تعریف بسیج:
واژه بسیج در لغت :
کلمه بسیج گرچه در متون قدیم فارسی به کاررفته است اما در ادبیات انقلاب اسلامی شکل عمومی و پراستعمالی ، به عنوان یک واژه مقدس و جذاب در بین اقشار مختلف یافته است . این واژه دارای معانی مختلفی است که مهمترین آنها عبارت است از:
1- آمادگی :
بسیج یعنی آمادگی و بسیجی یعنی آماده و مجهز1
اسدی در گرشاسب نامه چنین می گوید:
همیشه کمان بزه آورده باش بسیج کمین گاه ها کرده باش
اغلب لغت نامه ها به این معنا یعنی آمادگی برای جنگ یا سفر ، یاعزم ، قصد ، تدارک نمودن ساز و برگ نظامی اشاره کرده اند.
این همه گفتیم لیک اندر بسیج بی عنایات خدا هیچیم هیچ2
فرو جست رستم ببوسید تخت بسیج گذر کرد و بربست رخت3
کنون رزم باید عزم کردن بسیج رزم و ترک بزم کردن4
کنون ترک جام و می و خواب کن بسیج ره رزم مضراب5 کن6
3- جنگ
ندانی تو آیین رزم و بسیج نشاید درنگ اندرین کار هیچ
که خام آید آسایش اندر بسیج چنین گفت که امشب نجنبید هیچ7
—————–
1- دهخدا ، علی اکبر، لغت نامه ، ج 3، ص 4162 موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول 1373.
2- مولوی جلال الدین، مثنوی معنوی، دفتر اول ص 104 نشر پیمان چاپ چهارم 1380 .
3- فردوسی .
4- سلمان ساوجی .
5- ابزار کوچک فلزی که با آن تار می زنند.
6- عثمان مختاری غزنوی .
7- فردوسی.