شهید دکتر مفتح
معرفی شهید دکتر مفتح:
محمد مفتح معروف به شهید مفتح (۲۸ خرداد ۱۳۰۷ در فامنین - ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در تهران) روحانی شیعه ایرانی بود. وی تحصیلات حوزوی را در قم نزد علمایی چون سید روحالله خمینی، سید حسین طباطبایی بروجردی و سید محمدحسین طباطبایی دنبال نمود. همچنین تحصیلات جدید را در رشته فلسفه دنبال نموده و موفق به اخذ درجه دکتری در این رشته گردید. وی قبل از پیروزی انقلاب، با چاپ مقالات متعدد در روزنامهها و مجلات اسلامی و ایراد سخنرانی در شهرهای مختلف به مبارزه سیاسی با حکومت پهلوی میپرداخت که در نهایت این فعالیتها منجر به تبعید وی به زاهدان گردید. او در دهه ۵۰ مسجد قبا را تأسیس نموده و امامت نماز جماعت را در آن عهدهدار شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت روحالله خمینی به ایران یکی از اعضای اصلی تشکیل دهنده کمیته استقبال بود و سرپرستی کمیته ۴ انقلاب اسلامی و دانشکده الهیات را برعهده گرفت.
مفتح در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط گروه فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران با رگبار گلوله کشته شد.کودکی : او در سال ۱۳۰۷ در خانوادهای روحانی در روستای کله سر در شهرستان فامنین استان همدان متولد شد. پدرش، شیخ محمود مفتح، از روحانیان همدان بود.
تحصیلات:
وی در همدان نزد افرادی چون آخوند ملا علی، دروس اولیه فقه را فرا گرفت و در سال ۱۳۲۲ و در ۱۵ سالگی برای ادامه تحصیل راهی شهر قم شد. در آنجا در محضر درس: سید روحالله خمینی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمدحسین طباطبایی، داماد و حاج آقا رحیم ارباب حضور یافت و به آموختن درس آنان همت گماشت. اما علاقه او باعث شد تا به تحصیلات جدید نیز بپردازد. با گذشت زمان، علاوه بر این که یکی از مدرسین معروف حوزه علمیه شد، موفق به اخذ درجه دکتری در رشته فلسفه گردید. در طول این مدت در دبیرستانها (به عنوان نمونه دبیرستان دین و دانش و دبیرستان حکیم نظامی) تدریس میکرد و مدتی نیز مدرس حوزه بود. همچنین شبهای جمعه در دبیرستان دین و دانش جلساتی با حضور دانشآموزان و طلاب داده و بحثهای دینی و مسائل روز را مطرح میکرد.
مبارزات سیاسی:
او همراه با درس و بحث به منبرها میرفت و سخنرانی میکرد. مقالات متعددی در روزنامهها و مجلات اسلامی علیه حکومت پهلوی به رشته تحریر درمیآورد و به جذب دانشجویان و طلاب میپرداخت. به شهرهای مختلف ایران از جمله: آبادان، اهواز، خرمشهر، کرمان، اصفهان، یزد و شیراز مسافرت میکرد. در جلسات سخنرانی چند هزار نفری شرکت میکردند و علیه حکومت پهلوی سخنرانی میکرد. به خاطر فعالیتهای سیاسی و مخالفت با حکومت پهلوی وی را به زاهدان تبعید کردند و از ورود به استان خوزستان ممنوعشان کردند. در سال ۴۸ پس از آزادی به تهران آمد و در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، همگام با مرتضی مطهری به تدریس پرداخت.
پس از تعطیل شدن حسینیه ارشاد در مسجد جاوید یک گروه آشوب تشکیل داد، و ریاست آن را به عهده گرفت. دراین مسجد کلاسهای فلسفه نهج البلاغه و تفسیر قرآن تشکیل داد تا از این راه جوانان و دانشجویان را به طرف مسجد بکشاند. در سال ۵۴ حکومت، مسجد را تعطیل و مفتح را به زندان انداختند. پس از آزادی از زندان، مبارزات نیمه مخفی خود را همراه با روحانیت مبارز آغاز کرد و این بار در سال ۵۵ امام جماعت مسجد قبا شد. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ و مراجعت خمینی به ایران یکی از اعضای اصلی تشکیل دهنده کمیته استقبال بود. سپس سرپرستی کمیته ۴ انقلاب اسلامی و دانشکده الهیات را برعهده گرفت.
نماز عید فطر ۵۷:
در روز عید فطر سال ۱۳۵۷ مفتح در تپههای قیطریه پیشنماز بود. جمعیت حاضر نماز را به امامت مفتح برگزار کرد و به اولین تظاهرات چند ده هزار نفری پرداخت. در این راهپیمایی مردم دعوت به راهپیمایی دیگری در ۱۶ شهریور شدند. در روز ۱۶ شهریور مأموران حکومت پهلوی مفتح را به شدت مضروب کردند و روز بعد وی را دستگیر و به مدت دو ماه در زندان انداختند.
وی در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط گروه فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش جواد بهمنی و اصغر نعمتی در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران با رگبار گلوله کشته شد.
زمینههای ترور:
اعضای گروه فرقان به مناسبتهای مختلف تلاش داشتند در مسجد قبا - که توسط محمد مفتح بنیانگذاری شده بود و خود وی امامت نماز جماعت را در آن بر عهده داشت، برنامههای مدنظرشان را نظیر سخنرانی و کلاسهای اسلامشناسی و … برگزار کنند؛ ولی مفتح با تفکرات آنها مخالف بوده و مانع فعالیتشان در مسجد قبا میشد. در یکی از موارد، اکبر گودرزی و حبیبالله آشوری و افرادی از گروهشان که از اعضای فرقان بودند، جزواتی از تفاسیر قرآن چاپ میکردند و بین نمازگزاران مسجد قبا پخش میکردند. مفتح وقتی متوجه این اقدام شد، از آن جلوگیری نموده و اعلام کرد «این جزوات مورد تأیید ما نیست». گفته میشود این مخالفتها موجب شد اعضای فرقان پس از پیروزی انقلاب مفتح را در لیست ترور خود قرار دهند. پس از ترور مرتضی مطهری در ۱۲ اردیبهشت ۵۸، نامههای تهدیدآمیزی برای مفتح میآمد. همچنین وی بارها به صورت تلفنی تهدید شده بود. حتی یکبار برای ترور او از دیوار خانهاش بالا رفته بودند اما نیروهای پاسدار مانع از توطئهشان شدند. زمانی هم میخواستند در مدرسه عالی پارس مفتح را ترور کنند که پاسداران محافظ وی متوجه ماجرا میشوند.
جزئیات حادثه
در روز ۲۷ آذرماه ۱۳۵۸، چهار نفر از اعضای گروهک فرقان مأمور ترور دکتر مفتح میشوند. در میان این چهار نفر، یک نفر راننده و دو نفر مأمور پاسدارها (محافظین مفتح) بودند و کمال یاسینی هم مأموریت ترور دکتر مفتح را برعهده گرفته بود. فرقانیها به دلیل رفت و آمدهای مخفیانه در دانشکده الهیات و مسجد قبا و زیر نظر گرفتن آیتالله مفتح، متوجه شده بودند که وی بر خلاف سایر مقامات کشور با خود اسلحه حمل نمیکند و میدانستند که اگر بتوانند محافظین را بزنند، مفتح اسلحهای برای دفاع از خود ندارد. در جریان عملیات، فرقانی در ورودی دانشکده الهیات به محافظین تیراندازی میکنند و در این میان دست، شانه و پای محمد مفتح هم مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. وقتی دو تن از محافظین کشته میشوند، مفتح با بدن خونی به سمت بالکن جلوی ساختمان دانشکده الهیات میرود و در این فاصله کمال یاسینی، از آنجایی که میدانست مفتح اسلحهای با خود به همراه ندارد، خودش را به او میرساند و سر او را هدف گلوله قرار میدهد.یاسینی، در اعترافات خود در دادگاه انقلاب، ماجرا را اینگونه روایت کردهاست:
من … حواسم به این بود که کلت را دربیاورم. کلت را درآوردم و دیدم که دکتر فرار کر قبلاً هم دیده بودیم که دکتر همیشه وقتی میآید دانشکده به محل کارش میرود، پس دیگر طبق عادت اگر فرار بکند هم به طرف محل کارش فرار میکند؛ و من خودم را آماده این مسئله کرده بودم. اسلحه را درآوردم … دوباره دو تیر دیگر زدم؛ یعنی مرتب شلیک میکردم باز دیدم نه فرار کرد، دنبال دکتر دویدم. دکتر از پلهها رفت بالا، باز هم تیر زدم باز دیدم نه رفت طرف قسمتی که میرود طرف سلفسرویس و در را باز کرد رفت تو که من هم بلافاصله در را باز کردم بروم تو، دیدم یک دختری هست که او هم میخواهد بیاید، دختر را با دستم کنار زدم، پریدم در آن محوطه دیدم دکتر ایستاده کیفش هم دستش است و مرتب داد میزند. من اسلحه را گرفتم طرف سر دکتر یک شلیک کردم که دیدم دکتر بیاختیار افتاد زمین. فهمیدم که تیر به سرش خورده و افتاده البته دیگر معطل نشدم که ببینم چه شده … آمدم بیرون که دیدم راننده از طرف ماشین … به طرف حسن (یکی از ضاربان) تیراندازی میکند … بلافاصله پریدم بیرون به طرف خیابان و یک تیر هم من به راننده زدم.
تشییع و تدفین
پیکر محمد مفتح و دو تن از محافظانش در ساعت ۹ صبح روز چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۵۸ تشییع شد.وی را در صحن حرم فاطمه معصومه در قم دفن کردند.روحالله خمینی روز کشته شدن او را «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نامید.
آثار:
اسلام بر سر دوراهی
زیارت خرافه حقیقت
کودک نیل یا مرد انقلاب
ره آوردهای استعمار
روش اندیشه
دعا عامل پیشرفت یا رکود