قیام پانزده خرداد
جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و پیروی مردم از آنها، در قیام 15 خرداد نقش بسیاری داشت. در طول یک صد سال اخیر، روحانیان مبارز انقلابی، مردم مسلمان ایران را علیه سیاست ها و برنامه های ضد اسلامی سلسله قاجار و خاندان پهلوی بسیج کردند. در طول این سال ها درک شیعه از مسائل سیاسی، به تدریج دچار تحول شد و با سیاسی شدن افکار عمومی مردم، روحیه مبارزه جویی با نظام های طاغوتی سرلوحه حرکت های آنان قرار گرفت. نخست قیام تنباکو علیه سلطه اقتصادی بیگانگان شکل گرفت. سپس افکار عدالت جویانه و قانون خواهی، در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. جنبش ملی شدن نفت نیز مبارزه ای ضد بریتانیایی بود که ابعاد گسترده تری در مقایسه با قیام تنباکو داشت.1
سرانجام، نهضت پانزده خرداد سال 1342، در کوران فعالیت های سلطه جویان امریکا به وقوع پیوست؛ فعالیت هایی که در پوشش اصلاحات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ـ حقوقی و اجتماعی صورت می گرفت. این قیام، پایه های رژیم سلطنت پهلوی را متزلزل کرد. در اغلب جنبش های سیاسی ـ اجتماعی ایران، روحانیت مبارز شیعه نقش اصلی را برعهده داشت و قیام پانزده خرداد، با کوشش های بی دریغ امام خمینی ره) روی داد.2امام خمینی ره)، در مقام مرجع و رهبری روشن ضمیر، تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان اسلام را در زمینه های گوناگون به خوبی دریافته بود و برای زدودن آثار آن می کوشید. تبلیغات فرهنگی رژیم شاه، آسیب هایی چون جدایی دین از سیاست؛ سرکوب اسلام؛ معرفی مکتب های پوشالی و انحرافی و فریبنده و دعوت مردم به آنها؛ ایجاد خودباختگی فرهنگی و ناامیدی از فرهنگ اسلامی؛ محو معنویت از جامعه؛ ایجاد سلطه فرهنگی و گسترش برتری باورهای غربی؛ ایجاد و گسترش روشن فکری غربی؛ پاشیدن بذر نفاق میان مسلمانان؛ ایجاد شکاف و تفرقه میان حوزه و دانشگاه؛ ترویج فساد اخلاقی و مانند آن را در پی داشت. سلطه عوامل استعمار و دولت های وابسته، آسیب های جبران ناپذیری بر فرهنگ کشور وارد می کرد که امام خمینی ره) آنها را در دو مقوله «تلاش برای حذف اسلام و اسلام شناسان از سر راه منافع استعمار» و «ایجاد نظام آموزش استعماری» دسته بندی کرد.3
1. عباس خلجی، «مروری بر قیام پانزده خرداد»، نشریه حضور، 1380، ش 35، ص 195.
2. همان.
3. غلامرضا صدیق اورعی، اندیشه امام خمینی ره) درباره تغییر جامعه، صص 50 ـ 56.
انگیزه ها و اهداف قیام 15 خرداد
خاستگاه قیام 15 خرداد، اندیشه های روحانیت مبارز شیعه، به رهبری امام خمینی ره) بود. در اندیشه ها و تفکر امام، تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام جایگاهی ویژه داشت. بر این اساس، اجرای قوانین اسلام در حوزه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع از انگیزه های اصولی نیروهای مذهبی به شمار می رفت. با توجه به سرپیچی رژیم شاه از حدود الهی و عمل نکردن به احکام اسلام، امر به معروف و نهی از منکر؛ دفاع از ارزش ها و سنت های اسلامی؛ مقابله با برنامه های استعماری امریکا و اسرائیل و مبارزه با حاکمیت و گسترش فرهنگ غربی که مخالف معیارهای فرهنگ اسلام ناب محمدی بود، از انگیزه های نسل جدید روحانیت برای ورود به عرصه سیاسی کشور و وقوع قیام 15 خرداد به شمار می رفت.1
امام خمینی ره)، در مرحله اول مبارزه خود، درصدد پیشگیری و کنترل حرکت های ضدمذهبی رژیم شاه برآمد، ولی هنگامی که این رژیم، تهاجم همه جانبه خود را علیه حضرت امام و پیروانش آغاز کرد، شیوه دیگری برای مبارزه برگزیده شد که رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی بود.
انگیزه دیگر امام، مبارزه با صهیونیسم جهانی و عوامل داخلی آنها و پاسداری از احکام اسلام و قرآن و حفاظت از استقلال کشور بود. جلوگیری از نفوذ بیشتر اعضای فرقه ضاله بهائیت که ستون پنجم اسرائیل در ایران بودند، نیز از دیگر اهداف امام بود. رژیم شاه در سال 1328، به طور غیررسمی، اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم در ایران را فراهم ساخته بود.2
امام خمینی ره) در پاسخ به تلگراف علمای دوران، در تاریخ 16/2/1342 فرمود: «… خطر اسرائیل و عمال ننگین آن اسلام و ایران را تهدید به زوال می کند. من برای چند روز زندگی با عار و ننگ ارزشی قائل نیستم و از علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین انتظار دارم که با تشریک مساعی، قرآن و اسلام را از خطری که در پیش است، نجات دهند…».3
بنابراین، نیروهای مذهبی که از امام خمینی پیروی می کردند، با انگیزه اولیه مخالفت با دستگیری امام خمینی ره) و انگیزه های اصلی دفاع از دین اسلام و ارزش ها و احکام آن، در قیام 15 خرداد شرکت کردند و اهداف رهبری نهضت را که در طول دو سال مبارزه 1342 ـ 1341) بیان شده بود، پیگیری کردند، اهداف اصلی امام خمینی ره)، حاکمیت قوانین اسلام و اجرای شریعت اسلامی و قطع زنجیرهای وابستگی کشور از کشورهای استعمارگر و استکباری امریکا و اسرائیل بود. خلع مهره های داخلی بیگانگان و براندازی اصل نظام شاهنشاهی و جایگزینی حکومت اسلامی، برای تحقق اهداف نهضت ضروری بود که امام کوشش برای تحقق این اهداف را سرلوحه مبارزات خود قرار داده بود.
1. همان، ص 147.
2. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، صص409ـ 420.
3. صحیفه نور، ج 1، صص 50 ـ 51.
گفتار مجری
دهه های 1340 و 1350، دوران قدرت شاه از یک سو و نفوذ روزافزون قدرت های بزرگ به ویژه امریکا در ایران بود. شاه با نظارت و هدایت امریکا و رضایت شوروی و انگلیس بدون وجود مجلس، به کمک اسدالله علم نخست وزیر) قانون وضع می کرد و ملت محکوم به اجرای چنین قوانینی بود. مهم ترین این قوانین، لوایح شش گانه ای بود که با دستور و نظارت امریکا به عنوان انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم به همه پرسی گذاشته شد. شاه یکی از چهار کتاب خود را با عنوان انقلاب سفید، به پیامدهای این موضوع اختصاص داده بود. وی در کتاب به سوی تمدن بزرگ ادعا می کند بر اثر انقلاب، شاه، ایران قرون وسطایی را به صورت کشوری پیشرو درآورده است. شاه نظام خود را دموکراسی و مخالفان خود را مارکسیست اسلامی می خواند که هم از آزادی حقیقی به دورند و هم از روح و معنای اسلام.
از دیگر سو، سال 1341، آغاز نهضت امام خمینی و گفتمان اسلام ناب محمد ص) است. این گفتمان از اعتراض امام ره) به تصویبنامه انجمن های ایالتی و ولایتی، در دوران نخست وزیری اسدالله علم شروع می شود. از این تاریخ و پس از آن، امام ره) فعالیت های بسیاری برای مقابله با نظام شاهنشاهی انجام داده است. این فعالیت ها شامل سخنرانی ها، پیام ها، نامه ها و سخنان بسیاری است که در نتیجه آنها گفتمانی تازه و جریان مردمی نیرومندی علیه نظام شاهنشاهی شکل گرفت. همچنین، واکنش های گوناگون نظام حاکم، مانند لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، دستگیری امام و بسیاری از یاران ایشان، سرکوب شدید قیام 15 خرداد 1342 و سرانجام تبعید امام از کشور را در پی داشت.
امام خمینی ره)، در طول 50 سال حکومت پهلوی، تحولات و فعالیت های سیاسی کشور را زیر نظر گرفته بود و سرانجام از سنگر نفوذناپذیر و مستحکم مرجعیت، مانند کوهی استوار با اتکا به مکتب اسلام، پرچم مبارزه با وابستگی و استبداد را برافراشت و در نتیجه، انقلاب اسلامی را به کمک مردم ایران برقرار کرد.1
1. برگرفته از: نشریه 15 خرداد، ابوالفضل مروی، «15 خرداد ظهور گفتمان تازه در جنبش های اجتماعی ایران»، س 4، 1386، ش11، ص95.
روزشمار خرداد 42
1/3/1342
ـ آیت الله العظمی خمینی، در پایان سال تحصیلی حوزه علمیه قم، در پایان درسشان با بررسی اوضاع سال 41 ـ 42 و افشاگری بر ضد رژیم شاه، شخص شاه را مورد عتاب قرار داد. ایشان در پایان فرمود: «من هنوز از فیضیه، پس از یورش 25 شوال دیدن نکرده ام.» سپس برای خواندن فاتحه به آنجا می رود و طلاب به همراه ایشان با راهپیمایی باشکوهی به طرف فیضیه حرکت می کنند.
ـ آیت الله العظمی خمینی که همراه روحانیون و فضلای قم برای قرائت فاتحه در مدرسه فیضیه حضور یافتند، با حضور در مدرسه و در جمع طلاب و فضلا، با گوش سپردن به روضه خوانی شیخ حسین کبیر تهرانی، بر شهدای 25 شوال مدرسه فیضیه گریستند.
ـ اسدالله علم گفت: «این مخالفت های جزئی که از طرف بعضی دسته ها اظهار می شود، آنقدر مضحک است که مثلاً یک نفر «گردنه بگیر» یا یک نفر که قاعدتاً باید «هادی» مردم باشد، به هم نزدیک می شوند و برخلاف پیشرفت مردم کار می کنند».
ـ هم زمان با شروع نهضت روحانیت به رهبری آیت الله العظمی خمینی، گروهی از مردم مؤمن تهران موسوم به «جمعیت های مؤتلفه اسلامی»، کار جدید تشکیلاتی خود را آغاز کردند. این گروه از عوامل مؤثر در پخش اعلامیه های حضرت آیت الله العظمی خمینی و انجام کارهای اجرایی نهضت بودند.
3/3/1342
جولیوس هلمز، سفیر امریکا در تهران گفت: «برنامه شش ماده ای شاه را اکثریت قاطع مردم ایران تصویب کردند».
4/3/1342
رژیم ادعا کرد: عمال جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر، در میان علمای شیعه تحریک می کنند.
5/3/1342
ـ به طور رسمی اعلام شد در 25 آبان، برژنف به ایران می آید.
ـ دکتر جهانشاه صالح، رئیس دانشگاه تهران گفت: «دانشگاه را از سیاست و جنجال دور نگه می دارم».
7/3/1342
مجله نه میلیون تیراژی لایف، چاپ امریکا، مقاله ای در دوازده صفحه به قلم شاه درباره اصلاحات چاپ کرد.
9/3/1342
پس از حمله مزدوران شاه به مدرسه فیضیه در دوم فروردین بخش هایی از این مدرسه ویران شد. رژیم تصمیم به ترمیم این خرابی گرفت که آیت الله العظمی خمینی با این کار مخالفت کرد.
10/3/1342
مراجع تقلید، برای کمک به تعمیر ساختمان مدرسه فیضیه که پس از حمله دوم فروردین ویران شده بود، شماره حسابی در بانک صادرات اعلام کردند. با اعلام این خبر، مردم برای واریز پول در مقابل بانک ها صف بستند. در حقیقت، این کار نوعی اعلام پشتیبانی از نهضت و رفراندوم عملی به شمار می آمد.
ـ آیت الله العظمی خمینی، در نامه ای با سپاس از حجت الاسلام فلسفی و سخنرانی های وی، از او خواست مردم را برای واریز کردن کمک های نقدی، برای تعمیر مدرسه فیضیه در شعب بانک صادرات آگاه کنند.
ـ مشهد: مردم اعلامیه آیت الله العظمی خمینی را در مسجد گوهرشاد خواندند. مداخله مأموران شاه برای پاره کردن این اعلامیه، به حمله آقای محمد حسنی به مأموران انجامید که در نتیجه، پاسبانی به نام غلامعلی شباهنگ کشته و عده ای از مأموران بر اثر ضربه های کارد وی، مجروح شدند.
11/3/1342
بنا بر اعلام قبلی، مردم قم با خبر شدند آیت الله العظمی خمینی، عصر روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی خواهد کرد.
12/3/1342
بنا به خواهش برخی بازاریان تهران، بانک صادرات در روزهای تاسوعا و عاشورا با وجود تعطیلی، شعبه هایی را به منظور واریز پول برای کمک به تعمیر مدرسه فیضیه اختصاص داد.
13/3/1342
ـ صبح، دسته های عزادار به مناسبت عاشورای حسینی با دادن شعارهایی مبنی بر مخالفت با انقلاب سفید و رژیم شاه، به خیابان ها آمدند. شهربانی کل در اعلامیه خود با تهدید مردم مسلمان و عزادار، نسبت به برپایی تظاهرات هشدار داد و کسانی را که دست به تظاهرات زدند، مخالف اصلاحات کشور معرفی کرد.
ـ رژیم کوشید از راه های گوناگون، مانع سخنرانی آیت الله العظمی خمینی در روز عاشورا شود، ولی ایشان در پاسخ به همه واسطه ها و تهدیدها فرمود: «گفته ایم صحبت می کنیم، باید به فیضیه برویم و صحبت کنیم».
ـ آیت الله العظمی خمینی ره) در عصر عاشورا، در مدرسه فیضیه حضور یافت و در میان انبوه مردم به پا خاسته، نطق تاریخی خود را ایراد کرد و شکوه دروغین شاه را درهم شکست.
ـ رژیم که نتوانسته بود از سخنرانی آیت الله العظمی خمینی در عصر عاشورا جلوگیری کند، درصدد برآمد در برنامه سخنرانی اختلال ایجاد کند، از جمله هنگام شروع سخنرانی برق را قطع کرد، ولی متصدیان بلندگو، باطری های اتومبیل را برای چنین لحظه ای آماده کرده بودند. ازاین رو، خللی در سخنرانی ایجاد نشد.
ـ توطئه رژیم برای تحریک اوباش و جوانان لاابالی تهران برای سرکوب مراسم روز عاشورا، با جوانمردی مرحوم طیب حاج رضایی خنثی شد.
ـ دسته های سینه زنی با حرکت به طرف مسجد حاج ابوالفتح، در خیابان مولوی تهران و با هدایت هیئت های مؤتلفه اسلامی، با خنثی کردن توطئه رژیم در سوء استفاده از اوباش، به طرف کاخ شاه تظاهرات کردند.
ـ شهرهای گوناگون کشور، هم زمان با قم و تهران، مراسم عاشورای حسینی را با ویژگی خاصی که در سال های گذشته سابقه نداشت، برپا کردند.
14/3/1342
از آغاز ماه محرم، شهر قم از شور و هیجان خاصی برخوردار بود. آنچه در این ماه هیجان بیشتری ایجاد می کرد، حضور آیت الله العظمی خمینی در مجلس عزاداری مردم در محله های گوناگون بود. مردم عزادار با قربانی، از مراجع تقلید خویش استقبال می کردند.
15/3/1342
ـ آیت الله خمینی و چند تن از علما، به دست رژیم دستگیر شدند. رژیم با استفاده از تاریکی شب و خواب بودن مردم، در حقیقت، ایشان را ربود. از جمله علمای دستگیر شده، آیات عظام: بهاءالدینی محلاتی، از شیراز و قمی از مشهد بودند.
ـ با وجود تلاش رژیم در پیشگیری از انعکاس گسترده خبر دستگیری آیت الله خمینی، به زودی موج این خبر سراسر کشور را فرا گرفت.
ـ در حمایت از نهضت و اعتراض به دستگیری حضرت آیت الله خمینی، در سراسر کشور به ویژه شهرهای قم، تهران، مشهد، شیراز، قزوین، کاشان و ورامین، تظاهرات خونینی برپا شد.
ـ رسانه های رژیم کوشیدند با دروغ پراکنی، چهره حماسه 15 خرداد را خراب کنند.
ـ در میان مردم قم که از ساعت های اولیه صبح با شنیدن خبر دستگیری آیت الله العظمی خمینی در صحن حرم حضرت معصومه س) تجمع کرده بودند، حجت الاسلام حاج سید مصطفی خمینی سخنرانی کرد. سپس حجت الاسلام سیدمحمد ورامینی توصیه های آیت الله العظمی خمینی را برای مردم بازگو کرد که تظاهرات مردم قم نیز به خاک و خون کشیده شد.
ـ با شنیدن خبر دستگیری آیت الله خمینی، بازاریان قم دست به اعتصاب عمومی زدند که به مدت یک هفته به طول انجامید. در دیگر شهرها نیز کسبه دست به اعتصاب زدند.
ـ دیوار صوتی شهر قم برای ایجاد ارعاب هرچه بیشتر مردم، توسط هواپیماهای رژیم شکسته شد.
ـ مردم ورامین در حمایت از رهبر و پیشوای خود، آیت الله خمینی، دست به تظاهرات زدند، این تظاهرات به شهادت جمعی از مردم انجامید. عده زیادی از شهدا، کارگران مهاجری بودند که برای کمک به کشاورزان ورامینی و امرار معاش، به منطقه آمده بودند.
ـ در پی انتشار خبر دستگیری آیت الله خمینی و اهانت یکی از افراد فرقه ضاله بهائیت به ایشان در آران کاشان، مردم این شهر دست به تظاهرات زدند و به خانه این فرد حمله کردند.
ـ بنا به گفته داریوش همایون و با استناد به مذاکره های هیئت دولت، رژیم شاه تا پیش از اوج گیری تظاهرات مردم در پانزده خرداد، قصد سرکوب نداشته است، ولی پس از بالا گرفتن تظاهرات، با تصمیم فوری اسدالله علم، زمان سرکوب و کشتار مردم صادر شد.
ـ بنا به گفته دکتر غلامحسین صدیقی، رژیم شاه که از رهبری روحانیت در مبارزه علیه خود نگران بود، درصدد برآمد با سران جبهه ملی و نهضت آزادی که در زندان بودند، سازش و رهبری روحانیت را به رهبری ملیون تبدیل کند، ولی موفق به این کار نشد.
ـ آیت الله مرعشی نجفی در اعلامیه خود به مناسبت دستگیری آیت الله خمینی، نوشت: «مادامی که ایشان آیت الله العظمی خمینی) را صحیح و سالم به دست ما ندهند، دست از اقدام برنمی داریم».
ـ علی امینی، با صدور اعلامیه ای به پشتیبانی از آیت الله العظمی خمینی برخاست. بنا به گفته خود او، انگیزه چنین کاری، ایجاد انحراف و راهزنی در رهبری بود. وی با این طمع که رهبری نهضت را از دست روحانیت بگیرد و به سوی امثال خودش سوق دهد، به میدان آمد.
ـ قیام پانزده خرداد، موضوع بحث هیئت دولت در جلسه ای فوق العاده شد.
ـ نخست وزیر: «انقلاب عظیم ملت با هیچ تحریکی متوقف نمی شود».
16/3/1642
ـ در پی دستگیری آیت الله العظمی خمینی و چند تن از مراجع و روحانیون شهرها، آیت الله سیداحمد خوانساری و آیت الله گلپایگانی اعلامیه های جداگانه منتشر کردند.
ـ قیام مردم در رسانه های خبری، بازتاب های گوناگونی داشت.
ـ تاس گزارش داد: «بی شک، اصلاحات ایران با فشار عده ای آشوبگر متوقف نمی شود».
ـ آسوشیتد پرس: تظاهرات دیروز تهران، شدیدترین تظاهرات ضد دولتی در ده سال اخیر بوده است.1
17/3/1342
…
1. برگرفته از: بخش خاطرات بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، هفت هزار روز، ج 1، صص 146 ـ 155.
سخن بزرگان
امام خمینی ره): «اولین و مهم ترین فصل خونین مبارزه، در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد. در پانزده خرداد 1342 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود، مقابله را آسان می نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خود، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید. در آن زمان روزی نبود که حادثه ای نباشد…. امریکا و نوکرش پهلوی می خواهند ریشه اسلام و دیانت را برکنند و عده ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خوردن و عده ای وابسته که چهره شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می نمودند».1
«در عین حال که پانزده خرداد، مصیبت برای ما بود، لکن این موهبت را خدای تبارک و تعالی به ما عطا کرد که مردم بیدار شدند و لبیک گفتند به صدای روحانیون…».2
«دنیا اعتراض کرد، 15 خرداد روی دولت ها را سیاه کرد. ما نمی خواستیم این قدر روسیاهی بار بیاید. پانزده خرداد، ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد. تاریخ ضبط می کند، این را خودشان گفتند که پانزده خرداد ننگ بود. من هم می گویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند؛ من نکته را می گویم: ننگ بود که مسلسل ها را، تانک ها را، توپ ها را، تفنگ ها را از مال این ملت فقیر به دست آورند و به روی این ملت فقیر آتش بزنند. از این ننگ آیا بالاتر می شود که انسان، یک ملتی را این طور پایمال کند».3
«پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و در قبال استعمار چپ و راست بود».4
«کوبیدن حوزه های علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر قم، کشتار دسته جمعی پانزده خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟»5
«این قیامی که از 15 خرداد شروع شد تاکنون باقی است… همه می دانیم که 15 خرداد مبدأ عطفی بود در تاریخ».6
«سالروز خرداد 1342 خمیرمایه نهضت مبارک ملت بزرگ ایران و روز بذر انقلاب بزرگ اسلامی ماست».7
نکته ها
ـ آنچه در سخنان و پیام های امام ره) درباره پانزده خرداد برجستگی و اهمیت دارد، عبارتند از:1
15 خرداد؛ نقطه عطف.
15 خرداد؛ مبدأ جنبش و شروع انقلاب.
15 خرداد؛ مصیبت و لطمه به دین.
15 خرداد؛ موهبت و باعث بیداری مردم.
15 خرداد؛ به تبع اسلام و برای اسلام.
15 خرداد؛ الهام از عاشورا.
15 خرداد؛ برای دفاع از دین.
15 خرداد؛ سند ایستادگی مردم.
15 خرداد؛ جاودانگی.
ـ در تاریخ پانزدهم مهر سال 1341 هیئت وزیران، لایحه جدید تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی را تصویب کرد. در مصوبه دولت برای نخستین بار، قید «اسلام» از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شد و به جای سوگند به قرآن، سوگند به کتاب های آسمانی آورده شد.2
ـ به دنبال اعلام تصویب نامه مزبور در جراید، امام خمینی، علمای بزرگ قم را به نشستی دعوت کرد. این جلسه در خانه آیت الله حائری تشکیل شد و شخصیت هایی چون امام خمینی ره)، آیت الله گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی حضور داشتند.
ـ پس از نشست تصمیم گرفته شد: از شاه بخواهند تصویب نامه را لغو کند؛ به علمای مرکز و شهرستان ها در این باره اعلام خطر شود و هر هفته یک بار و در صورت نیاز، بیشتر، جلسه مشاوره میان علمای قم برگزار شود.3
ـ امام خمینی ره) تلگرافی با این مضمون به شاه فرستاد: «در تعطیلی طولانی مجلسین دیده می شود دولت، اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلامی و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورای ملی، برای شما و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد…».4
ـ شاه و دولت همچنان بی اعتنا باقی ماندند و امام تلگرام دوم خود را برای شاه فرستاد.
ـ اسدالله علم، در یک سخنرانی رادیویی، با به کار بردن تعبیراتی چون: «چرخ زمان به عقب بازنمی گردد»، به تهدید و ارعاب پرداخت و هشدار داد که به قوای نظامی دستور اکید داده شده که هرگونه اخلال گری را شدیداًً سرکوب سازند.5
ـ پس از پیروزی روحانیان بر رژیم شاه در ماجرای «انجمن های ایالتی و ولایتی»، مبارزه های سیاسی احزاب غیرمذهبی، تحت تأثیر جنبش جدید اسلامی قرار گرفت. رژیم شاه که در آن مقطع، انتظار چنین حرکت موفقی را از روحانیان سال ها در انزوا مانده نداشت، غافلگیر شد.6
ـ مبارزات قاطع امام و روحانیان، با آغاز سال 1342 شدت گرفت. امام نوروز را عزای عمومی اعلام و به مردم «اعلام خطر» کرد.7
ـ روز دوم فروردین آیت الله گلپایگانی مجلس عزایی به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق ع) برگزار کرد. جمعیت انبوهی در این مراسم شرکت کردند که مأموران با لباس مبدل و با هجوم به مجلس عزاداری، بسیاری را کشتند و زخمی کردند.8
ـ امام خمینی در پیامی عزم خود را در تداوم مبارزه علیه رژیم شاه بیان کرد: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم کرد.» با صدور این اعلامیه، توده های ستمدیده و مرعوب، یک باره به جوش و خروش آمدند.9
ـ 13 خرداد با عاشورای حسنیی مصادف بود و از صبح، تظاهرات گسترده ای برپا بود. ساواک در گزارش های خود از تظاهرات این روز، به حضور آشکار دانشجویان در کنار طلاب و دیگر قشرها اشاره کرده است.10
ـ نیمه شب پانزده خرداد سال 1342، پس از دستگیری های گسترده روحانیان طرفدار امام در تهران و شهرستان ها، مأموران رژیم با استفاده از تاریکی شب و خواب مردم، امام را بازداشت و به تهران منتقل کردند.
1. حسن پویا، «نیمه خرداد از نگاه یار»، نشریه حضور، ش 39، ص 65.
2. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج 2، ص 142.
3. سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی ره)، ج 1، صص 149 ـ 150.
4. همان.
5. همان، صص 163 و 167.
6. حسن یوسفی اشکوری، در تکاپوی آزادی، ج1، ص 267.
7. نهضت امام خمینی، ص 315.
8. غلامرضا کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب، ج 1، صص 133 و 134.
9. نهضت امام خمینی ره)، ص 399.
10. همان، ج 1، صص 493ـ 495.
با خاطرات
در تهران، علم با شنیدن سخنرانی امام، فرماندهان نظامی را به خانه اش طلبید و با صدای بغض کرده به آنها گفت: «یک آخوند حق ندارد به مقدسات ملی ما توهین کند» و تهدید کرد که به کاخ نخواهد رفت تا تکلیف روشن شود. وی در حالی که سلاحی در دست داشت، گفت: «یا استعفا کنید یا به سر اعلی حضرت، به روح پدرم، اول تک تک شما و بعد خود را می کشم.» ازاین رو، به سرعت جلسه نظامی به ریاست نصیری تشکیل شد و یک گروه ویژه کماندویی، از ساواک مأموریت مهمی گرفت. این گروه در ساعت 3 بامداد، آیت الله خمینی را از قم ربود. در همان زمان آیت الله بهاءالدین محلاتی در شیراز و آیت الله سیدحسن طباطبایی قمی در مشهد دستگیر شدند.
روز 15 خرداد، آفتاب هنوز سر نزده بود که خبر دستگیری آیت الله خمینی و دیگر روحانیان، مسجد به مسجد و شهر به شهر پیچید و به تمام ایران رسید. نزدیک ظهر از بازار تهران و دور صحن قم صدای مسلسل ها برخاست و مردم دسته دسته از سراسر ایران، به سوی قم و تهران به راه افتادند.1
آیت الله حکیم، با ارسال تلگرام هایی برای علمای قم، از آنان برای مهاجرت به عراق دعوت کرد. پرتو و بدیع، رؤسای شهربانی و ساواک قم مأمور شدند موافقت دولت را با این مهاجرت به علما خبر دهند. آیت الله خمینی در واکنشی سریع، با اعلام مخالفت خود با مهاجرت که خواست رژیم بود، به شاه و علم اعلام جنگ داد. دیگر آشتی ممکن نبود. اعلامیه «شاه دوستی؛ یعنی غارت»، به سراسر کشور ارسال و هزاران نسخه از آن تکثیر شد. آیت الله خمینی در این اعلامیه تند و قاطع، به شاه توصیه کرده بود که اگر حسن نیت دارد مسببان حادثه فیضیه را دستگیر و دولت علم را سرنگون کند.
با این اعلامیه، شاه که قصد عقب نشینی نداشت، دستور داد کارت تحصیلی همه طلاب لغو شود و به خدمت سربازی فرستاده شوند. به دنبال این حکم، ده ها کامیون در خیابان های قم، مشهد و اصفهان صف کشیدند و طلاب گروه گروه به خدمت سربازی اعزام شدند. پس از این اقدام، آیت الله خمینی برای روحانیان پیام فرستاد که از این فرصت استفاده کنند و با فنون نظامی آشنا شوند!
او را نمی شناختم، فقط می دانستم مدرس مدرسه فیضیه است و با اصلاحات اعلام شده در انقلاب سفید مخالف. از این بیشتر، می دانستم او در اظهارنظرهایش در آن فضای خفقان، از خود شجاعتی شگفت انگیز نشان می دهد. چند هفته ای مطلب تازه ای از آیت الله نشنیدم. ناگهان شنیدم در میانه خرداد و در روز عاشورا، روح الله خمینی علیه شاه، بر فراز منبر و در برابر جمعیتی بسیار، سخنانی گفت که بازتابی تاریخی یافت. در این نطق، او پسر رضاشاه را آلت دست بیگانگان خواند و گفت توطئه ای علیه اسلام، به هدایت بهاییان و اسراییل و به دست شاه در حال اجراست. در پایان نیز آیت الله خمینی شاه را نصحیت و تهدید کرد اگر دست از ستیزه با اسلام و مردم برندارد، مانند پدرش از کشور رانده خواهد شد.
روز بعد آیت الله خمینی را دستگیر کردند. خبر این دستگیری به سرعت برق در بازار و سپس در همه شهر پیچید. در کمتر از چند ساعت روحانیان، دانشجویان و اصناف، دیوارها را از تصویر آیت الله خمینی پر کردند و هزاران نفر از صنعتگران، روشنفکران، بازاریان و کاسب ها به خیابان ها ریختند و شورشی عمومی برپا شد. در پی آن، نیروهای امنیتی و پلیس و ارتش وارد عمل شدند. تظاهرکنندگان که بسیار خمشگین بودند، به سوی اداره رادیو حرکت کردند و ارتش به روی آنان آتش گشود و گروه بسیاری کشته شدند.
ناآرامی در روزهای بعد نیز ادامه یافت. این نخستین اعتراض جدی در سطح ملی علیه شاه، پس از کودتای 28 مرداد بود و در صف آن از همه قشرهای مردم، نمایندگانی دیده می شد. ما در مدرسه خود که چند کیلومتری از مرکز شهر فاصله داشت، هیجان زده منتظر دریافت اخبار تازه بودیم. آنچه می شنیدیم، نشان می داد تعداد مجروحان و کشته شدگان بسیار زیاد است. بسیاری از کشته شدگان که از میان ساده ترین قشرهای مردم بودند، اغلب روزانه از روستاهای اطراف برای خرید وسایل ضروری یا فروش چند سبد میوه به تهران می آمدند. روشن نبود پادشاهی که از مأموریت الهی خود سخن می گت و خود را «پدر ملت» می خواند، چگونه می توانست روحانی محبوب مردم را به زندان اندازد و مردم را قتل عام کند.2
«به جرم پوشیدن لباس سیاه و به بهانه تحریک مردم در قیام پانزده خرداد، مرا دستگیر کردند که در یک لحظه نقشه ای به ذهنم رسید و آن جمع کردن مردم بود. به همین منظور با صدای بلند داد و بیداد راه انداختم و فریاد کشیدم: «شما از جان مردم چه می خواهید؟ چرا هر کس را که پیراهن سیاه دارد، بی دلیل جلب می کنید؟ دست از سر ما بردارید!» خوشبختانه در این میان نقشه ام گرفت. تعداد زیادی جوان حدود سی یا چهل نفر گرد ما جمع شدند. من همچنان فریاد می کشیدم و از مظلومیت مردم سخن می گفتم و اشاره می کردم که دیگر امنیتی برای مردم باقی نمانده و هر عابری را بی جهت دستگیر می کنند…. هیاهو و شلوغی ناشی از تجمع مردم، باعث شد تا من در یک لحظه، از غفلت مأمور استفاده کرده و از چنگ وی خارج شوم. منزل ما آن زمان در تقاطع خیابان سعدی و شاهرضا؛ انقلاب کنونی، بعد از پمپ بنزین بود، ولی به لحاظ مسائل امنیتی در مسیر خلاف آن حرکت کردم و خود رد در میان پس کوچه های آنجا مخفی ساختم.
هم زمان با دستگیری امام، آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب در شیراز و آیت الله قمی در مشهد دستگیر و به تهران منتقل شدند. پس از آن تعداد دیگری از آیات و حجج اسلام و مبارزان دستگیر شدند که همگی را در تهران زندانی کردند. دستگیری امام این شایعه را بیش از پیش تقویت کرده بود که رژیم، قصد اعدام ایشان را دارد، اما به لطف خداوند، رژیم در این مرحله از دو جهت در معرض فشار شدید قرار گرفت که همه آنها دور از انتظار بودند».3
«حرکت ملت مسلمان ایران در 15 خرداد، نمونه یک قیام کاملاً مردمی و یک همه پرسی حقیقی بود. در آن روز جوانان ما حماسه ها آفریدند، شاهد بودم که جوانان پس از مجروح شدن، با دستان خونین، روی آسفالت و سنگفرش خیابان ها می نوشتند: «با خون خود نوشتم: یا مرگ یا خمینی» یا در بیمارستان، شهیدی در حال احتضار، با خون خود همین جمله را بر روی دیوار نوشت. از این صحنه ها که نهایت ایثار و از خود گذشتگی بود، در لحظه لحظه های 15 خرداد بسیار دیدیم.
15 خرداد نشان دهنده یک حرکت و انقلاب عمومی، درونی و یکپارچه ملی ـ اسلامی در ایران بود که نقش آفرین آن شخص امام ره) بود. به دنبال ایشان، روحانیت انقلابی در حوزه های علمیه و در شهرها بودند که مقدمات این قیام مقدس را فراهم کردند و مردم با انگیزه اسلامی و دفاع از مرجعیت و اصول و ارزش های اسلام و قرآن، به صحنه آمدند و آن حماسه حسینی را در تاریخ ایران اسلامی آفریدند».4
«پس از آزادی از زندان، اولین و مهم ترین مطلبی که متوجه شدم، دستگیری امام خمینی در خانه شان در قم بود. امام را در نخستین ساعات بامداد 15 خرداد دستگیر کردند. ایشان را مستقیماً به تهران آوردند و در باشگاه افسران بازداشت کردند. خبر دستگیری امام، همان اول صبح در تهران منعکس شد. خیلی ها اطلاع نداشتند که همان شب، بسیاری از اهل منبر را نیز دستگیر کرده اند و فعلاً در زندان شهربانی هستند. با این همه، از دستگیری امام؛ نظر به ارزش و مقام ایشان، زود مطلع شده بودند. این موضوع بزرگ ترین عامل جنبش تاریخی مردم بود.
جنبش مردم در 15 خرداد، اصلاً قابل توصیف نیست. کسانی که واقعه 15 خرداد را برای من نقل می کردند، از شدت تأثیر و هیجان نمی توانستند بگویند مردم چه وضع و حالی داشتند.
سردفتر رسمی محترمی تعریف کرد: «اول وقت به دفتر آمدم و هنوز اعضای دفتر من نیامده بودند که دو نفر تاجر محترم وارد شدند. گفتم: کاری دارید؟ یکی از آن دو گفت: بله آقا! یک وصیتنامه برای من و یکی هم برای این آقا بنویسید! گفتم: چطور این موقع؟! گفت: آیت الله خمینی را دستگیر کرده اند و ما به نیت کشته شدن بیرون آمده ایم و آماده هر حادثه ای هستیم. زود و در سه سطر وصیتنامه را بنویسید و وارد دفتر کنید و مهر و امضا نمایید که ما به خانواده های خود بدهیم.» حال آن دو نفر چه شدند، کشته شدند، زنده ماندن، اطلاعی ندارم، اما این واقعه دلالت دارد که دستگیری امام چقدر در مردم اثر گذاشته و آنها را تا چه حدی به هیجان آورده بود».5
1. مسعود بهنود، دولت های ایران از سیدضیاء تا بختیار، ص 489.
2. برگرفته از: ستاره فرمانفرماییان، دختری از ایران، ترجمه: ابوالفضل طباطبایی، صص 314 و 315.
3. رجبعلی طاهری، خاطرات رجبعلی طاهری، صص 41 ـ 44.
4. سیدعلی اکبر محتشمی، خاطرات، ص 329.
5. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صص 283 و 284.
کتابستان
خاطرات پانزده خرداد، به کوشش: علی باقری، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1374.
گروه پژوهش، عصر سرکوب، تهران، جهان کتاب، 1379.
مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهاجم به روحانیت و حوزه های علمیه، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1379.
خلیلی، اکبر، گام به گام با انقلاب، تهران، سروش، 1360.
میراحمدی، مریم، پژوهشی در تاریخ معاصر ایران، آستان قدس رضوی، 1366.
آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه: محمدرفیعی مهرآبادی، تهران، نشر عطایی، 1371.
روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، تهران، عروج، 1381.
مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، نشر اسلامی، 1361.
نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، تهران، رسا، 1379.
روحانی، حمید، تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، نشر اسلامی، 1361.
دهنوی، قیام خونین 15 خرداد به روایت اسناد، بی جا، رسا، 1360.
منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج2، تهران، مرکز اسناد اسلامی، 1378.
آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: گل محمدی و فتحی، تهران، نشر نی، 1377.
بیل، جیمز، شیر و عقاب، ترجمه: فیروزه برلیان، تهران، فاخته، 1371.
کرباسچی، غلامرضا، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، 1371.
فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، اطلاعات، 1373.
عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، تهران، گفتار، 1372.
علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ تاریخی سیاسی ایران و خاورمیانه، تهران، رسا، 1374.
فارسی، جلال الدین، زوایای تاریک، تهران، حدیث، 1373.
یوسفی اشکوری، حسن، در تکاپوی آزادی، تهران، قلم، 1376.