ارتباط فامیلی
یکی از اقواممون هست که خیلی باهاشون رفت و آمد نداریم، اما خیلی هم دور نیستند؛ شاید دو سه ماه یه بار ببینیمشون. به هر حال؛ همسر این فامیلمون، خانم با حیا و موقریه، ولی مانتوییه، و معمولا یه مقداری از موهاش هم رو بیرون میذاره. دخترش ولی اصلا حجاب خوبی نداره!
این وضع اذیتم می کرد و همش تو ذهنم بود که چطور از این منکر نهیش کنم! اولین باری بود که تو فامیل چنین تذکری می خواستم بدم. با مادرم مشورت کردم. ایشون گفتن اصلا صلاح نیست که مستقیم باشه. لذا منم ازشون خواستم که کمی رابطه مون رو باهاشون بیشتر کنیم تا این رابطه باعث بشه خود به خود تاثیر مثبت بپذیرند. با یاری والده – که خدا حفظشون کنه - در عرض دو هفته، سه مرتبه در میهمانی های مختلف دیدیمشون! قرار گذاشته بودیم که مادرم با دخترش رابطه رفاقتی برقرار کنن که به فضل خدا این اتفاق هم افتاد؛ و بعد از میهمانی دوم اون دخترخانوم از مادر ما خواسته بود که ببردش به امام زاده ای نزدیک منزلشون… همون روز رفته بودند و اونجا مادرم در مورد این مسائل در لفافه مطالبی بهش گفته بودن و او هم استقبال کرده بود…
اما نهی از منکر خودم! در یکی از مهمانی ها، این آقایی که عرض کردم از اقوام هستن، داشت خاطره ای تعریف می کرد. از این قرار که یه همسایه دارند که خیلی راحته و همیشه پنجره و در خونش رو باز میذاره و با لباس راحتی و بی حجاب میاد جلو پنجره… من دیدم بهترین موقعیته! گفتم: به نظرم این مشکل تقصیر زنه نیست. اگر شوهرش یه جو غیرت داشت نمیذاشت زنش اینطوری خود نمایی کنه…
یه دفعه این بنده خدا مکث کرد، یه کم فکر کرد و گفت: نه آقا جون! نمیشه جلوی مردم رو گرفت و از این حرفا…
گفتم:حالا اونو ول کن! قبول داری مرد با غیرت به زنش همچین اجازه ای نمیده؟؟! و بعد از چند دقیقه بحث بالاخره قبول کرد. اخیرامادرم می گفتن که دختر اون آقا بهشون گفته، که پدرش تو خونه به مادرش تذکر داده که تو لباس پوشیدنت تجدید نظر کن..
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر