آرزوی زیارت خانه خدا(دلنوشته طلاب)
آل سعود صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردی
سالهاست در آرزوی زیارت خانه خدا بودم تا اینکه امسال خداوند این نعمت اش را بر من ارزانی داشت، کوله بار سفرم را بستم و از همه آشنایان و دوستان و اقوام حلالیت طلبیدم و فرزند کوچکم را برای آخرین بار بوسیدم و راهی سفر نور شدم با کلی آرزو. برای اولین بار وقتی چشمم به مسجد النبی افتاد چشمانم پر از اشک شد و در غم غربت پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و امامان معصوم بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد.
پنجره های بقیع بوی غربت می داد، بوی تنهایی،بوی قبرهای بی نشانی که سایبانی جز یال کبوتران نداشت و شبهایش چراغی نداشت وقتی رو به گنبد خضراء رسول اکرم(ص) می کردم دلم پر از غم بود و شکایت آل سعود را به محضرش عرضه داشتم و گله و شکایت هایم را به او می گفتم و حسابی درد و دل می کردم، از غربت خود رسول گرفته تا اهل بیتش و غربت شیعیان در تمام جهان از جمله مردم مظلوم سوریه، فلسطین، یمن و …
اینک هنگام وداع با پیامبر مهربانی هاست باز کوله بارمان را بستیم و با حبیب الله وداع کردیم و به سوی خانه خدا رهسپار شدیم. وقتی برای اولین بار وارد سرزمین وحی شدم چشمانم از عظمت کعبه سرشار از اشک شوق شد مشغول انجام اعمال شدیم تا اینکه یکی از همان روزها که مشغول طواف و نماز بودیم ناگهان صدای سهمناکی از پشت مقام حضرت ابراهیم (ع) توجه همه را به سمت خود جلب کرد، پروردگارا چه می دیدم خانه ای که محل لمن الهی است مملو از خون شد و عده ای از حاجیان در خون غلتیدند و جن به جان آفرین تسلیم کردند.
آل سعود گفتند: علت این حادثه جریان باد بوده نه چیز دیگری.
اما این حادثه حاجیان جهان را ناامید از انجام اعمال نکرد بلکه با جدیت و همت بیشتری به ادامه انجام اعمالمان پرداختیم. تا اینکه روز عید قربان فرارسید، همگی خوشحال به سمت منا حرکت کردیم، با سنگ هایی که در دست داشتیم به نشانه ی پرتاب به شیطان راهی منا شدیم.
اول همه چیز خوب بود ، تا اینکه ناگهان ازدحام جمعیت را مشاهده کردم، انگار قیامت شده بود، هر کس به فکر نجات جان خودش بود، یکس از نرده ها بالا رفت، دیگری برای نجات جانش از چادر ها بالا می رفت و دیگری هم زیر دست و پا می ماند و جان می داد. آل سعود راه را بر حاجیان بستند و سربازانشان می گفتند:«ارجع حاجی، ارجع حاجی ….» در حالیکه راه بازگشتی نبود.
آری! حاجیانی که به فکر آماده کردن قربانی در راه خدا بودند، خوشان قربانی جاهلیت دولت عربستانی شدند و جان به جان آفرین تسلیم کردند. یکی از آنها که زیر دست و پا بو، اشهدش را می گفت، دیگری با خدا و رسولش خداحافظی می کرد، آن یکی آیه ای از قرآن می خواند و دیگری روضه علی اصغر می خواند و خلاصه هر کس با زبان خودش با خدایش نجوا می کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بار پروردگارا چه می دیدم انگار اینجا کربلاست و جنازه ها یکی روی دیگری می افتاد. خداوندا ما آمدیم تا قربانی برایت هدیه کنیم اما خودمان قربانی شدیم، لباس احراممان، لباس آخرتمان شد و صحرا صحرای محشر. خداوندا من هم یکی از این مجروحین هستم و از تو طلب مغفرت می کنم، تنها چیزیکه در ذهنم است این است که سوغاتی که برای فرزندم تهیه کرده بودم چه کسی به دستش خواهد رساند. در همین فکر بودم که اشهدم را گفتم و به دعوت حق لبیک گفتم.
پیام جانباختگان منا به آل سعود:
ای آل سعود اگر تو در قبال این کارها از مسئولین برگزاری منا تشکر می کنی، بدان که ناخواسته خود را در جهان اسلام خوار و نابود کرده ای.
آل سعود تو دولتی هستی که «الف» تو نشانه آتش نفاق و تفرقه توست«لام» تو لعنت همه شیعیان و مسلمین جهان بر توست، «سین» تو نشانه سنگ دلی و بی کفایتی و بی مسئولیتی تو در قبال حفظ جان حجاج،«عین» تو نشان از عاری بودن تو از انسانیت و و جدان و تقواست،«واو» تو نشانه ویرانگری توست،«دال» تو دجال بودن تو را نشان می دهد . تویی که خانه امن الهی را به قتلگاه تبدیل کردی و مهاجران الی الله را به خاک و خون کشیدی .
همه به دیدار حق شتافتیم و رو سیاهی تا ابد نصیب شاهزادگان و خاندان آل سعود خواهد بود. دولت آل سعود باید جوابگوی دولتمردان و مسلمانان جهان در دنیا و آخرت جوابگوی خداوند متعال باشید.
خداوندبه علی زمان ما طول عمر و سلامتی عنایت کند و خوارج زمان ما که یکی از مصادیق اش خاندان آل سعود است را نابود کند.
خداوند روح همه جانباختگان منا را شاد کند و به خانواده های آنها صبر زینبی عنایت کند.
رقیه حاتمی- طلبه