سبک زندگی اسلامی
حضرت آیت الله یثربی مدظله:
رفتار با دیگران چگونه باید باشد؟
هر انسانی که در اجتماع زندگی میکند، برای اینکه موفق باشد، و در زندگی اجتماعی مطرود (رانده شده) نباشد، لازم است:
نفسخود را معیار و سنگ محک برخورد با دیگران قرار دهد!
حضرت امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند:
فرزندم! نفست را بین خود و دیگران، میزان قرار بده و برای دیگران دوست داشته باش، آنچه را که دربارهی خود دوست داری، و آنچه را که خود از آن گریزانی، برای دیگران هم مپسند.
منبع: کتاب “سيری در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام” حقوق خانواده، حق فرزند
سیاسیترین دهۀ سال؛ دهۀ اول محرم
1-امام خمینی(ره) میفرمود: والله اسلام تمامش سياست است. اسلام دين سياست است قبل از اينكه دين معنويات باشد (صحیفۀ امام، ج۱ص۲۷۰و ج۶ص۴۶۷)
2-اگر بپذیریم که دهۀ اول یا هفتۀ اول محرم، بهنام «امر به معروف و نهی از منکر» باشد، طبیعتاً این دهه سیاسیترین دهۀ سال خواهد بود؛ چون امر به معروف و نهی از منکر در درجۀ اول، سیاسی است.
3-اینکه ما با شنیدن امر به معروف و نهی از منکر، یاد بیحجابی و مسائلی از این دست میافتیم، ناشی از اشتباه ما در دینداری است. امر به معروف و نهی از منکر، اول به مسائل کلان مربوط میشود، بعد به مسائل جزئیتر.
4-وقتی امام حسین(ع) فرمود:«اُرِیدُ اَن آمِر بِالمَعروفِ وَ اَنهَی عَنِ المُنکَرِ» بعدش یک حرکت سیاسی انجام داد. ایشان میخواست از یاران خود در کوفه، برای کوبیدن قدرت سیاسی باطل کمک بگیرد؛ که البته یارانش بیوفایی کردند
ورود به کربلا
بسیاری از تاریخ نویسان آورده اند: چون حضرت ابا عبداللَّه الحسین صلوات اللَّه علیه از مکّه معظّمه عازم شهر کوفه و سرزمین کربلا گردید. در بین راه در محاصره شدید لشکر عبیداللَّه بن زیاد لعین به سرکردگی حرّ بن یزید ریاحی قرار گرفتند. و پس از صحبت ها و مجادله ها، سرانجام توافق شد که حضرت به راه خود ادامه دهد تا از سوی عبیداللَّه (والی کوفه) دستور بعدی بیاید.
لذا امام علیه السّلام با همراهان به مسیر خود ادامه داد تا آن که به محلّی به نام «عُذَیْبُ الهِجانات» رسیدند. در این هنگام از طرف عبیداللَّه برای حرّ نامه ای به این مضمون آمد که بایستی از هر جهت بر حسین علیه السّلام و همچنین یارانش سخت گرفته شود. حرّ، نامه عبیداللَّه را برای امام حسین علیه السّلام قرائت کرد.
گریه پیغمبر
چون روز هفتم تولد حضرت سیدالشهداء (ع) شد، حضرت رسول (ص) تشریف آوردند و فرمودند: فرزندم را نزدم بیاور. قنداقه حضرت را به دست حضرت رسول(ص)دادند و حضرت گوسفند سیاه و سفیدی برای امام عقیقه کرد و یک رانش را بقابله داد و سر مبارک حضرت حسین (ع) را تراشید و به وزن موی حضرتش نقره تصدق کرده و خلوق بر سر مبارکش مالید.
سپس او را بر دامن خود گذاشت و گریه زیادی کردند و فرمود: ای اباعبدالله خیلی بر من گرانست کشتن تو.
اسماء می گوید: گفتم پدر و مادرم فدای شما باشد این چه خبری است که شما می فرمائید؟ و عوض شادی گریه می کنید؟!
صحیفه سجادیه بخوان
امام زمان (عج) فرمودند: صحیفه سجادیه بخوان.
علامه محمدتقی مجلسی (مجلسی پدر) می فرماید:
من در اوایل بلوغ بسیار دنبال جلب رضایت خدای متعال بودم، و نیز بی قرار بودم از یاد حضرت حجت علیه السلام.
تا آنکه در بین خواب و بیداری دیدم صاحب الزمان صلوات الله علیه در مسجد جامع قدیم در اصفهان ایستاده اند.
به آن حضرت سلام کردم و دستشان را بوسیدم و سوالاتی را که برایم مشکل شده بود، از محضرشان پرسیدم.
سپس عرض کردم: مولای من! برای من مقدور نیست که همیشه خدمتتان برسم؛ پس کتابی به من عنایت فرمایید که همیشه بر طبق آن عمل کنم.
هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
واقعه شهادت شهید قدوسی از زبان فزرند شهید قدوسی(محمد حسین قدوسی)
دفتر کار پدرم در طبقه دوم ساختمان دادستانی قرار داشت و طبقه زیرین اتاق ایشان، کتابخانهای با سقف کاذب بود. کارمندی به نام فخار که مسئول دبیرخانه دادستانی کل انقلاب و از نفوذیهای سازمان منافقین بود، بمبی را در سقف کتابخانه، واقع در زیر اتاق پدرم کار گذاشت و ۱۵دقیقه قبل از انفجار، محل را ترک کرد.
در ساعت هشتوچهل دقیقه صبح روز ۱۴شهریور۱۳۶۰، بمب منفجر شد. موج انفجار، پدرم را از طبقه دوم به حیاط پشت دادستانی پرتاب کرد. ایشان دچار ضربه مغزی هم شد. آن زمان من در سپاه مشغول فعالیت بودم که شنیدم دفتر دادستانی منفجر شده است. سریعا راه افتادم و وقتی به آنجا رسیدم، فهمیدم ایشان را به بیمارستان ارتش در خیابان ولی عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) منتقل کردهاند. وقتی بالای سرش رسیدم، بیهوش بود. بعد هم ایشان را به بیمارستان شریعتی منتقل کردند و همان جا پدرم به شهادت رسید.
نقش شهید قدوسی در مبارزات انقلابی
به علت شدت اختناق و فشار وارده از سوی رژیم استبداد، شاگردان دلسوخته امام خمینی (ره) از جمله شهید قدوسی تصمیم گرفتند کیفیت مبارزه را متناسب با وضع پراختناق تغییر دهند. این امر مقدمه تشکیل یک گروه سازمان یافته و مخفی از مدرسین و اساتید حوزه شد. این تشکیلات مخفی به بهانه بررسی و اصلاح امور حوزه برگزار میشد ولیکن به طراحی مبارزه با رژیم شاه میپرداخت. شهید قدوسی از موسسین این تشکل بود از دیگر فعالان این تشکیلات میتوان به شخصیتی همچون رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای اشاره کرد.
شرح واقعه مباهله
واقعه مباهله با نامه پیامبر(صلوات الله عليه) به مسیحیان نجران و دعوت آنان به اسلام شروع شد و در نهایت با عقبنشستن نجرانیان و ایمانآوردن عدهای از آنان پایان یافت.
نامه پیامبر و دعوت به اسلام
پیامبر اسلام(صلوات الله عليه) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان و مراکز مذهبی، نامهای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند که گروهی را به نمایندگی از خود به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نجران که شامل بیش از ده نفر از بزرگان آنان بود، به ریاست و سرپرستی سه نفر به نامهای عاقب، سید و ابوحارثه به مدینه آمدند. هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم بر این شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
حاضرشدن افراد و گفتگوها(روز مباهله)
بامداد روز مباهله، حضرت رسول(صلوات الله عليه) به خانه حضرت امیرالمؤمنین(عليه السلام) آمد. دست امام حسن(عليه السلام) را گرفته و امام حسین(عليه السلام) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(عليه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله عليه) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، ابوحارثه پرسید که اینها کیستند که با او همراهند؟ پاسخ شنید:
آن که پیش روی اوست، پسر عموی او و شوهر دخترش و محبوبترین خلق نزد اوست؛ آن دو طفل، فرزندان اویند از دخترش؛ و آن زن، فاطمه دختر اوست که عزیزترین خلق، نزد اوست.
افراد حاضر و زمان مباهله
وقوع این حادثه از مسلّمات بین مورّخان و راویان حدیث، اعم از شیعه و سنی، است. درباره اینکه از گروه نجران چه کسانی برای مباهله حاضر شدند، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما در مورد اینکه امام علی(عليه السلام)، فاطمه، حسن و حسین(عليه السلام) همراهان پیامبر(صلوات الله عليه) بودهاند، بیشتر مفسران و مُحدّثان شیعه و سنی همنظرند.
درباره زمان مباهله شیخ مفید مینویسد این واقعه پس از فتح مکه (سال هشتم هجری) و قبل از حجة الوداع(سال دهم هجری) رخ داد. روز مباهله را برخی ۲۴ ذیالحجه و برخی روز ۲۱ این ماه دانستهاند. شیخ انصاری روز ۲۴ ذی الحجه را نظر مشهور دانسته و غسل در این روز را مستحب میداند. شیخ عباس قمی، در کتاب مفاتیح الجنان اعمال این روز را در روز ۲۴ ذیالحجه ذکر میکند، که از جمله اعمال آن، غسل و روزه است.
مباهله
ُمباهَلَه، درخواست لعن و نفرین الهی برای اثبات حقانیت است و بین دو طرفی رخ میدهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند.
این واژه در تاریخ اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، پیامبر اسلام(صلوات الله عليه) پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند. با این حال مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند.
بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر(صلولات الله عليه) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(صلوات الله عليه) است، بلکه بر فضیلت ویژه همراهان او(فاطمه و حسنین) در این ماجرا دلالت میکند. شیعیان بر این اساس، معتقدند امام علی(عليه السلام) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است. واقعه مباهله در ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری روی داد و آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره دارد.
نحوه شهادت میثم تمار
پس از آن که ولایت کوفه به عبیدالله بن زیاد سپرده شد و او آهنگ کوفه نمود، هنگامی که میخواست وارد کوفه شود، پرچمش به درخت نخلی آویخت و پاره شد. او این اتّفاق را به فال بد گرفت و فرمان داد تا آن نخل را قطع کنند. مرد نجّاری آن نخل را خرید و آن را چهار پاره کرد. میثم میگوید: «به پسرم صالح گفتم: میخی آهنین بردار و نام من و پدرم را روی آن حک کن و آن را بر یکی از پارههای آن درخت بکوب. چند روز که از آن گذشت، گروهی از بازاریان کوفه نزد من آمدند و گفتند:
ای میثم، برخیز و با ما بیا تا به نزد امیر عبیدالله بن زیاد برویم و نزد او از مسؤول بازار شکایت کنیم و از او بخواهیم تا او را عزل و شرّش را از سر ما کم کند و کسی غیر از او را بر ما بگمارد. میثم میگوید: هنگامی که نزد امیر آمدیم من سخنگوی آن گروه شدم. امیر کاملاً به سخن من گوش داد و از تواناییم در سخن دانی در شگفت شد. در این هنگام بود که عَمر و بن حُرَیث به عبیدالله بن زیاد گفت: امیر به سلامت باد! آیا این گوینده را میشناسی؟
توصیه امام موسی کاظم علیه السلام به تفریحات سالم
امام موسی کاظم علیه السلام با بیانی الهام گرفته از وحی الهی، در سفارش به مناجات و عبادت خداوند می فرمایند: «بکوشید که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای مناجات با خدا، بخشی را برای امور زندگی، و ساعتی را برای معاشرت با دوستان و افراد مطمئن ـ کسانی که عیب های شما را به شما بشناسانند و در نبود شما، دوستدار شما باشند ـ و بخشی را هم برای تفریحات و لذت های حلال خالی کنید که به وسیله این تفریحات حلال است که می توانید سه برنامه قبلی را درست انجام دهید».
زندگی مورد نظر امام موسی کاظم علیه السلام
هم چون جد بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام در قالب دعاهایی به هدایت و آموزش مردم می پرداختند.
آن حضرت در دعاها و اعمال ماه رجب نوع زندگی مطلوب و هدفمند را به زیباترین بیان به تصویر کشیده اند: «خدایا، از تو می خواهم که زندگی مرا، زندگی پاک و پاکیزه ای قرار دهی، به من گشایش و فراخی و نیز آزادی ورهایی عنایت کنی؛ به من آن زندگانی بخشی که در آن امنیت و تندرستی همراه با فروتنی و قناعت و سپاس گزاری باشد و عافیت و پرهیزکاری و پایداری در آن موج زند».