فضائل و خصوصیات امام موسی کاظم (ع)
ویژگیهای شخصی امام کاظم (ع) از این نقش مهم و مسولیت بزرگی که او می بایست آن را به انجام می رساند پرده بر می دارد. این هاشمی بزگوار سیمای درخشان قامتی به هنجار داشت و سبزه بود . و ریشی سیاه و انبوه داشت که وی را دلپسند و با شکوه جلوه می داد . القاب آن حضرت از خصوصیات مکتبی که در وی تجلی کرده بود پرده برمی داشت . او را کاظم ، صابر، صالح و امین لقب داده بودند . سرانجام آنکه زندگی او عملا از تجلیات این صفات پر فضیلت آکنده بود .
آن حضرت 20 سال از عمر شریف خویش را تحت رعایت و سرپرستی پدر بزرگوارش امام صادق (ع) سپری کرده آن حضرت همواره به فضایل فرزندش اشاره می نمود و به دوستان و یاران مخصوصش می گفت که او سرور فرزندان من است و پس از من امامت را عهده دار خواهد بود.
«بر جعفر بن محمد در خانه اش در فلان اتاق وارد شدم . او بر سجاده خود نشسته بود و دعا می کرد و موسی بن جعفر هم در طرف راست وی نشسته بود و با گفتن «آمین» دعاهای آن حضرت را پاسخ می داد . پس عرض کردم : خداوند مرا فدای تو گرداند! شما را محبت و خدمت من نسبت به خودتان آگاهید پس بفرمایید که پس از شما چه کسی امامت را عهده دار خواهد شد؟ آن حضرت پاسخ داد : ای عبدالرحمن! موسی زره را پوشیده و بر قامت او راست آمد . به او عرض کردم که پس از این به چیزی نیاز ندارم».( بحارالانوار، ج 48، ص 181)
امام صادق (ع) همیشه سایر فرزندان خود را به امام موسی سفارش می کرد . عبدالله بن جعفر از امام موسی بزرگتر بود و امام صادق را می بینیم که با وی به گفتگو می پردازد و از او می پرسد : چه چیزی تو را مانع می شود که همچون برادرت شوی ؟ به خدا سوگند که من نور را در چهره اش می بینم . عبدالله پرسید : چگونه؟ آیا مگر پدر من و پدر او و اصل من و اصل او یکی نبوده است؟
امام صادق پاسخ داد : «او از نفس من است و تو فرزند منی».( بحارالانوار، ج 48، ص 181)
زندگی امام موسی کاظم از همان دوران کودکی با زندگی دیگران تفاوت داشت و همین نشانه مقام بزرگ اوست . در حدیثی از صفوان جمال یکی از خواص شیعه نقل شده است که گفت : از امام جعفر صادق (ع) درباره صاحب این امر (امامت) پرسیدم . فرمود : صاحب این امر کسی است که لهو لعب نمی کند . در این حال ابو الحسن (امام موسی کاظم) که کوچک بود به همراه یک بره و یک بز که هنوز یک سالش تمام نشده بود وارد شد. ابوالحسن به بره می گفت : برای پروردگارت سجده کن . پس امام صادق او را در آغوش گرفت و فرمود : پدر و مادرم فدای کسی که لهو لعب نمی کند».( بحارالانوار، ج 48، ص 25)
امام موسی بن جعفر (ع) با این صفات ممتاز خویش و همچنین به دلیل سفارشهایی که پدر بزرگوارش در حق او کرده بود در میان برادران خود این چنین محبوب رشد و پرورش یافت .
در حدیثی از محمد بن ولید آمده است که گفت :
از علی بن جعفر بن محمد شنیدم که می گفت : از جعفر بن محمد (ع) شنیدم که به گروهی از خواص و یاران خویش می فرمود :
شما را درباره پسرم موسی به خیر و نیکی سفارش می کنم که او برترین فرزندانم و جانشین و قائم مقام من است و پس از من حجت خدای عزوجل بر تمام خلق است .
علی بن جعفر بسیار هواخواه برادرش امام موسی کاظم (ع) بود و می کوشید آداب و شرایع دینی را از آن حضرت فرا بگیرد . پرسشهای وی از امام موسی و پاسخهایی که به طور شفاهی از آن حضرت شنیده بسیار مشهور و معروف است و درباره این موضوع روایات و اخبار بی شماری نیز نقل شده است.( بحار الانوار، ج 48، ص 25)
از آنجا که در روزگار امام صادق تا حدودی فضای باز فرهنگی ایجاد شده و معارف اهل بیت (ع) گسترش یافته بود بیشتر مردم در آن دوره به سوی مذهب اهل بیت گرائیده بود برخی از سران و رهبران برای رسیدن به منصب ریاست و رهبری در شیعه به طمع می افتادند و چه بسا برخی از فرزندان و نوادگان امام صادق را نیز با خود همگام و همصدا می کردند . از همین روست که امام ششم همواره و به شدت بر جانشینی امام موسی پس از خودش تاکید می کرد .
پس از امام صادق (ع) برخی مسلمانان منحرف شدند و پنداشتند که پس از امام صادق پسر بزرگ آن حضرت یعنی اسماعیل امام است و ادعا کردند که اسماعیل در زمان پدرش از دنیا نرفته بلکه از انظار مخفی شده است!
فرقه قدرتمند اسماعیلیه که پس از نهضت پیامبر (ص) بزرگ ترین جنبش انقلابی را پایه گذاری و دولتی بزرگ و نیرومند در شمال آفریقا تاسیس کردند زاده همین عقیده اشتباه بودند!
از این رو امام صادق (ع) پیروان بزرگ و برجسته اش را بر وفات فرزندش گواه گرفت و بدیشان خاطر نشان ساخت که جانشین به حق او همام امام موسی کاظم است .
از زراره بن اعین نقل شده است که گفت :
نزد ابوعبدالله (ع) رفتم . سرور فرزندانش موسی در سمت راست آن حضرت نشسته بود و رو به روی او تابوتی پوشیده بود . آن حضرت به من فرمود : داوود الرقی و حمران و ابوبصیر را نزد من حاضر کن . مفضل بن عمر نیز بر آن حضرت وارد شد . من بیرون آمدم و کسانی را که امام دستور احضارشان را داده بود حاضر کردم . یارانش یکی پس از دیگری وارد می شدند تا آنکه جمعا سی نفر شدیم .
چون همه گرد آمدند امام صادق فرمودند : داوود! پرده از چهره اسماعیل برگیر . داوود پرده از اسماعیل برگرفت . آنگاه آن حضرت پرسید داوود! آیا او زنده است یا مرده؟ داوود پاسخ داد : سرورم او مرده است.
بدین ترتیب امام پیکر مرده فرزندش را به یکایک یارانش نشان داد تا اینکه به آخرین نفر در مجلس رسید . همه حاضران نیز از اعتراف می کردند و می گفتند : سرورم او مرده است . پس امام صادق فرمود: خدایا تو خود گواه باش . سپس دستور داد اسماعیل را غسل دهند او را حنوط و کفن کنند .
چون کار غسل و حنوط و کفن اسماعیل پایان پذیرفت امام صادق (ع) رو به مفضل کرد و فرمود: مفضل! چهره او را بنمایان . مفضل چنین کرد . امام از او پرسید: آیا زنده است یا مرده؟ پاسخ داد : مرده . امام صادق فرمود : خداوندا بر ایشان شاهد باش . سپس اسماعیل را به طرف قبرش بردند و چون او را در قبر نهادند امام فرمود : مفضل چهره او را بنمایان و از جمعی که حاضر بودند پرسید : آیا زنده است یا مرده؟ همه پاسخ دادیم: مرده است . پس آن حضرت فرمود : خدایا شاهد باش و شاهد باشند که بزودی باطل گرایان و گمان و تردید خواهند افتاد . (یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم) سپس به امام موسی (ع) اشاره کرد و ادامه داد (والله متم نوره ولو کره الکافرون)
سپس به روی او خاک ریختند . امام صادق (ع) دوباره از ما پرسید : این میت کفن شده حنوط شده مدفون در این قبر کیست ؟ گفتیم : اسماعیل . فرمود : خداوندا شاهد باش . آنگاه دست فرزندش موسی را گرفت و فرمود : او حق اوست و حق با او و از اوست تا آنکه خداوند زمین و هرکس را که در آن است وارث شود.( بحارالانوار، ج 48، ص 21)