رابطه دنيا و انسان (اخلاقى،علمى)
حكمت 72رابطه دنيا و انسان (اخلاقى،علمى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ وَ يُبَاعِدُ الْأُمْنِيَّةَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ.
و درود خدا بر او، فرمود: دنيا بدن ها را فرسوده و آرزوها را تازه مى كند، مرگ را نزديك و خواسته ها را دور و دراز مى سازد، كسى كه به آن دست يافت خسته مى شود، و آن كه به دنيا نرسيد رنج مى برد.
نشانه كمال عقل (اخلاقى)
حكمت 71نشانه كمال عقل (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ .
و درود خدا بر او ، فرمود : چون عقل كامل گردد ، سخن اندك شود .
روانشناسى جاهل (اخلاقى ، علمى)
حكمت 70روانشناسى جاهل (اخلاقى ، علمى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً .
و درود خدا بر او ، فرمود : نادان را يا تُندرو و يا كُند رو مى بيني.
حفظ روح اميدوارى (اخلاقى)
حكمت 69حفظ روح اميدوارى (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا لَمْ يَكُنْ مَا تُرِيدُ فَلَا تُبَلْ مَا كُنْتَ .
و درود خدا بر او، فرمود: اگر به آن چه كه مى خواستى نرسيدى، از آنچه هستى نگران مباش.
ره آورد عفّت و شكر گذارى (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 68 ره آورد عفّت و شكر گذارى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى .
و درود خدا بر او ، فرمود : عفّت ورزيدن زينت فقر ، و شكر گزارى زينت بى نيازى است.
ارزش ايثار اقتصادى (اخلاقى ، اقتصادى)
حكمت 67ارزش ايثار اقتصادى (اخلاقى ، اقتصادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ .
و درود خدا بر او، فرمود: از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن، از آن كمتر است.
روش خواستن (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 66روش خواستن (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا .
و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن حاجت بهتر از درخواست كردن از نا اهل است.
ترك دوستان و تنهايى (اخلاقى ، اجتماعي، تربيتى)
حكمت 65 ترك دوستان و تنهايى (اخلاقى ، اجتماعي، تربيتى)
وَ قَالَ [عليه السلام] فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ .
و درود خدا بر او ، فرمود : از دست دادن دوستان غربت است .
غفلت دنيا پرستان (اخلاقى)
حكمت 64 غفلت دنيا پرستان (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ .
و درود خدا بر او ، فرمود : اهل دنيا سوارانى در خواب مانده اند كه آنان را مى رانند.
ارزش شفاعت (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 63ارزش شفاعت (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ .
و درود خدا بر او، فرمود: شفاعت كننده چونان بال و پُر در خواست كننده كننده است.
روش پاسخ دادن به ستايش ها و نيكى ها (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 62 روش پاسخ دادن به ستايش ها و نيكى ها (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ إِذَا أُسْدِيَتْ إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِى عَلَيْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِكَ لِلْبَادِئِ .
و درود خدا بر او، فرمود : چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش كن، و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش، به هر حال پاداشِ بيشتر از آنِ آغاز كننده است .
شيرينى آزار زن (اخلاقى)
حكمت 61 شيرينى آزار زن (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ .
و درود خدا بر او، فرمود : نيش زن شيرين است .
چگونه حرف زدن را از قرآن بیاموزیم!!!
دوازده ویژگی یک"سخن خوب” از دیدگاه قرآن کریم.
۱. آگاهانه باشد.
“لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ”
۲. نرم باشد."قَوْلاً لَّيِّناً”
زبانمان تیغ نداشته باشد.
۳.حرفی که می زنیم خودمان هم عمل کنیم.
“لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ”
۴.منصفانه باشد.
“وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا”
۵.حرفمان مستند باشد.
“قَوْلًا سَدِيدًا” منطقی حرف بزنیم.
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2
قرآن علم را سه دسته تقسيم مي كند
1. علمى كه مفيد است.
حضرت موسى عليه السلام به خضر گفت:
«هل أتّبعك على أن تُعلّمن ممّا عُملّتَ رُشداً»
آيا به من اجازه مىدهى كه در سفر دنبال شما باشم تا از علمى كه به تو داده شده فرا گيرم و رشد كنم؟!(سوره كهف، آيه 66)
2. علمى كه مضر است .
«و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر »
شياطين كافر شدند كه به مردم سحر مي آموختند. (سوره بقره، آيه 102)
3. علمى كه دانستنش بي فايده است .
«سيقولون ثلاثة رابِعُهم كَلبُهم و يَقولون خَمسةٌ سادسُهم كلبهم»
در آينده بسياري مي گويند اصحاب كهف سه نفر بودمد چهارمي سگشان يا پنچ نفر ششمي سگشان. (سوره كهف، آيه22)
تعداد نفرات اصحاب كهف مهم نيست، آنچه مهم است آن است كه چگونه يك اقلّيت جوانمرد در جامعه پر از فساد، دين خود را حفظ كردند و براى حفظ عقيده و ايمان خود، از محيط گناه و شرك هجرت كرده و غارنشينى را بر شهرنشينى ترجيح دادند
داستان محبت خدا
روزى سليمان گنجشكى را ديد كه به همسر خود مىگويد: چرا با من معاشرت نمي كني، اگر تو بخواهى من جايگاه سليمان را با منقار خود بلند مىكنم و آن را در دريا مىافكنم، حضرت سليمان از كلام او به خنده افتاد، سپس آن دو را فرا خواند و به گنجشك نر فرمود: آيا قدرت انجام كارى را كه ادّعا كردى، دارى؟
او گفت: خير، اى پيامبر خدا، ليكن مرد خود را براى همسرش بزرگ مىشمارد و نزد او لاف مىزند و عاشق را از بابت سخنانش سرزنش نمىكنند،
سليمان به گنجشك مادّه گفت: چرا با او معاشرت نمي كني ، با آنكه او عاشق توست،
او گفت: اى رسول خدا، او ادّعاى عشق مىكند، امّا براستى دوستدار من نيست و همراه من ديگرى را نيز دوست دارد،
اين كلام گنجشك سليمان را متأثر كرد و او بشدّت گريست و تا چهل روز از مردم مفارقت نمود و در خلوت به مناجات با پروردگار خود پرداخت تا قلب خود را از محبّت غير خدا خالص كن
منبع:بحار الأنوارجلد 14،صفحه 96