فلسفه,حدود،اسباب و انگیزههای، پیامدها و راهکار های غضب
فلسفه غضب
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بیحکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است، هنگامی که انسان خشمگین میشود تمام توان او بسیج میگردد و گاهی قدرت او چندین برابر میشود فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب حضرت موسی علیه السلام به دنبال گمراهی بنیاسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات 92 تا 94 به آن اشاره شده است.)[1]
به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد؛[4]
حد افراط: انسان به اندازهای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوهای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بیتفاوت و بی غیرت میشود.[5]
حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد، آنچه مورد رضای خداست همین است یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد[6]
اسباب و انگیزههای غضب
حب نفس: حب نفس باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و… میشود که همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث میشود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
جهل و نادانی: انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی میدانند و از خود تعریف ها و توصیف ها میکنند.[7]
قضاوت عجولانه: در اثر شنیدن برخی اخبار ناراحت کننده.
تکبر و عجب: فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و مایل است دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین میشود.
حرص و دنیاپرستی: حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمیکند. [8]
مزاح و مسخرگی، سرزنش و مجادله، مباهات و… از دیگر اسباب غضب هستند که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمییابد.[9]
پیامدها
خشم و غضب از مهلکات بزرگ هستند و چه بسا شقاوت ابدی را نصیب انسان میکند. (مثل قتل نفس یا قطع عضو)
رهاشدن زبان به دشنام
آشکارشدن بدی مسلمین و فاش شدن اسرار ایشان.[10]
آشکارشدن کینههای نهفته و سبکسری[11]
تباهی ایمان: خشم با ایمان سازگاری ندارد و فرد عصبانی ممکن است از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی شود.[12]
رسول اعظم صلی الله علیه و آله میفرماید: «خشم ایمان را تباه میکند، همانگونه که سرکه عسل را».[13]
خشم مثبت
برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال میکنند، حدود معینی دارند و جهت رویاروی با کار خلافی بوجود میآیند.[14] این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر علیه السلام در مورد پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمیآمد اما هرگاه حق، او را به خشم میآورد، هیچ کس او را نمیشناخت و هیچ چیز نمیتوانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) میگرفت».[15]
خشم خداوند
منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقام جویی نیست بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.[16]
راهکارها
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است:[17]
1. کظم غیظ: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. احادیث فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از امام جعفرصادق علیه السلام در این باب نقل شده که میفرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد میتواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودی خود پر میسازد».[18]
عزت و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فروبردن خشم است.[19]
2. ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم):[20] ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و…).[21]
3. مشغول کردن خود به امری مهم
4. سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و…)[22]
5. تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و…)[23]
پی نوشت
1-مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 هفدهم، ج3، ص 399-398.
2-سوره فتح/29 (در برابر کفار سرسخت و شدید)
3-اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص 403.
4-شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی 1372، اول، ص278.
5-فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بیجا، انتشارات علمیه اسلامی، بیتا، ص 162.
6-شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1377، دوم، ص249.
7-اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص 406-405.
8-اخلاق در قرآن، پیشین، ص 392-391.
9-حقایق (فیض کاشانی)، پیشین، ص 168.
10-علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص138.
11-محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکم، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379 دوم، ج9، ص29-43.
12-اخلاق در قرآن، پیشین، ص 388.
13-میزان الحکمه، پیشین، ص 28-43.
14-اخلاق در قرآن، پیشین، ص402.
15-میزان الحکمه، پیشین، ص 4339.
16-اخلاق در قرآن، پیشین، ص 402.
17-علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص 139.
18-میزان الحکمه، پیشین، ص 4335.
19-اخلاق دینی در اندیشه شیعی، پیشین، ص 119.
20-سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص 294.
21-جامع الاحادیث، ج13، ص472، به نقل از اخلاق در قرآن، ص294.
22-حقایق، پیشین، ص 168.
23-میزان الحکمه، پیشین، ص4339.