سلام دختر بابا،عزیز بابا،دردانه بابا!
03 آبان 1396
سلام بانو!
چقدر این سفر تلخ و سنگین بود!
نه به آن شیرینی آمدن در آغوش گرم پر محبت پدر ! ونه به این تلخی تحقیر، تعنه وشکستگی دل.
از کربلا به کوفه تا شام،چه لحظه های سختی را در پشت دروازه ساعت وخرابه شام گذراندی!
آه من فدای آن دل شکسته وپای آبله بسته تان شوم.
با این تن رنجورُ،پهلوی شکسته و صورت نیلی چقدر شبیه مادر شده ای،بزرگ بانوی کوچک!
شما با آن سن کم تان دنیایی را مبهوت عظمت خود کرده اید ! این خاصیت باب الحوائج هاست،عزیز در چشم خالق ورنج کشیده در چشم مخلوق.
شما را قسم به دل بزرگ تان دعا کنید ما هم جزءجا ماندگان نباشیم.
مهدیه منتظرالمهدی