حدیث قرطاس چیست ؟
حدیث قرطاس چیست ؟
پاسخ :
از واقعه ی غدیر تا شهادت حضرت رسول اکرم(ص) هفتاد روز طول کشیده است.
حضرت(ص) در این هفتاد روز دو ماموریت مهم دارد.
۱- ابتدا خطر یهودیان را از سر مسلمانان دفع کند!
حضرت رسول اکرم(ص) وقتی وارد مدینه شدند، با یهودیان مدینه قرارداد صلح و دوستی امضاء کردند، و این قرار داد تا بعد از جنگ بدر، پا برجا بود، ولی بعد از این جنگ، یهودیان که گویا انتظار داشتند که به زودی اسلام توسّط کافران نابود می شود، پیمان شکنی کردند.
پس حضرت(ع) در طی جنگهایی از قبیل بنی قینقاع، بنی النضیر، بنی قریظه، خیبر، تبوک و موته آنها را شکست داد و آنها تا حدودی عقب رانده شدند.
پس یهودیان که در اکثر جنگها شکست و یاعقب نشینی کرده بودند، اکنون دارای قوای منظّم و خطری برای اسلام محسوب می شدند.(۱)
۲- یک بار دیگر جانشینی امام علی(ع) را، این بار به صورت مکتوب تصریح کند، تا در کنار ادله ی شفاهی یعنی غدیر، دلیلی محکم بر جانشینی مولا امیرالمومنین(ع) باشد.
تحلیل این دو ماموریت:
۱)ماموریت اول فعلا برای رسول اکرم(ص) مقدور نبود، چون حضرت(ص) در ماههای حرام که نیمه دوم ماه ذی الحجه و محرم می باشد، قرار دارد!
پس حضرت(ع) باید تا اتمام ماه محرم صبر کند.
۲)ماموریت دوم حضرت(ص) نیز در سایه ماموریت اول مقدور نیست.
چون با وجود منافقین در مدینه، این امکان از حضرت(ص) سلب شده بود، چون اینان درصدد مخالفت بر خواهند آمد و مانع کار خواهند شد.
پس حضرت(ص) باید ابتدا منافقین را به بهانه ی جنگ، از مدینه خارج کند.
پس حضرت(ص) تا پایان ماه محرم صبر کرد، تا اینکه ماه صفر فرا رسید.
اکنون از عمر حضرت(ص) ۲۸ روز باقی مانده است، چون حضرت(ص) به نقل مشهور در ۲۸ صفر از دنیا رفت.(۲)
پس حضرت(ص) به محض ورود ماه صفر دستور جهاد داد و فرماندهی سپاه را به اسامه بن زید بن حارثه که جوانی نوزده ساله بود، سپرد.
اما منافقین مدینه از رفتن با سپاه، خودداری کردند.
و دلیل نرفتن آنها در مرحله اول اعتراض به جوان بودن فرمانده بود.
پیامبر(ص) هنگامی که از سر باز زدن منافقین از رفتن به جهاد مطلع شدند، با همان حالت کسالتی که داشتند به مسجد آمدند و در طی خطبه ای کسانی را که از رفتن با سپاه اسامه خود داری می کنند، را لعن کرد وفرمودند:
《..جَهِّزُوُا جَیْشَ اُسَامَةَ لَعَنَ اللهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ》
سپاه اسامه را مجهّز کنيد، خدا لعنت کند هر کس را که از سپاه اسامه تخلف کند.
پس آنان به اجبار پیامبر(ع) تا منطقه جُرف در نزدیکی مدینه پیش رفتند، و در آنجا اردو زدند.(۳)
به ظاهر تا حدودی این ماموریت انجام شد و سپاه مخصوصا منافقین از مدینه خارج شدند.
حضرت(ص) از این فرصت استفاده کرد و افراد و اصحاب را که نام آنان در تاریخ هست را در منزل خود فرا خواند و فرمود:
《..إِعطُوُنِی بِکِتفِِ وَ دَوَاةِِ اکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا》
- قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید.(۴)
از درخواست پیامبر اکرم(ص) مشخص بود که ایشان قصد داشتند مطلب بسیار مهمی را مطرح کنند.
از طرفی طبق نقلی عُمر برای کسب خبر از سپاه جدا شد و خود را به نزد رسول اکرم(ص) رساند.
وقتی عمر این صحنه و درخواست رسول اکرم(ص) را دید، در آن حال عمر سراسیمه جلو آمد و با گفتن کلمات معناداری مانع آوردن آوردن قلم و دوات برای رسول اکرم(ص) شد و گفت:
《إِنَّ النَبیَّ(ص) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا کِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ》
- بیماری بر پیامبر(ع) غلبه کرده است. کتاب خدا در میان ما است و همان کافی است.
و در ادامه گفت:
《إنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُرَ》
- این مرد هذیان می گوید!(۵)
طبق نقل تاریخ؛
《و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیّ(ص) کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَر!》
- تعدادی از آنان می گفتند که کاغذ و قلم بیاورید تا نبی مکرم(ص) کتابت کنند و بعضی از آنان نیز گفتار عمر را تکرار کردند.
در این هنگام رسول خدا(ع) صورت مبارک از آنها برگرداندند و فرمودند :
《قُومُوُا عَنِّی!》
برخیزید!
نزاع و سروصدا نزد من جایز نیست.
سپس همگی رفتند!(۶)
بعدها ابن عباس از آن روز با این جملات《یَوْمُ الْخَمیس وَ ما یَوْمُ الخَمیسِ! اِنّ الرَّزیَّة ما حالَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ کتابِ رَسُولُ اللهِ(ص)》همواره آن روز را به روز مصیبت یاد می کرد و می گریست.(۷)
عمر بن خطّاب بعدها به إبن عباس گفت :
می دانی چرا آن روز مانع از آوردن کاغذ و قلم شدم؟
چون می دانستم رسول خدا(ص) در آن وصیّت، می خواهد خلافت و إمامتِ خلقِ بعد از خود را با علی بن ابی طالب(ع) بیان و واگذار کند.
لذا مانع آوردن کاغذ و قلم شدم!!(۸)
از طرفی در این هنگام سپاه به مدینه بازگشت.
دلیل بر این مطلب اینکه یکی از کسانی که در غسل ودفن حضرت(ص) به امام علی(ع) کمک کرد، أسامة بن زید بود که فرماندهی سپاه را بر عهده داشت.(۹)
پس این ماموریت دوم که در سایه ماموریت اول صورت می گرفت، نا تمام ماند.
و این مهم به سرانجام نرسید، و رسول اکرم(ص) از دنیا رفت و نه سپاه به جنگ با یهود رفت و نه حدیث قرطاس عملی شد.
در مورد حضور اميرمؤمنین علی(ع) در این مجلس، جزء قطعيات تاریخ است؛ به نقل شیخ مفید که می گوید :
《وَكَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لَا يُفَارِقُهُ إِلَّا لِضَرُورَة》
- امير مومنان جز براي كارهاي ضروري از رسول خدا (ص) جدا نمی شدند!
شيخ مفيد وقتی داستان حديث قرطاس را نقل می کند، به صراحت مي گويد كه اميرالمؤمنین(ع) در آن جا بوده است.
《..ثُمَّ أَعْرَضَ [رَسوُلُ اللهِ(ص)] بِوَجْهِهِ عَنْ الْقَوْمِ فَنَهَضُوا وَبَقِيَ عِنْدَهُ الْعَبَّاسُ وَالْفَضْلُ وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَأَهْلُ بَيْتِهِ خَاصَّةً》
- سپس پیامبر اکرم(ص) روي خود را از مردم برگرداند، و مردم برخاستند و به خانه هاي خود رفتند؛ اما عباس، فضل بن عباس و علي بن أبي طالب(ع) باقی ماندند.(۱۰)
این حدیث در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله در صحیح بخاری(۱۱) و صحیح مسلم(۱۲) که حدود هفده مرتبه با نقل های متفاوت در این دو صحیح ذکر شده است، که به صورت تواتر معنوی (اخبار گروهی به مطلبی خاص با خبرهای جداگانه اما دارای الفاظ مختلف ولی با مفاد و معنای واحد) آمده است.
و همچنین علمای شیعه نیز، آن را نقل کرده اند،
از جمله؛
?سلیم بن قیس(از تابعین) در کتاب خود(۱۳) که مرحوم طبرسی در «الاحتجاج»(۱۴) وعلامه مجلسی در «بحارالانوار»(۱۵) این حدیث را از او نقل کرده اند.
?مرحوم شیخ مفید(متوفای قرن۴و۵) در کتب «أوائل المقالات»(۱۶) و «الارشاد»(۱۷) و «الامالی»(۱۸)
?مرحوم ابن شهر آشوب(قرن۵) در «مناقب آل ابی طالب(ع)»(۱۹)
?مرحوم سید بن طاووس(قرن۷) در «سعد السُعود»(۲۰)و «کشف المحجّه»(۲۱) و «الطرائف»(۲۲)
?و از علمای قرن دهم نیز همچون مرحوم مقدس اردبیلی این روایت را نقل کرده اند.(۲۳)
?منابع:
۱)مکاتیب الرسول(ص) میانجی، ج۳، ص۷۱۳
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۹
۳)تاریخ طبری، ج۳، ص۶۸۱
۴)ملل ونحل شهرستانی، ج۱، ص۱۲۹
۵)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۳
۶)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۶، ص۲۷۷
۷)صحیح بخاری، ج۴، ص۶
۲۲)التحفة العسجدیة موئّدی، ص۱۴۴
۸)انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۵۶۹
۹)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۵
۱۰)علل الشرایع شیخ صدوق، ج۱، ص۱۵۱
۱۱)صحیح بخاری، ج۶، باب مرض النّبی(ص) و وفاته، ص۱۲
۱۲)صحیح مسلم، ج۳، کتاب الوصیة، باب۵، ص ۱۲۵
۱۳)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۹۴
۱۴)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۲۳
۱۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۳۱ ،ص۴۲۵
۱۶)اوائل المقالات شیخ مفید، ص۴۰۶
۱۷)الإرشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۴
۱۸)الأمالی شیخ مفید، ص۳۶
۱۹)مناقب آل أبی طالب(ع) ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۰۳
۲۰)سعد السُعود سید ابن طاووس، ص۲۶۶
۲۱)المحجّة لثمرة المهجة سید ابن طاووس، ص۶۵
۲۲)الطرائف سید ابن طاووس، ص۴۳۲
۲۳)مجمع الفائدة محقق أردبیلی، ج۳، ص۲۱۷