غیبت دست جمعی در جمع فامیلی
یه روز در جمع فامیلی نشسته بودیم،یکی از بستگان متدین!! که حدود 30 سال از من بزرگتر بود شروع کرد تقلید یکی از آشناها رو درآورد! همه می خندیدن! دیدم همه از من بزرگترن! هرچی فکر کردم چطور میتونم چیزی بگم به کسانی که از من حداقل 30 سال بزرگترن به هیچ نتیجه ای نرسیدم! برای همین اخم کردم و سرم رو انداختم پایین، چند لحظه همه بهم خیره شدن…! بعد که دیدم وضع ادامه داره از تو جمع با حالت عصبانی بلند شدم و داشتم میرفتم بیرون که یکی گفت:چی شد؟! یه هو عصبانی شدی!؟
یه کم مکث کردم و گفتم: حرمت مومن از کعبه بیشتره! چیکار دارید میکنید!؟ دوست دارید الآن چند نفر دور هم جمع بشن و تقلید مارو در بیارن و بهمون بخندن!؟ اگه دوست دارید ادامه بدید… یادتون باشه همون خدایی که شاهده خودش حاکمه…
همه ساکت شدند و به فکر فرو رفتند بعد از چند دقیقه سکوت اومدند و ازم تشکر کردند و گفتن ای کاش زودتر متوجهمون می کردی! حتی یکیشون اومد صورتمو بوسید و ازم تشکر کرد!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر