خوانندگی در تاکسی
12 تیر 1394
با دو تا از رفقای دانشگاه، از دانشگاه سوار آژانس شدیم. راننده یه آهنگ گذاشت که خیلی جالب نبود. با رفقامون با حالت شوخی و خنده گفتیم که رادیو پیام ، پیام های جالب تری میده…
بعد رفیق ما یه تز جالب و قشنگ به ذهنش رسید. گفت حاجی خاموشش کن خودم برات می خونم. بعد شروع کرد به خوندن یه سرود سنتی قشنگ. صداش هم انصافا خوب بود. وقتی تموم شد کلی به به و چه چه کردیم! یه هو راننده هم هوس خوندن به سرش زد. اونم یه دکلمه ی بسیار بسیار زیبا از حضرت فاطمه سلام الله علیها خوند! هم ما کلی حال کردیم هم آقای راننده و هم فکر کنم خدا…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر