نامه چهل ونه
و من كتاب له ع إلى معاوية أيضا
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا وَ لَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلاَّ فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَيْهَا وَ لَهَجاً بِهَا وَ لَنْ يَسْتَغْنِيَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِيهَا عَمَّا لَمْ يَبْلُغْهُ مِنْهَا وَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ فِرَاقُ مَا جَمَعَ وَ نَقْضُ مَا أَبْرَمَ وَ لَوِ اِعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى حَفِظْتَ مَا بَقِيَ. وَ اَلسَّلاَمُ
ترجمه:
اما بعد . دنيا آدمى را چنان به خود مشغول مى دارد ، كه از ديگر چيزها غافل مى گرداند . دنيا طلب از دنيا بهره اى نبرد ، جز آنكه ، آزمندى و شيفتگيش فزونى گيرد .
و آنچه از دنيا به چنگش افتاده او را از آنچه هنوز به دستش نيفتاده ، بى نياز نكند . پس از آن جدايى است ، از آنچه گرد آورده يا شكستن و در هم ريختن آنچه محكم كرده و انتظام داده . اگر از آنچه گذشته است پند گيرى ، باقى مانده را نگه توانى داشت . والسلام
نامه چهل و هشت
و من كتاب له ع إلى معاوية
فَإِنَّ اَلْبَغْيَ وَ اَلزُّورَ يُوتِغَانِ اَلْمَرْءَ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ وَ يُبْدِيَانِ خَلَلَهُ عِنْدَ مَنْ يَعِيبُهُ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكَ غَيْرُ مُدْرِكٍ مَا قُضِيَ فَوَاتُهُ وَ قَدْ رَامَ أَقْوَامٌ أَمْراً بِغَيْرِ اَلْحَقِّ فَتَأَلَّوْا عَلَى اَللَّهِ فَأَكْذَبَهُمْ فَاحْذَرْ يَوْماً يَغْتَبِطُ فِيهِ مَنْ أَحْمَدَ عَاقِبَةَ عَمَلِهِ وَ يَنْدَمُ مَنْ أَمْكَنَ اَلشَّيْطَانَ مِنْ قِيَادِهِ فَلَمْ يُجَاذِبْهُ وَ قَدْ دَعَوْتَنَا إِلَى حُكْمِ اَلْقُرْآنِ وَ لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَسْنَا إِيَّاكَ أَجَبْنَا وَ لَكِنَّا أَجَبْنَا اَلْقُرْآنَ فِي حُكْمِهِ. وَ اَلسَّلاَمُ
ترجمه:
از نامه آن حضرت ( ع ) به معاويه
ستمكارى و دروغگويى دين و دنياى آدمى را تباه مى كند و كاستيهاى او را نزد عيبجويانش آشكار مى سازد . و تو مى دانى كه از دست رفته را باز نتوانى آورد . مردمى قصد كارى نادرست كردند و حكم خدا را تأويل نمودند و خدايشان دروغگو شمرد . بترس از آن روز ، كه هر كه عاقبتى پسنديده دارد ، خشنود است و هر كه زمام خويش به دست شيطان داده و براى رهايى خود به ستيزه برنخاسته ، پشيمان است . تو ما را به حكم قرآن فرا خواندى و حال آنكه ، خود اهل قرآن نيستى . ما دعوت تو را اجابت نكرديم ، بلكه حكم قرآن را گردن نهاديم . والسلام
نامه چهل و هفت
ترجمه:
وصيتى از آن حضرت ( ع ) به حسن و حسين عليهما السلام هنگامى كه ابن ملجم ( لعنه الله ) او را ضربت زد .
شما را به ترس از خدا وصيت مى كنم و وصيت مى كنم كه در طلب دنيا مباشيد ،
هر چند ، دنيا شما را طلب كند ، بر هر چه دنيايى است و آن را به دست نمى آوريد يا از دست مى دهيد ، اندوه مخوريد . سخن حق بگوييد و براى پاداش آخرت كار كنيد .
ظالم را دشمن و مظلوم را ياور باشيد . شما دو تن و همه فرزندان و خاندانم را و هر كس را كه اين نوشته به او مى رسد ، به ترس از خدا و انتظام كارها و آشتى با يكديگر سفارش مى كنم . كه از رسول خدا ( صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى گفت : آشتى با يكديگر برتر است از يك سال نماز و روزه .
خدا را ، خدا را ، درباره يتيمان . مباد آنها را روزى سير نگه داريد و ديگر روز گرسنه و مباد كه در نزد شما تباه شوند خدا را ، خدا را ، درباره همسايگان ، همسايگان ، سفارش شده پيامبرتان ( صلى الله عليه و آله ) هستند . رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) همواره درباره آنان سفارش مى كرد ، به گونه اى كه گمان برديم كه برايشان ميراث معين خواهد كرد .
نامه چهل و شش
و من كتاب له ع إلى بعض عماله
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ الدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ اَلْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ اَلثَّغْرِ الْمَخُوفِ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ وَ اِخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اَللِّينِ وَ اُرْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اِعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لاَ تُغْنِي عَنْكَ إِلاَّ الشِّدَّةُ وَ اِخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ اُبْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اَللَّحْظَةِ وَ اَلنَّظْرَةِ وَ اَلْإِشَارَةِ وَ التَّحِيَّةِ حَتَّى لاَ يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لاَ يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ. وَ اَلسَّلاَمُ
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به يكى از عمال خود
اما بعد ، تو از كسانى هستى كه در برپاى داشتن دين از آنان يارى مى جويم و نخوت و سركشى گناهكاران را به آنان فرو مى كوبم و مرزهايى را كه از آنها بيم رخنه يافتن دشمن است به آنان مى بندم . پس آهنگ هر كار كه مىكنى از خداى يارى بخواه و درشتى را به پارهاى نرمى بياميز و ، در آنجا كه نرمى و مدارا بايد ، نرمى و مدارا كن و در آنجا كه جز درشتى تو را به كار نيايد ، درشتى نماى و با رعيت فرو تن باش و گشاده روى و نرمخوى . و مباد كه يكى را به گوشه چشم نگرى و يكى را روياروى نگاه كنى يا يكى را به اشارت پاسخ گويى و يكى را با درود و تحيت . با همگان يكسان باش تا بزرگان به طمع نيفتند كه تو را به ستم كردن بر ناتوانان برانگيزند و ناتوانان از عدالت تو نوميد نگردند . والسلام
شیوه های مطالعه
از شیوه های مطالعه علمی که بسیاری از صاحب نظران به آن معتقد می باشند عبارتست از :
الف – پیش خوانی و پس خوانی : یعنی دانش آموز همیشه یک درس از معلم جلوتر باشد تا آمادگی ذهنی برای فراگیری درس ایجاد گردد و بعد از فراگیری هر درس توسط معلم یک بار دیگر آن را مطالعه کند .
ب – سوال کردن : باید درس را به شیوه سئوالی مطرح کرد و پرسش ها را از خود پرسید .
ج – خط کشیدن زیر مطالب مهم : قابل ذکر است که نباید خط کشیدنها بیش از ده درصد مطالب هر درس باشد .
د – تکرار مطالب مهم : باید بعد از مطالعه درس ، مطالب مهم را از حفظ تکرار کرد .
مقدمات مطالعه
1- برای مطالعه ، فقط یک مکان انتخاب شود و آن مکان تغییر نکند .
2- در محیط مطالعه عواملی که باعث پرت شدن حواس می شود ، نباشد . مثلاً کتاب غیر درسی ، روزنامه ، عکس و … .
3- محیط مطالعه آرام باشد .
4- در حین خستگی مطالعه نکنید .
دروازه ای به دنیای الکترونیکی مکتوبات در اینترنت
احکام و آثار اذن در اعمال حقوقی:
www.balagh.net/persian/feqh/library/29/09_2.htm
شامل مباحثی مانند: تعميرات مستأجر در عين مستأجره بدون اذن مالک، تصرفات راهن در رهن، اذن ولی در نکاح قبل از بلوغ، اذن صريح….
نامه چهل و پنج
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به عثمان بن حنيف كه عامل او در بصره بود ، وقتى كه شنيد به مهمانى قومى از مردم بصره دعوت شده و به آنجا رفته است .
اما بعد . اى پسر حنيف به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافته اى . سفرهاى رنگين برايت افكنده و كاسه ها پيشت نهاده . هرگز نمى پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى رانند و توانگران را بر سفره مى نشانند . بنگر كه در خانه اين كسان چه مى خورى ، هر چه را در حلال بودن آن ترديد دارى از دهان بيفكن و آنچه را ، كه يقين دارى كه از راه حلال به دست آمده است ، تناول نماى .
بدان ، كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مى كند و از نور دانش او فروغ مى گيرد . اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است . البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد ، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد . به خدا سوگند ، از دنياى شما پاره زرى نيندوخته ام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكرده ام . و به جاى اين جامه ، كه اينك كهنه شده است ، جامه اى ديگر آماده نساخته ام .
نامه چهل و چهار
ترجمه:
از نامه آن حضرت ( ع ) به زياد بن ابيه معاويه نامهاى به زياد نوشته تا او را بفريبد و در نسب به خود ملحق سازد .
دانستم كه معاويه نامهاى به تو نوشته و مى خواهد پاى عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند . از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است و از او روبرو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمى مى آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد . از ابو سفيان در مجلس عمر ، سخن ناسنجيده اى سر زد كه سبب آن هواى نفس و وسوسه هاى شيطان بود . به آن ادعا نه نسبى ثابت مى شود و نه كسى سزاوار ميراث مى گردد و كسى كه بدان دل بندد ، چونان كسى است كه ناخوانده به بزم شرابخواران درآيد و پيوسته از آن جمع برانندش ، يا مانند كاسهاى چوبينى است كه به پالان شتر مى آويزند كه در يك جاى قرار نگيرد و ثبات نيابد .
چون زياد اين نامه برخواند ، گفت : سوگند به خداى كعبه كه به برادرى من با معاويه شهادت داد . و اين خيال پيوسته در سر او بود تا آنگاه كه معاويه او را برادر خود خواند .
نامه چهل و سه
ترجمه:
از نامه آن حضرت ( ع ) به مصقلة بن هبيره شيبانى كه عامل او در اردشير خره بود
از تو خبرى به من رسيده ، كه اگر چنان كرده باشى ، خداى خود را به خشم آوردهاى و امام خود را غضبناك كرده اى . تو غنايم جنگى مسلمانان را كه به نيروى نيزهها و اسبانشان گرد آمده است و بر سر آنها خونها ريخته شده ، به جماعتى از عربهاى قوم خود ، كه تو را اختيار كرده اند ، بخشيده اى . سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده ، اگر اين سخن راست باشد ، از ارج خود در نزد من فرو كاستهاى و كفه اعتبار خود را سبك كرده اى . پس حقيقت پروردگارت را سهل مينگار و خوار مدان و دنيايت را به نابودى دينت آباد مگردان . كه در زمره زيانكارترين مردم در روز رستاخيز خواهى بود .
بدان ، كه مسلمانانى كه در نزد تو هستند ، يا در نزد ما هستند ، سهمشان از اين غنيمت برابر است . براى گرفتن سهم خود نزد من مى آيند و چون بگيرند ، باز مى گردند.
نامه چهل و دو
و من كتاب له ع إلى عمر بن أبي سلمة المخزومي و كان عامله على البحرين فعزله و استعمل نعمان بن عجلان
الزّرقي مكانه أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي قَدْ وَلَّيْتُ اَلنُّعْمَانَ بْنِ عَجْلاَنَ اَلزُّرَقِيَّ عَلَى اَلْبَحْرَيْنِ وَ نَزَعْتُ يَدَكَ بِلاَ ذَمٍّ لَكَ وَ لاَ تَثْرِيبٍ عَلَيْكَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ اَلْوِلاَيَةَ وَ أَدَّيْتَ اَلْأَمَانَةَ فَأَقْبِلْ غَيْرَ ظَنِينٍ وَ لاَ مَلُومٍ وَ لاَ مُتَّهَمٍ وَ لاَ مَأْثُومٍ فَلَقَدْ أَرَدْتُ اَلْمَسِيرَ إِلَى ظَلَمَةِ أَهْلِ اَلشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِي فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى جِهَادِ اَلْعَدُوِّ وَ إِقَامَةِ عَمُودِ اَلدِّينِ. إِنْ شَاءَ اَللَّهُ
ترجمه:
نامه آن حضرت ( ع ) به عمر بن ابى سلمه مخزومى كه عامل آن حضرت در بحرين بود . او را عزل كرده و نعمان بن عجلان زرقى را به جاى او برگماشته است .
اما بعد . من نعمان بن عجلان زرقى را بر بحرين امارت دادم و تو را ، بى آنكه بر تو نكوهشى و سرزنشى باشد ، از آنجا برداشتم . تو وظيفه خويش در امارت ، نيك ، به جاى آوردى و امانتى را كه به تو سپرده بودم ، نيك ادا كردى . اينك به نزد من بيا . نه به تو بدگمانم و نه تو را ملامت مى كنم و نه متهم هستى و نه گنهكار . مى خواهم بر ستمكاران شامى بتازم و دوست دارم كه تو هم با من باشى . زيرا از كسانى هستى كه در جهاد با دشمن و برپاى نگهداشتن دين به تو پشتگرم توان شد . ان شاء الله
نامه چهل و یک
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به يكى از كارگزاران خود
اما بعد . تو را در امانت خود شريك كردم . و يار و همراز خود شمردم و هيچيك از افراد خاندان من در غمخوارى و يارى و امانتدارى در نزد من همانند تو نبود . چون ديدى كه روزگار بر پسر عمت چهره دژم كرده و دشمن ، آهنگ جنگ نموده و امانت مردم تباهى گرفته و اين امت به تبهكارى دلير شده و پراكنده و بيسامان گرديده ، تو نيز با پسر عمت دگرگون شدى و با آنان كه از او رخ برتافته بودند ، رخ بر تافتى و چون ديگران او را فرو گذاشتى و با خيانتكاران همرأى و همراز شدى . نه پسر عمت را يارى كردى و نه امانتش را ادا نمودى . گويى در همه اين احوال ، مجاهدتت براى خدا نبوده و گويى براى شناخت طاعت خداوند حجت و دليلى نمى شناخته اى ؟ شايد هم مى خواسته اى كه بر اين مردم در دنيايشان حيله كنى و به فريب از غنايمشان بهرهمند گردى .
چون فرصت به دست آوردى به مردم خيانت كردى و شتابان ، تاخت آوردى و برجستى و هر چه ميسرت بود از اموالى كه براى بيوه زنان و يتيمان نهاده بودند ، برگرفتى و بربودى ، آنسان ، كه گرگ تيز چنگ بز مجروح را مى ربايد .
اموال مسلمانان را به حجاز بردى ، با دلى آسوده ، بى آنكه ، خود را در اين اختلاس گناهكار پندارى . واى بر تو ، چنان مى نمودى كه ميراث پدر و مادرت را به نزد آنها مى برى . سبحان الله ، آيا به قيامت ايمانت نيست ، آيا از روز حساب بيمى به دل راه نمى دهى .
نامه چهل
و من كتاب له ع إلى بعض عماله
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ اَلْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اَللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ اَلنَّاسِ. وَ اَلسَّلاَمُ
ترجمه:
از نامه آن حضرت ( ع ) به يكى از كارگزارانش
از تو خبرى به من رسيد . اگر چنان باشد ، كه خبر داده اند ، پروردگارت را خشمگين ساختهاى و بر امام خود عصيان ورزيدهاى و امانت را خوار و بيمقدار شمردهاى . مرا خبر داده اند ، كه زمين را از محصول عارى كرده اى و هر چه در زير پايت بوده ، برگرفته اى و هر چه به دستت آمده ، خورده اى . حساب خود را نزد من بفرست و بدان كه حساب كشيدن خدا از حساب كشيدن آدميان شديدتر است.
نامه سی ونه
و من كتاب له ع إلى عمرو بن العاص
فَإِنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبَعاً لِدُنْيَا اِمْرِئٍ ظَاهِرٍ غَيُّهُ مَهْتُوكٍ سِتْرُهُ يَشِينُ اَلْكَرِيمَ بِمَجْلِسِهِ وَ يُسَفِّهُ اَلْحَلِيمَ بِخِلْطَتِهِ فَاتَّبَعْتَ أَثَرَهُ وَ طَلَبْتَ فَضْلَهُ اِتِّبَاعَ اَلْكَلْبِ لِلضِّرْغَامِ يَلُوذُ بِمَخَالِبِهِ وَ يَنْتَظِرُ مَا يُلْقَى إِلَيْهِ مِنْ فَضْلِ فَرِيسَتِهِ فَأَذْهَبْتَ دُنْيَاكَ وَ آخِرَتَكَ وَ لَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَكْتَ مَا طَلَبْتَ فَإِنْ يُمَكِّنِّي اَللَّهُ مِنْكَ وَ مِنِ اِبْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَجْزِكُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا وَ إِنْ تُعْجِزَا وَ تَبْقَيَا فَمَا أَمَامَكُمَا شَرٌّ لَكُمَا. وَ اَلسَّلاَمُ
ترجمه:
از نامه آن حضرت ( ع ) به عمرو بن العاص
تو دين خود را تابع مردى ساختى كه گمراهيش آشكار است و پردهاش دريده است . كريمان را در مجلس خود ناسزا گويد و به هنگام معاشرت ، بردبار را سفيه خواند . تو از پى او رفتى و بخشش او را خواستى ، آنسان كه سگ از پى شير رود و به چنگالهاى او چشم دوزد تا مگر چيزى از فضله طعام خود نزد او اندازد . پس هم دنيايت را به باد دادى و هم آخرتت را . اگر به حق روى مى آوردى هر چه مىخواستى به چنگ مى آوردى . اگر خداوند مرا بر تو و پسر ابو سفيان چيرگى دهد ، سزاى اعمالتان را بدهم و اگر شما مرا ناتوان كرديد و برجاى مانديد عذاب خدا كه پيش روى شماست براى شما بدتر است .
نامه سی و هشت
ترجمه:
نامهاى از آن حضرت ( ع ) به مردم مصر هنگامى كه مالك اشتر ( رحمه الله ) را بر آنان امارت داد .
از بنده خدا على ، امير المؤمنين ، به مردمى كه براى خدا خشمگين شدند ، هنگامى كه ديگران در زمينش نافرمانى كردند و حقش را از ميان بردند . هنگامى كه ستم ، سراپرده اش را بر سر نيكوكار و تبهكار و مقيم و مسافر بر پاى داشت و هيچ معروفى نماند كه در سايه آن توان آسود و نه كس از منكرى سرباز مى زد .
اما بعد ، بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم . مردى كه در روزگار وحشت به خواب نرود و در ساعات خوف از دشمن رخ برنتابد . بر دشمنان از لهيب آتش سوزندهتر است . او مالك بن الحارث از قبيله مذحج است .
در هر چه موافق حق بود به سخنش گوش بسپاريد و فرمانش را اطاعت كنيد . اگر گفت ، به راه افتيد ، به راه افتيد و اگر گفت ، درنگ كنيد، درنگ كنيد . او شمشيرى است از شمشيرهاى خدا كه نه تيزيش كند شود و نه ضربتش بى اثر ماند . او نه به خود در كارى اقدام مى كند . و نه از كارى باز مى ايستد ، نه قدم واپس نهد و نه پيش گذارد ، مگر به فرمان من . در فرستادن مالك به ديار شما ، شما را بر خود ترجيح نهادم ، زيرا مالك را نيكخواه شما ديدم و ديدم كه او از هر كس ديگر سختتر لجام بر دهان دشمنانتان زند
و من كتاب له ع إلى أهل مصر لما ولى عليهم الأشتر
مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ إِلَى اَلْقَوْمِ اَلَّذِينَ غَضِبُوا لِلَّهِ حِينَ عُصِيَ فِي أَرْضِهِ وَ ذُهِبَ بِحَقِّهِ فَضَرَبَ اَلْجَوْرُ سُرَادِقَهُ عَلَى اَلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ وَ اَلْمُقِيمِ وَ اَلظَّاعِنِ فَلاَ مَعْرُوفٌ يُسْتَرَاحُ إِلَيْهِ وَ لاَ مُنْكَرٌ يُتَنَاهَى عَنْهُ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اَللَّهِ لاَ يَنَامُ أَيَّامَ اَلْخَوْفِ وَ لاَ يَنْكُلُ عَنِ اَلْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ اَلرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى اَلْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ اَلْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ اَلْحَقَّ فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اَللَّهِ لاَ كَلِيلُ اَلظُّبَةِ وَ لاَ نَابِي اَلضَّرِيبَةِ فَإِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُقِيمُوا فَأَقِيمُوا فَإِنَّهُ لاَ يُقْدِمُ وَ لاَ يُحْجِمُ وَ لاَ يُؤَخِّرُ وَ لاَ يُقَدِّمُ إِلاَّ عَنْ أَمْرِي وَ قَدْ آثَرْتُكُمْ بِهِ عَلَى نَفْسِي لِنَصِيحَتِهِ لَكُمْ وَ شِدَّةِ شَكِيمَتِهِ عَلَى عَدُوِّكُمْ