دلنوشته روز درختکاری
روز درختکاری
آمدم تا دلنوشته ای درباره ی درخت بنویسم اما کاغذ در دستم درهم فشرده شد و گفت: من هم از جنس درختم.
آری! از جنس درخت، درختی که نشانه و آیتی است از جانب پروردگار مهربان.
درخت پاهایش را محکم در خاک زده و دست هایش را به آسمان برده و همواره دعایی را زمزمه می کند که باران ببارد و آفتاب بتابد و پرندگان روی شاخه هایش به آواز درآیند.
اما این درخت همواره ترسی بر دل دارد، او همیشه از سایه آدم تبر به دست می هراسد اما نه از رنج قطع شدن توسط تبر بلکه از دسته تبر که از جنس خودش است و تیشه به ریشه اش بسته است.
درخت هیچ خواسته ای از ما ندارد فقط و فقط خواسته اش این است که آدمیزاد اجازه دهد تا او زنده بماند، درخت با زبان بی زبانی به ما می گوید:
“من تنهایی 22 کیلو گرم گاز دی اکسید کربن را در یکسال جذب می کنم و تنها چیزی که از آدمیزاد می خواهم این است که اجازه بدهد تا من زنده بمانم.”
I alone absorb 22 kg of co2 in a year
All I ask in return is that
‘’ you let me LIVE’’
پس بیاید همه با هم به ندای دل درخت گوش بسپاریم و در حقش جفا نکنیم و همگی در روز درختکاری درختی بنشانیم تا سایبان و تکیه گاه آینده فزندانمان را با دست خود نابود نکنیم.
رقیه حاتمی. فارق التحصیل مدرسه علمیه امام خمینی ره