خيانت در زيارت
جناب حاج آقا حسن فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا حسين طباطبائی قمی نقل كرد: كه برای معالجه چشم از مشهد به تهران آمده بودم، همان زمان يكی از تجار تهران كه او را می شناختم به قصد زيارت امام هشتم به خراسان رفت.
شبی از شبها در عالم خواب ديدم كه در حرم امام هشتم می باشم و امام روی ضريح نشسته اند، ناگاه ديدم آن تاجر تيری به طرف مقابل امام پرتاب نمود و امام ناراحت شدند. بار دوم از طرف ديگر ضريح تيری به طرف امام پرتاب نمود و حضرت ناراحت شد. بار سوم تير از پشت به جانب امام پرتاب نمود كه اين دفعه امام به پشت افتادند.
من از وحشت از خواب بيدار شدم . معالجه ام تمام شد و می خواستم به خراسان مراجعت نمايم، لكن توقف بيشتری كردم تا آن تاجر از خراسان برگردد و از حالش جويا شوم. از مسافرت برگشت و سوالاتی كردم اما چيزی نفهميدم، تا اينكه خوابم را برايش تعريف كردم.
اشك از چشمانش جاری شد و گفت: روزی وارد حرم امام رضا عليه السلام شدم و طرف پيش رو زنی دست به ضريح چسبانده و من خوشم آمد و دست خود را روی دست او گذاشتم، زن رفت طرف ديگر ضريح، من هم رفتم باز دست خود را بر روی دست او گذاشتم، رفت طرف پشت سر، من هم رفتم، تا دست خود را به ضريح گذاشت، دست خود را روی دست او گذاشتم، از او سوال نمودم كه اهل كجائی. گفت: اهل تهران، با او رفاقت نموده و به تهران آمديم.
منبع: یکصد موضوع، 500_داستان
سید علی اکبر صداقت.