لعنت به هر چی پرستیژه!
13 تیر 1394
فرستنده: خانم
توی بانک یه دختر 16 یا 17 ساله که آستین مانتوی مدرسه اش رو بالا زده بود با مادرش که چادری بود (البته نه خیلی سفت و محکم) کنارم نشسته بودند. حدس زدم دخترش زمینه های مذهبی داشته باشه. اولین امر به معروف هایی بود که می خواستم انجام بدم و حسابی داشتم با خودم کلنجار می رفتم. سرم داغ شده بود.
داشتم با انواع مصلحت جویی ها خودم رو توجیه می کردم که نگم. اما یه لحظه از خودم پرسیدم : واقعا چرا نمی تونم بگم؟؟! حکم مرجع که هست، احتمال اثر هم که هست. تنها دلیلی که پیدا کردم ترس از پرستیژ خودم بود. گفتم لعنت به هرچی کلاس و پرستیژه.
ساده و صمیمی به دختر خانم گفتم که آستینش رو بده پایین، چون جلب توجه کردن به ضرر خودشه!
همون موقع با لبخند آستینش رو داد پایین.
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر