روش برخورد با شكست خوردگان (اخلاقى ، سياسى)
حكمت 52 روش برخورد با شكست خوردگان (اخلاقى ، سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : سزاوار ترين مردم به عفو كردن ، تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است .
قدرت و عيب پوشى (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 51قدرت و عيب پوشى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] عَيْبُكَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَكَ جَدُّكَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : عيب تو تا آن گاه كه روزگار با تو هماهنگ باشد ، پنهان است .
راه جذب دلها (اخلاقى ، اجتماعى)
حكمت 50راه جذب دلها (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : دل هاى مردم گريزان است ، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند .
شناخت بزرگوار و پُست فطرت (اخلاقى، اجتماعى)
حكمت 49 شناخت بزرگوار و پُست فطرت (اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] احْذَرُوا صَوْلَةَ الْكَرِيمِ إِذَا جَاعَ وَ اللَّئِيمِ إِذَا شَبِعَ .
و درود خدا بر او ، فرمود : از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگى ، و تهاجم انسان پُست به هنگام سيرى ، بپرهيز.
رازدارى و پيروزى (اخلاقى ، سياسى)
حكمت 48رازدارى و پيروزى (اخلاقى ، سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْيِ وَ الرَّأْيُ بِتَحْصِينِ الْأَسْرَارِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : پيروزى در دور انديشى ، و دور انديشى در به كار گيرى صحيح انديشه ، و انديشه صحيح به راز دارى است.
شناخت ارزش ها (اخلاقى)
حكمت 47 شناخت ارزش ها (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : ارزش مرد به اندازة همت اوست ، و راستگويى او به ميزان جوانمردى اش ، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مى كند ، و پاكدامنى او به اندازة غيرت اوست .
ارزش پشيمانى و زشتى غرور زدگى (اخلاقى)
حكمت 46 ارزش پشيمانى و زشتى غرور زدگى (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ .
دورد خدا بر او ، فرمود : گناهى كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكى است كه تو را به خود پسندى وا دارد.
راه شناخت مؤمن و منافق ( اخلاقى ، انسان شناسى ، سياسى)
حكمت 45 راه شناخت مؤمن و منافق ( اخلاقى ، انسان شناسى ، سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِى هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِى مَا أَبْغَضَنِى وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِى مَا أَحَبَّنِى وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ ص أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ .
و درود خدا بر او ، فرمود : اگر با شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه دشمن من شود ، با من دشمنى نخواهد كرد ، و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد ، دوست من نخواهد شد و اين بدان جهت است كه قضاى الهى جارى شد ، و بر زبان پيامبر اُمى (ص) گذشت كه فرمود :
” اى على ! مؤمن تو را دشمن نگيرد ، و منافق تو را دوست نخواهد داشت .”
ارزش آخرت گرايى (اخلاقى)
حكمت 44ارزش آخرت گرايى (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد ، براى حسابرسى قيامت كار كند ، با قناعت زندگى كند ، و از خدا راضى باشد.
الگوهاى انسانى (اخلاقى ، تاريخى)
حكمت 43الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى يكى از ياران) (اخلاقى ، تاريخى)
وَ قَالَ [عليه السلام] فِى ذِكْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً .
در ياد يكى از ياران ،” خباب بن أرت” فرمود : خدا خباب بن أرت را رحمت كند ، با رغبت مسلمان شد و از روى فرمانبردارى هجرت كرد ، و با قناعت زندگى گذراند ، و از خدا راضى بود، و مجاهد زندگى كرد.
بيمارى و پاك شدن گناهان (اخلاقى ، معنوى)
حكمت 42بيمارى و پاك شدن گناهان (اخلاقى ، معنوى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِى عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِى وَ الْأَقْدَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ . قال الرضى و أقول صدق ع إن المرض لا أجر فيه لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض لأن العوض يستحق على ما كان فى مقابلة فعل الله تعالى بالعبد من الآلام و الأمراض و ما يجرى مجرى ذلك و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان فى مقابلة فعل العبد فبينهما فرق قد بينه ع كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب .
و درود خدا بر او به يكى از يارانش كه بيمار بود فرمود : خدا آنچه را كه از آن شكايت دارى ( بيمارى ) موجب كاستن گناهانت قرار داد ، در بيمارى پاداشى نيست اما گناهان را از بين مى برد ، آن ها را چونان برگ پاييزى مى ريزد و همانا پاداش در گفتار به زبان ، و كردار با دست ها و قدم هاست ، و خداى سبحان به خاطر نيت راست ، و درون پاك ، هركس از بندگانش را كه بخواهم وارد بهشت خواهد كرد .
مى گويم : ( راست گفت امام على [عليه السلام] ” درود خدا بر او باد ” كه بيمارى پاداشى ندارد ، بيمارى از چيزهائى است كه استحقاق عُوُض دارد ، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بندة خود ، در نا ملايمات زندگى و بيمارى ها و همانند آن ها ، اما اجر و پاداش در برابر كارى است كه بنده انجام مى دهد. پس بين اين دو تفاوت است كه امام [عليه السلام] آن را با علم نافذ و رأى رساى خود ، بيان فرمود .
راه شناخت عاقل و احمق(اخلاقى)
حكمت 41راه شناخت عاقل و احمق(اخلاقى)
و قد روى عنه [عليه السلام] هذا المعنى بلفظ آخر و هو قوله
قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِى فِيهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِى قَلْبِهِ و معناهما واحد .
و درود خدا بر او ، فرمود : قلب احمق در دهان او ، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد .
داستان اميد به رحمت خدا
حضرت موسي از خدا خواست بدترين بنده اش را به او نشان دهد ؛ خداوند فرمود : صبح به دروازه شهر برو و اولين کسي که از دروازه خارج شد بدترين بنده من است.
حضرت موسي صبح بر در دروازه ايستاد و ديد يک مرد با بچه اش در حال خروج هستند ، متوجه شد که آن پدر بدترين بنده است موسي به خدا عرض کرد :دوست دارم بهترين بنده ات را ببينم . خداوند فرمود : شب بردروازه شهر برو و اولين نفري که وارد شد بهترين بنده من است
موسي بر دروازه منتظر ماند اما چون اولين نفر وارد شد موسي با تعجت ديد همان پدر و پسر است به خدا عرضه داشت : خدايا راز اين چيست؟
خداوند فرمود : اين مرد صبح که رفت بدترين بندگانم بود در راه به درختي رسيدند پسر از پدر سوال کرد : بزرگتر از اين درخت هم هست ؟
پدر گفت بله ، کوهها .
- بزرگتر از کوهها چطور ؟
- زمين
- بزرگتر از زمين چيست ؟
- آسمان
- بزرگتر از آسمان هم هست ؟
پدر سر به زير انداخت و گفت: بله ، و آن گناهان پدر توست
- پدر بزرگتر از گناهان تو چه ، بزرگتر هم چيزي هست ؟
- بله پسرم رحمت خدا بزرگتر از گناهان من است
موسي چون آن بنده ي من به رحمت من اميد داشت او را بخشيدم.
اميد به رحمت خدا
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد[بيش از حد گناه کرده ايد] از رحمت خدا نا اميد نشويد، در حقيقتخدا همه گناهان را مىآمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.
سوره مبارکه زمر آیه ۵۳
حق الهي
آیت الله جوادی آملی می فرمایند:
” حرمت زن
نه اختصاص به خود زن دارد
نه مال شوهر
و نه ویژه برادران
و فرزندانش می باشد
همه ی اینها اگر رضایت بدهند
قرآن راضی نخواهد بود
چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است ..
حجاب زن حقی است الهی ٬
عصمت زن “حق الله” است ٬
زن به عنوان امین حق الله از نظر قران مطرح است.
زن باید این مسئله را درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم.
حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم .
حجاب زن مال خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند .
حجاب زن حقی الهی است.