بلاتکلیفی
چه تکلیف سنگینی است
“بلاتکلیفی”
وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا
بسیج
مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
بسیج یعنی نیروی کارآمد کشور برای همه میدانها.
جانباز
سالروز خجسته میلاد حضرت ابوالفضل عباس (ع)، حماسه آفرین دشت کربلا بنام روز جانباز نامیده شده است. جانبازانی که حکایت شگفت آفرینی آنها در میدان های عرفان و حماسه تکان دهنده بوده است. در نوشته های عارفان صاحبدل آمده است که: خداوند را دوستانی است که همواره در اجتماع و در بین مردم، بی هیچ لاف و گزافی به زندگی و عبادت مشغولند، بی آنکه نامشان برجسته تر از نام های دیگران، بر سر زبان ها باشد آنان ناشناخته برای اهل زمین، و نام آورند برای آسمان.
ادامه مطلب در صفحه بعد
صفحات: 1· 2
حضرت عباس، «عباس علیه السلام »
دستهای شفا، نسخهای از نقشه جهان را میگستراند روبروی دردهای انسان.
اقیانوسها همچون آوازهای آبی، حضورِ تو را به جشن مینشینند.
آبهای پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.
سفینههایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛ غزلهایی که با قوافیِ زلال ردیف شدهاند.
این چنین است که سر انگشتان بارانزایِ شعر و شعور از نازکای خیال، دسته دسته کرامت میآورند.
بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت» به لباسهای روشن ایمان افزوده شدند و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»، کنار کتابهای در خور انسان چیده شدند. چه زیبا و شاعرانه، برگهای طنّاز مسرّت، دور تا دور ستونِ دلیری پیچیدهاند و باید از هماکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آبها خو گرفت.
شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه میارزد اگر برای جوانمردیات برنخیزد؟!
آمدنت جلسه معارفه تمام پاکیها به تمام دنیاست.
از بیلیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده میشود.
یا قمر بنی هاشم! واژهای که از لبان مقدس تو خارج شود، دیگر عطشناک نیست. لحظهای که آرامش تو در آن وارد شود، دیگر خطرناک نیست.
دریاها، شطهایی که نام تو را زمزمه نکردهاند، از مقوله پاکی بیرون رفتهاند.
تنها قلم هایی که دستهایت را ستودند و سرودند، در قیام روسپیدند.
یا اباالفضل العباس علیه السلام ! این دنیا که من میشناسم، یقین که تو را نشناخته.
سلسله جبال اندک زمین، چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است و به حکایت نشسته است چه بیهوده، مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!
لبهای ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو آب بر میداریم؛ با تمام محدودیتمان.
مقیم آبیِ احساس، عباس(علیه السلام)
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس(علیه السلام)
بگو با ذرّههای تشنه جان
به عشق حضرت عباس، «عباس علیه السلام »!»
دلم آسوده
با یاد اباالفضل(ع) دلم آسوده ست
با او دل ما را سر و سرّی بوده ست
بر دفترِ سبز عشق پاياني نيست
در حاشیۀ علقمه گفتم نکند؟
یک عمر دو دست بر تنم بیهوده ست؟!
میلاد انوار کربلا بر شما مبارک.
عاشقان کربلائیم
دستى به دامانت زنم اى مهربان ابوالفضل(ع)
از مرحمت لطفى نما بر شیعیان ابوالفضل(ع)
ما عاشقان کربلائیم اى مه تابان
جوئیم همه راهش ز تو با صد فغان ابوالفضل(ع)
برادری
عباس(ع) آمد تا برادری را معنا کند، وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد
شجاعت را تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد.
امیر لشکر
فرزند دلیر حیدر آمد
عباس(ع) امیر لشکر آمد
می خواست نشان دهد ادب را
یک روز پی از برادر آمد
میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد . . .
نور
یا حسین(علیه السلام)! تولدِ تو تبدیل نور به انسان است و تو انسان را با شهادت خود به نور مبدّل کردی.
ـ امام حسین علیه السلام فرموده اند: «کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید آنچه را امید دارد زودتر از دست میدهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر میرسد».
گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین، تهران، امیر کبیر، 1384، چاپ سوم، ص839.
شفیع قیامت
حسین(علیه السلام)، تنها واژه ای است که وقتی زاده شد، برخاست؛ مثل عطر، وقتی که سرِ مظروف آن را جدا میکنند و سرریز میشود.
تکرار تو بر نوارهای سبز دیوارهای مسجد، یادمان داد که تو بیش از یک نفر بودی. تو را باید آنقدر نوشت، تا محراب و جانماز و نقش اسلیمی طاق نماهای زمین، به ناتمامِی تو اقرار کنند؛ یا حسین(علیه السلام)!
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم به جستوجوی تو باشم»
در دوستیِ حسین علیه السلام
هیچ سجاده ای باز نشد که نام تو را رمز عبور خود نکرد، یا حسین(ع)!
خاکِ تو، آبروی سجده من است و آب، با تولد تو، در فرهنگ لغات دلم، هم خانواده حسین(ع) شد.
آنکه تو را زیارت کند، هزار هزار درجه نزد خداوند به او عطا کنند؛ چراکه باران مهرِ تو، پوسته سخت دانه دل را میشکافد.
یا حسین! از قرن های آن سوی تقویم، وقتی نوازشِ نور تو در رگهایمان جاری میشود، چه تماشا دارد لذت گم شدن و غرق شدن در اسمت!
دریایی به نام حسین(علیه السلام)
میگویند: «پایان شب سیه سپید است» و ازاین رو، خورشید تو دوبار، متولد شد؛ یکی در خانه فاطمه(س) و دیگربار بر نیزه های شبزدگان.
روزی که عطر تو در ایوان ملائک پیچید، ملائک، تبریک گویِ پروردگارِ تو بودند، تا ذرات جهان، به سجود درآمدند و تو را ذکر گفتند؛ «یاحسین».
خداوند، تو را آفرید تا از رعدِ گریه های شبانه علی(ع)، بارانِ رحمت خود را بر زمین ببارد و به ازای هر قطره اشک علی(ع)، دریایی به نام حسین(ع) را هدیه کند.
سلام...
سلام بر تو که گلویت، بوسه گاه پیامبر بود. ای خلاصه فاطمه(س) و علی(ع)! بر ما بتاب که در تیرگی خاک، بی آفتاب یاد تو، پامال عبور روزهاییم و تنها عشق است که میتواند در تعریف تو، قد راست کند. امروز، خانه محقر علی، در آفتاب جمال تو، به مرکزیّت عالم، شناخته خواهد شد و نورِ سرگردانِ حسین که سالها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه میخورد، در قاب جسم خویش، حلول خواهد کرد.
بیا ای همبازی جبرئیل و پیمبر، که عشق تو، هول قیامت و سکرات مرگ را بر ما آسان میکند.
سلام کردم و به من تبسمت جواب داد فتاد سایه ات سرم، دوباره آفتاب داد
چهار سوی خانه ام سلام میفرستمت سلام دادم و به من دعای مستجاب داد
پاسدار
روز میلاد امام حسین ( علیه السلام )
مجالی است برای پاسداری نام پاسدار این دلیرمردان روزگار و اسوه های ایثار .
سلام بر شما ، مالک اشترها و ابوذرهای زمان که مصداق حرّیت اباعبدالله اید.
حسین آئینه نور خدائی
حسین(ع) آئینه نور خدائی است
وجودش عین مصباحالهدایی است
اگر قرآن ناطق مرتضی(ع) بود
حسین(ع) ایجاز آن در نینوا بود
بخوان اجمال و تفضیل امامان
زخم یک جرعه زن با تشنهکامان
گرین یک جرعه از جام حسین(ع) است
نصیبت نور آفاق و شین و عین است
بنازم شور مرکب راندنش را
فراز نیزه قرآن خواندنش را
عبورش را ز خط آتش و خون
حضورش را در اوج هفت گردون
سپرافکندن شب را به پایش
طلوع صبح را در چشمهایش
غبار سم اسبش چون که خیزد
به مستی سرمه در چشم تو ریزد
شهامت شرح قاموس حسین(ع) است
شجاعت آستان بوس حسین(ع) است
شاعر : نادر بختیاری