حضرت زینب (س) و صبر
« لقد قتلت كهلي و قطعت فرعي و اجتثثت اصلي فان يشفك هذا فقد اشتفيت يابن مرجانه(4)؛ به راستی كه بزرگم را كشتی و شاخه ام را قطع كردی و ريشه ام را كندی ، اگر اين تو را شفا می دهد شفا بگير ، ای پسر مرجانه »
اين جا او به صبر نياز دارد چرا كه تنها رسول توانای ديار ثارالله است. او صبر پيشه می كند و بعد بهترين كلام را بر زبان می راند، بهترين سكوت را عملی می سازد، بهترين نگاه ، بهترين گريه ، بهترين فرياد و بهترين مرثيه را شيوهء خود می سازد.
اين درس صبر زينب(س) است. نه آن كه در بايگانی عواطف خود ، از زينب صبور سپيدموی غصه داری بسازيم كه در گوشهء تاريخ كز كرده ، بر برادران و فرزندان … مويه می كند.
صبر زينب يك شورش بر اساس حياتی معقول است كه همواره در بحرانی ترين شرايط، بهترين جهت را برای تاريخ و زمانه ساخته و پرداخته كرده و عالمی را درس داده است.
ولی اين صبر چگونه ممكن است؟ چگونه آن دل طوفان زده را می توان به اختيار عقل و خرد درآورد؟
چرا دستگاه ادراك ما از چشم و گوش و دل و عقل ، همه و همه در مواقعی نه اين چنين كه مواقعی نازل تر، ديگر در اختيار هيچ فرماندهی نيست: «من عشق شيئاً اعشي بصره و اعمي قلبه فهو ينظر بعين غير صحيحة ويسمع باذن غير سميعة قد خرقت الشهوات وعقله …» (5)
سرّ اين صبوری در نگاه ديگر زينب به كربلاست كه مخاطبی ديگر دارد. بانويی كه وقتی بر عمرسعد خطابه می خواند مصيبت را بزرگ تر از فهم و عقل او می شمرد. اويی كه وقتی ندبه می كند و مويه می سازد، اسبان نيز طاقت شنيدن ناله اش را ندارند…(6)
زمانی كه فقط خود اوست و خدا و كشتهء غرقه به خونش، دستان خود را به زير آن پاره پاره تن می برد و تمام وجودش غرق در محبت و معرفت به خداوند التماس می كند: «ربنا تقبل منا هذا القربان»(7)
حضرت زينب(س) شاگرد كلاس خطابهء امام علی(ع) است. او شاگرد زيرك و فطن مكتب امام علی (ع) ، كه از الف الفبای آن كلاس احديّت را فهميده است. او بارها و بارها از پدر شنيده و از رفتارش خوانده و حتی فكر و انديشهي علي را گمانه زده كه: «عظم الخالق في أنفسهم فصغر مادونه في أعينهم» (8) اگر خدا در جان كسی بزرگ شد؛ غير خدا هر آنچه كه هست در مشاعر او كوچك است. و خداوند در جان زينب (س) بسی بزرگ است. در مقياس با خداست كه حجت او كم است. ديدهء خدابين زينب(س) است كه در جوار خداوند هيچ بزرگی را نمی بيند اين ايمان و باور است كه زينب(س) را به چنان صبوری فرا می خواند و صبوری او عين علم اوست ، نه به مانند كسی كه از روی جهل و عدم آگاهي از عمق مصيبت، صبوری به خرج دهد.
در اين بين توجه به اين مهم، اساسی است كه زينب آن چنان در بستر تربيت فاطمی و علوی به تعادل قوا رسيده كه همهء ظرفيت ها انسانی و زنانگی او يكی جا و متوازن رشد نموده است.
آن بی بی دو عالم زنی است كه در اوج مستوريت و عفت و حيا رشد كرده و در مدار تعالی، ويژگی هاي زنانگی اش باليده است. در عين حال تعليم حيا و عفت و پوشش در فرهنگ تربيتی خانهء فاطمه(س) به هيچ وجه به معنای انزوا، بی توجهی به مصالح اجتماعی اسلام، عدم شكوفايی خصايص انسانی و روحيهء شهامت و رشادت نيست. چه اين كه زينب كبري(س) در عين حركت تام در مسير زنانگی و رعايت همهء حريم ها، به دقت مقتضی آن چنان شهامت از خود نشان داده و با درايت و تدبيرش نظم مورد نظر فرهنگ عاشورا را در پی گرفته كه همگان را متعجب كرده است. از نظر ما اين ويژگی، خصيصهء تربيت فاطمی و علوی است.
در بيان صبر بر معصيت كلام را طولانی نمی كنيم كه زينب سرشار از شراب طهور محبت و صاحب ولايت است و اين مقام با هيچ گناهي جمع نمی گردد كه فرمود: )لاينال عهدي الظالمين((9)
در صبر بر طاعت نيز به ذكر اين مورد بسنده می كنيم كه آن بانويی كه مصيبات كمر او را خميده كرده و سختی بار رسالت او را آزرده، سفر پر خطر و سهمگين شام را پشت سر گذارده، مجالس ميگساری و سرمستی را نظاره كرده و تمام اين ها هر كدام بر جام بلايش افزوده وقتی در شام مستقر می شود، در آن خرابه مشغول عبادت می گردد و امام سجاد(ع) بر حضرتش وارد شده ، ديدند آن بی بی باز هم نشسته نماز می خوانند:
_ عمه جان نشسته نماز می خوانيد؟
_ ای عزيز برادرم ، از فرط گرسنگی بر قدم هايم راست نمی گردم.(10)
نمی توان قلم را از نگارش اين نكته بازداشت كه شايد خاطرهء اين نمازهای نشستهء زينب(س)است كه امام سجاد(ع) را زين العابدين كرده و اين سوز دل زينب است كه از صحيفهء سجاديه به گوش می رسد، سخن خود را در بخش اوصاف ملكوتی مخدره زينب (س) با شعر رسای مرحوم كمپاني محقق اصفهانی به پايان می بريم:
مليكة الدنيا عقيلة النساء
عديلة الخامس من اهل الكساء
شريكة الشهيد في مصائبه
كفيلة السجاد في نوائبه
بل هي ناموس رواق العظمه
سيدة العقايل المعظمة(11)
پی نوشت ها:
1. بلد (90): 4
2. شيخ مفيد، كتاب الامالي، ص 323
3. اشاره به حديث شريف «حسين مني و انا من حسين» از رسول مكرم اسلام است كه بر اساس آن می توان استنباط كرد اگر همهء وجود، شعاع نور پيغمبر اكرم(ص) و كلمهء نوريه محمديه و صادر اول است ، پس هستی خود را از هست حسين بن علی(ع) نيز عاريت گرفته است چرا كه نور وجود حسين(ع) همان نور وجود پيامبر(ص) است.
4. منهاج الدموع، ص 370
5. نهجالبلاغه، خ 109
6. … حتي رأينا دموع الخيل ينحدر علي حوافرها؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 39
7. سيدرضا صدر، پيشواي شهيدان، ص 225
8. فيضالاسلام، نهجالبلاغه، خطبهي 185 (خطبهي متقن)
9. بقره (2): 124
10. ر.ك؛ سيد نعمت الله جزايری، الخصايص الزينبيه، ص 120
11. الانوار القدسيه، ص 117 و 118
صفحات: 1· 2