انتقام
11 تیر 1394
کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت.
زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود
هنگام برداشت محصول بود.
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضررزد.
پیرمردکینه روباه را به دل گرفت.
بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد.
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد
روباه شعله وردر مزرعه به اینطرف وآن طرف میدوید وکشاورز بخت برگشته هم به دنبالش در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد.
وقتی کینه به دل گرفته ودر پی انتقام هستیم،باید بدانیم آتش این انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت، ببخشیم وبگذریم.