته ام يا از شما روى گردانيده ام ، معذور بوده ام . تا آن اتفاق كه بايد بيفتد ، افتاد و دفع آن را چاره نبود . و اين سخن دراز است و حرف بسيار . گذشته گذشت و آمدنى آمد . پس از آنان كه در نزد تو هستند ، بيعت بستان و با جمع يارانت به نزد من آى . والسلام
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد وچهار
ترجمه:
پيمان نامه اى از آن حضرت ( ع ) ميان ربيعه و يمن . از روى خط هشام بن الكلبى نقل شده است .
اين پيمان نامه اى است كه اهل يمن و مردم ربيعه ، چه آنها كه شهر نشينند ، و چه آنها كه بيابان نشينند ، بر آن توافق كرده اند كه از كتاب خدا پيروى كنند و مردم را به آن فرا خوانند و از مردم بخواهند كه آن را بپذيرند . و هر كس را كه به كتاب خدا دعوت كند و بدان فرمان دهد ، اجابت كنند . و در برابر اين كار مزدى نطلبند و جز به آن به كار ديگر خرسند نشوند . و بر ضد كسى كه اين پيمان بشكند يا آن را ترك گويد ، دست به دست هم دهند . و يار و مددكار يكديگر باشند و سخنشان يكى شود ، و عهد خود را به سبب سرزنش يا خشم اين و آن يا به سبب خوار ساختن و دشنام دادن گروهى گروه ديگر را ، نشكنند . و بر آن گواه است ، آنكه از ايشان حاضر است يا غايب است و هر كه سفيه است يا داناست و هر كه بردبار است و هر كه نادان است . عهد و پيمان خدا در اين عهد نامه بر عهده شماست و از پيمان خدا سؤال خواهند كرد . نوشت آن را على بن ابى طالب.
...
و من حلف له ع كتبه بين ربيعة و اليمن و نقل من خط هشام بن الكلبيهَذَا مَا اِجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ الْيَمَنِ حَاضِرُهَا وَ بَادِيهَا وَ رَبِيعَةُ حَاضِرُهَا وَ بَادِيهَا أَنَّهُمْ عَلَى كِتَابِ اَللَّهِ يَدْعُونَ إِلَيْهِ وَ يَأْمُرُونَ بِهِ وَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَ أَمَرَ بِهِ لاَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً وَ لاَ يَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلاً وَ أَنَّهُمْ يَدٌ وَاحِدَةٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ وَ تَرَكَهُ أَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ دَعْوَتُهُمْ وَاحِدَةٌ لاَ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ لِمَعْتَبَةِ عَاتِبٍ وَ لاَ لِغَضَبِ غَاضِبٍ وَ لاَ لاِسْتِذْلاَلِ قَوْمٍ قَوْماً وَ لاَ لِمَسَبَّةِ قَوْمٍ قَوْماً عَلَى ذَلِكَ شَاهِدُهُمْ وَ غَائِبُهُمْ وَ سَفِيهُهُمْ وَ عَالِمُهُمْ وَ حَلِيمُهُمْ وَ جَاهِلُهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْهِمْ بِذَلِكَ عَهْدَ اَللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ إِنَّ عَهْدَ اَللَّهِ كَانَ مَسْئُولاً وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد و سه
ترجمه:
نامه اى از آن حضرت ( ع ) به معاويه
اما بعد ، من از اينكه ، پى در پى ، به نامه هايت پاسخ مى دهم و به گفته هايت گوش مى سپارم پندارم كه مردى سست راى شده ام و در فراست و هوشيارى گرفتار خطا گشته ام . تو هنگامى كه نامه اى به من مىن ويسى و چيزى مى طلبى به كسى مى مانى كه در خواب گران است و خوابهاى دروغ مى بيند . يا همانند حيرت زده اى هستى كه سرگردان ايستاده و از ايستادن به مشقت افتاده و نمى داند ، آنچه به سراغش مى آيد به سود اوست يا به زيان اوست . البته تو همانند او نيستى ، او همانند توست . به خدا سوگند ، اگر نمى خواستم كه زنده بمانى ، بلاهايى از من به تو مى رسيد كه استخوانت را خرد سازد و گوشت تنت را آب كند . بدان ، كه شيطان تو را بر جاى داشته و نمىگذارد به بهترين كارهايت باز گردى و گوش به نصيحت بسپارى . و سلام به آنكه شايسته سلام است.
...
و من كتاب له ع إلى معاويةأَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي عَلَى اَلتَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ وَ اَلاِسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ لَمُوَهِّنٌ رَأْيِي وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي وَ إِنَّكَ إِذْ تُحَاوِلُنِي اَلْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي اَلسُّطُورَ كَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَكْذِبُهُ أَحْلاَمُهُ وَ اَلْمُتَحَيِّرِ اَلْقَائِمِ يَبْهَظُهُ مَقَامُهُ لاَ يَدْرِي أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَيْرَ أَنَّهُ بِكَ شَبِيهٌ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ لَوَصَلَتْ إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ تَهْلِسُ اَللَّحْمَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَكَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِكَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِيحَتِكَ وَ السَّلاَمُ لِأَهْلِهِ.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد ودو
و من كتاب له ع إلى عبد الله بن العباس
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ وَ لاَ مَرْزُوقٍ مَا لَيْسَ لَكَ وَ اِعْلَمْ بِأَنَّ اَلدَّهْرَ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ وَ أَنَّ اَلدُّنْيَا دَارُ دُوَلٍ فَمَا كَانَ مِنْهَا لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ.
ترجمه:
نامه اى از آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس
اما بعد ، تو بر اجلت پيشى نخواهى گرفت و آنچه روزى تو نيست به تواش ندهند و بدان كه دنيا دو روز است : روزى به سود تو و روزى به زيان تو . و دنيا سرايى است كه پيوسته دست به دست مى گردد . آنچه از آن تو باشد ، سرانجام ، به تو خواهد رسيد ، هر چند ، ناتوان باشى و آنچه بر زيان توست ، دفعش نتوانى كرد ، هر چند ، نيرومند باشى.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد و یک
ترجمه:
نامه آن حضرت ( ع ) به منذر بن الجارود العبدى كه در پاره اى از آنچه او را بر آن ولايت داده بود ، خيانت كرد .
اما بعد ، درستكارى پدرت مرا در انتصاب تو بفريفت و پنداشتم كه تو از روش او پيروى مى كنى و به راه او مى روى . ولى ، آنسان ، كه به من خبر رسيده تو فرمانبردارى از نفس خود را فرو نمينهى و براى آخرتت اندوخته اى نمى نهى و با ويران ساختن آخرتت مى خواهى دنيايت را آبادان سازى و به بهاى بريدن از دينت به عشيره خود مى پيوندى . اگر آنچه مرا خبر داده اند ، درست باشد ، پس اشتر قبيله ات و بند كفشت از تو بهتر توانند بود . كسانى همانند تو هيچ مرزى را استوار نتوانند داشت و لايق آن نيستند كه بر رتبه و مقامشان افزوده شود يا در امانتى شريكشان سازند يا از خيانتشان در امان تواند بود . اين نامه من كه به تو رسيد بر فور به نزد من در حركت آى . ان شاء الله .
...
اين منذر همان است كه امير المؤمنين درباره او فرمود : از روى خودپسندى پيوسته به چپ و راست خود مى نگرد و در دو برد گرانبهاى خود مى خرامد و كفشهاى خود را فوت مى كند كه گرد از آنها بزدايد.و من كتاب له ع إلى المنذر بن الجارود العبدي و خان في بعض ما ولاه من أعماله
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَلاَ تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اَللَّهُ.
قال الرضي و المنذر بن الجارود هذا هو الذي قال فيه أمير المؤمنين ع إنه لنظار في عطفيه مختال في برديه تفال في شراكيه.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه هفتاد
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به سهل بن حنيف انصارى كه از سوى آن حضرت حاكم مدينه بود . در اين باب كه شمارى از كسانى كه نزد او بودند به معاويه پيوستند .
اما بعد ، به من خبر رسيد كه برخى از مردانى كه در فرمان تواند ، پنهانى ، به نزد معاويه مى گريزند . غمگين مباش اگر از شمار سپاهيانت كاسته مى شود يا يارى شمارى از ايشان را از دست مىدهى . كيفر ايشان همين بس كه به گمراهى افتادهاند و تو از زحمتشان رهايى يافته اى . آنان از هدايت و حق گريخته اند و به نابينايى و نادانى افتاده اند . اينان ، ياران دنيا بودند و به دنيا روى آوردند و به سوى آن شتافتند . حكومت عدل ما را ديدند و شناختند و آوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند .
...
دريافته بودند كه در اينجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند . پس گريختند تا مگر خود به سودى برسند . خداوند ايشان را از رحمت خود دور گرداند . اينان از ستم نگريختهاند و به عدل نيز نخواهند رسيد و در اين كار از خدا مى خواهيم ، دشواريها را برايمان آسان سازد . و ناهمواريها را هموار گرداند . ان شاء الله . والسلامpan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">و من كتاب له ع إلى سهل بن حنيف الأنصاري و هو عامله على المدينة في معنى قوم من أهلها لحقوا بمعاويةأَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ فَلاَ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً فِرَارُهُمْ مِنَ اَلْهُدَى وَ اَلْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى اَلْعَمَى وَ اَلْجَهْلِ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا وَ قَدْ عَرَفُوا اَلْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا أَنَّ اَلنَّاسَ عِنْدَنَا فِي اَلْحَقِّ أُسْوَةٌ فَهَرَبُوا إِلَى اَلْأَثَرَةِ فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً إِنَّهُمْ وَ اَللَّهِ لَمْ يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا اَلْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اَللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ. وَ اَلسَّلاَمُ
فرم در حال بارگذاری ...
نامه شصت ونه
از نامه آن حضرت (ع ) به حارث همدانى :
به ریسمان قرآن چنگ در زن و از آن نصیحت بجوى . حلالش را حلال بدار و حرامش را حرام . حقى را كه پیش از این بوده است تصدیق كن . آنچه را از دنیا مانده است به آنچه از آن گذشته است ، قیاس نماى . زیرا آنچه از آن باقى مانده ، همانند گذشته آن است و پایانش پیوسته است به آغاز آن و سراسر آن ناپایدار و رفتنى است .نام خدا را بزرگ شمار و جز براى حق بر زبانش میاور. فراوان از مرگ و جهان پس از مرگ یاد كن و آروزى مرگ مكن ، مگر به شرطى محكم و استوار. از هر كار كه كننده آن انجامش دادنش را از خود مى پسندد و از دیگر مسلمانان ناپسند مى دارد حذر كن .
...
از هر كار كه در نهان انجام گیرد، ولى به آشكارا سبب شرمسارى شود، دورى نماى . از هر كارى كه چون از كننده اش پرسند، انكارش كند و عذر آورد بپرهیز. آبروى خود را هدف تیرهاى سخن مردم قرار مده . هر چه شنیدى به دیگران مگوى كه همین بس كه تو را دروغگو شمرند و هر چه شنیدى ، انكارش مكن كه همین بس كه تو را نادان شمرند. خشم خود فرو خور و به هنگام قدرت ، گذشت نماى و در وقت غضب بردبار باش و چون توانایى یافتى گناه دیگران را عفو كن تا عاقبت نیك از آن تو بود.
و سپاس هر نعمتى را كه خدا به تو داده به جاى آر تا نعمتت پایدار ماند. هیچیك از نعمتهایى را كه خدا به تو عنایت كرده ، تباه منماى و باید كه نشان نعمت خداوندى بر تو آشكار بود.
بدان كه بهترین مؤ منان كسى است كه جان خود و خویشاوندان و دارایى خود را پیش از دیگران در راه خدا تقدیم دارد. زیرا هر خیر كه پیشاپیش فرستى ، اندوخته شده ، براى تو بماند و هر چه واپس نهى ، خیرش به دیگرى رسد. بپرهیز از مصاحبت هر كس كه عملش ناپسند باشد، كه هر كس را به دوستش شناسند.
در شهرهاى بزرگ سكونت گیر كه محل اجتماع مسلمانان است و از جایى كه منزلگاه غفلت و ستم است و طاعت خداوند را یاران اندك است ، بپرهیز.
اندیشه خود منحصر به امورى دار كه به كارت آید و از نشستن بر سر بازارها حذر كن كه جایگاه شیطان است و محل بروز فتنه هاست . بر كسانى كه تو را بر آنان برترى است ، فراوان ، نظر كن كه نظر كردن تو سپاسگزارى از نعمت است .در روز جمعه سفر مكن تا در نماز جمعه حاضر آیى ، مگر اینكه سفرت در راه خدا باشد یا كارى باشد كه در انجام دادنش ناچار باشى . در همه كارها خدا را اطاعت كن ، زیرا اطاعت حق از هر كار دیگر برتر است . نفس را در عبادت بفریب و با او مدارا كن و بر او قهر منماى . و به هنگام فراغت و آسایشش او را دریاب ، مگر در آنچه بر تو واجب است كه از به جاى آوردن و مراعات آن در وقت مقرر، چاره اى نیست . بترس كه مرگ به سراغت آید و تو در طلب دنیا از خداى گریخته باشى . بپرهیز از مصاحبت بد كاران كه شرّ پیوسته به شرّ است .خدا را بزرگ دار و دوستانش را دوست بدار و از خشم بپرهیز كه خشم از سپاهیان ابلیس است . والسلام .
فرم در حال بارگذاری ...
نامه شصت وهشت
و من كتاب له ع إلى سلمان الفارسي رحمه الله قبل أيام خلافته
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا مَثَلُ اَلدُّنْيَا مَثَلُ اَلْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اِطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ أَوْ إِلَى إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِيحَاشٍ وَ اَلسَّلاَمُ
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به سلمان فارسى ، رحمه الله ، پيش از ايام خلافت او .
اما بعد ، اين دنيا همانند مار است كه چون دست بر او كشند ، نرم آيد ، ولى زهرش كشنده است . از هر چه در اين دنيا شادمانت مى دارد ، رخ برتاب . زيرا اندكى از آن با تو همراه ماند . اندوه دنيا از دل به در كن ، زيرا به جدايى دنيا از خود يقين دارى . هر چه انس تو به دنيا افزون شود بايد كه بيشتر از آن حذر كنى . زيرا دنيا دار ، هر گاه به شادمانيى دلبستگى يابد ، دنيا او را از آن شادمانى به بلايى مى كشاند . و هر گاه انس گرفتنش موجب آرميدن گردد او را از آن حال به ترس و هراس مى افكند . والسلام
فرم در حال بارگذاری ...
نامه شصت وهفت
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به قثم بن عباس ، كه عامل او در مكه بود
اما بعد ، حج را براى مردم بر پاى دار و ايام الله را به يادشان آور و هر بامداد و شامگاه برايشان به مجلس بنشين و كسى را كه در امرى فتوا خواهد ، فتوا ده . نادان را علم بياموز و با عالم مذاكره كن . ميان تو و مردم ، پيام رسانى جز زبانت و حاجبى جز رويت نباشد . هيچ نيازمندى را از ديدار خود باز مدار . زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و سپس ، نياز او بر آورى ، كس تو را نستايد . در مال خدا كه نزد تو گرد مىآيد ، نظر كن ، آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند و به محتاجان و فقيران برسان . و هر چه افزون آيد ، نزد ما روانهاش دار ، تا ما نيز آن را به محتاجانى ، كه نزد ما هستند ، برسانيم . مردم مكه را فرمان ده كه از كسانى كه در خانه هايشان سكونت مىكنند ، كرايه نستانند . زيرا خداى تعالى مى فرمايد : « سواء العاكف فيه و الباد » عاكف و بادى در آن يكساناند . عاكف كسى است ، كه در مكه مقيم است و بادى كسى است ، كه از مردم مكه نيست و به حج آمده است . خداوند ما و شما را به آنچه دوست دارد ، توفيق دهد . والسلام
...
و من كتاب له ع إلى قثم بن العباس و هو عامله على مكةأَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ اَلْحَجَّ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اَللَّهِ وَ اِجْلِسْ لَهُمُ اَلْعَصْرَيْنِ فَأَفْتِ اَلْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ اَلْجَاهِلَ وَ ذَاكِرِ اَلْعَالِمَ وَ لاَ يَكُنْ لَكَ إِلَى اَلنَّاسِ سَفِيرٌ إِلاَّ لِسَانُكَ وَ لاَ حَاجِبٌ إِلاَّ وَجْهُكَ وَ لاَ تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا وَ اُنْظُرْ إِلَى مَا اِجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اَللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي اَلْعِيَالِ وَ اَلْمَجَاعَةِ مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ اَلْفَاقَةِ وَ اَلْخَلاَّتِ وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلاَّ يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ سَواءً اَلْعاكِفُ فِيهِ وَ اَلْبادِ فَالْعَاكِفُ اَلْمُقِيمُ بِهِ وَ اَلْبَادِي اَلَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ وَفَّقَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِمَحَابِّهِ. وَ اَلسَّلاَمُ
فرم در حال بارگذاری ...
نامه شصت وشش
و من كتاب له ع إلى عبد الله بن العباس و قد تقدم ذكره بخلاف هذه الرواية
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلْمَرْءَ لَيَفْرَحُ بِالشَّيْءِ اَلَّذِي لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ وَ يَحْزَنُ عَلَى اَلشَّيْءِ اَلَّذِي لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ فَلاَ يَكُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِي نَفْسِكَ مِنْ دُنْيَاكَ بُلُوغُ لَذَّةٍ أَوْ شِفَاءُ غَيْظٍ وَ لَكِنْ إِطْفَاءُ بَاطِلٍ أَوْ إِحْيَاءُ حَقٍّ وَ لْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا قَدَّمْتَ وَ أَسَفُكَ عَلَى مَا خَلَّفْتَ وَ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ.
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس و پيش از اين روايت ديگرى از اين نامه را آورديم .
اما بعد ، آدمى گاه به چيزى كه سرانجام نصيب او خواهد شد ، شادمان مى شود . و گاه بر چيزى كه مقدر نشده كه به او برسد ، غمگين مى گردد . پس نبايد بهترين چيزى كه در اين دنيا بدان نايل مى آيى ، رسيدن به لذتى يا فرو نشاندن كينهاى باشد ، بلكه بايد خاموش كردن باطلى بود يا زنده كردن حقى . بايد شادمانى تو به سبب چيزهايى باشد كه پيشاپيش براى آخرتت فرستاده اى و اندوه و دريغ تو ، بر آنچه در اين دنيا به جاى مى گذارى . و بايد كه همه همّ تو منحصر به امور پس از مرگ باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
نامه شصت وپنج
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) نيز به معاويه
اما بعد ، وقت آن رسيده كه ديده بصيرت بگشايى و از آنچه عيان است ، منتفع شوى . اما تو به همان راهى كه گذشتگانت مى رفتند ، قدم نهادى و دعويهاى باطل كردى . مشتى دروغ برساختهاى و در اذهان عوام انداختهاى . مقامى به خود بستى كه از شأن تو بس برتر است و چيزى را كه براى ديگران اندوخته شده بود ، بربودى . به جهت فرار از حق ، بيعتى را كه از گوشت و خونت بر تو لازمتر است ، انكار كردى و آنچه را كه هنوز گوش تو از آن پر و سينهات از آن انباشته است ، ناشنيده انگاشتى .
...
بعد از حق ، جز گمراهى آشكار چه تواند بود و بعد از صراحت ، جز آميختن حق به باطل چه توان يافت . پس حذر كن از شبهت و از آميختن آن به حق و باطل بپرهيز . كه زمان درازى است كه فتنه پردههاى خود آويخته و ظلمت آن ديدگان را كور ساخته است .نامهاى از تو به من رسيد ، سراسر سخن پردازى و مبهم و مغشوش ، در آشتى جويى ، سست و ناتوان . افسانههايى كه در بافتن آن نه دانشى به كار رفته و نه خردى . همانند كسى شدهاى كه بر روى ريگ روان راه مىسپرد يا در بيابانى تاريك ، بىآنكه راه را بشناسد ، گام بر مىدارد . مىخواهى به جايى فرا روى كه براى تو دست نايافتنى است و به راهى روى كه نشانههايش ناپيداست . عقابان بلند پرواز به اوج آن نتوانند رسيد كه در بلندى همبر عيوق است .پناه مىبرم به خدا ، كه پس از من بست و گشاد كارهاى مسلمانان را تو بر دست گيرى . يا تو را منصبى دهم كه با يكى از آنها عقدى توانى بست يا پيمانى توانى نهاد .
پس ، هم اكنون ، در پى چاره كار خويش باش كه اگر تقصير و كوتاهى كنى ، بندگان خدا به سوى تو بسيج شوند و درهاى چاره به رويت بسته گردد ، و آنچه امروز از تو مىپذيرند ، ديگر نخواهند پذيرفت . والسلام
و من كتاب له ع إليه أيضا
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ آنَ لَكَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ اَلْبَاصِرِ مِنْ عِيَانِ اَلْأُمُورِ فَقَدْ سَلَكْتَ مَدَارِجَ أَسْلاَفِكَ بِادِّعَائِكَ اَلْأَبَاطِيلَ وَ اِقْتِحَامِكَ غُرُورَ اَلْمَيْنِ وَ اَلْأَكَاذِيبِ وَ بِانْتِحَالِكَ مَا قَدْ عَلاَ عَنْكَ وَ اِبْتِزَازِكَ لِمَا قَدِ اُخْتُزِنَ دُونَكَ فِرَاراً مِنَ اَلْحَقِّ وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَكَ مِنْ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُكَ فَمَا ذَا بَعْدَ اَلْحَقِّ إِلاَّ اَلضَّلاَلُ اَلْمُبِينُ وَ بَعْدَ اَلْبَيَانِ إِلاَّ اَللَّبْسُ فَاحْذَرِ اَلشُّبْهَةَ وَ اِشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا فَإِنَّ اَلْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلاَبِيبَهَا وَ أَغْشَتِ اَلْأَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ اَلْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ اَلسِّلْمِ وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا مِنْكَ عِلْمٌ وَ لاَ حِلْمٌ أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي اَلدَّهَاسِ وَ اَلْخَابِطِ فِي اَلدِّيمَاسِ وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ اَلْمَرَامِ نَازِحَةِ اَلْأَعْلاَمِ تَقْصُرُ دُونَهَا اَلْأَنُوقُ وَ يُحَاذَى بِهَا اَلْعَيُّوقُ وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً فَمِنَ اَلْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ وَ اُنْظُرْ لَهَا فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اَللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ اَلْأُمُورُ وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ اَلْيَوْمَ مَقْبُولٌ وَ اَلسَّلاَمُ
فرم در حال بارگذاری ...