نيايش، در باره خود پس از انجام نماز شب، در مقام اعتراف به گناه
صحیفه سجادیه
ترجمه :
32.خدايا اى صاحب پادشاهيئى كه جاودانه دائم است، و سلطنتى كه خود بدون سپاه و پشتيبان ها نيرومند است، و عزتى كه بر مرور دهور و سالهاى گذشته و زمانهاى در نوشته باقى است. سلطنتت چنان غالب است كه محدود به آغاز و انجام نيست. و پادشاهيت چنان بلند پايه است كه همه چيز از رسيدن به كنه آن فرو مانده است. و منتهاى توصيف واصفان، به نازلترين مرتبه از آن رفعت كه به خود تخصيص دادهاى نمى رسد. كاروان اوصاف در بيان عظمتت به گمراهى افتاده و رشته نعتها در پيشگاه تو از هم بگسيخته، و لطائف تصورات در مقام كبريائيت سرگردان شده اند تو اى خداى ازلى - در ازليتت چنان بودهاى، و تو - اى خداى جاودان بىزوال بر همين منوال خواهى بود. و من آن بنده كم كار پرآرزويم كه اسباب وصول به سعادت از كفم بيرون رفته، جز آن سبب كه رحمت تو آن را در پيوسته و رشته هاى اميد از جانم بگسيخته جز آن رشته عفو تو كه بدان در آويخته ام، مرا از طاعت چيزى كه به حساب آرم اندك، و از معصيت آنچه بر دوش دارم بسيار است و در گذشتن از بندهات بر تو دشوار نيست اگر چه بد كرده باشد پس از من در گذر.
خدايا اكنون كه مرا به پرده عفوت مستور ساختى، و در سراى فنا در حضور امثال و اقران به خلعت فضل خود پوشيدى، پس مرا از رسوايىهاى سراى بقاء در توققگاههاى حضار و تماشائيان: از فرشتگان مقرب، و پيغمبران مكرم و از همسايهاى كه بدىهايم را از او مىپوشيدم، و از خويشاوندى كه در كارهاى پنهانى خود از او شرم مىداشتم، پناه ده.
پروردگارا، من به رازپوشى ايشان اطمينان نكردم، و بتو - اى پروردگار من - در آمرزش خود اعتماد كردم، و تو سزاوارتر كسى هستى كه به او اعتماد كنند و بخشندهتر كسى هستى كه به او رو آورند. و مهربانتر كسى هستى كه از او مهربانى جويند، پس بر من رحمت آور.
خدايا تو مرا در صورت آبى بىمقدار از صلبى داراى استخوانهاى بهم پيوسته و درهم فشرده و راههائى باريك و تنگ به تنگناى رحمى كه آن را به پردهها پوشيدهاى، سرازير كردى - در حالى كه مرا از حالى به حال ديگر مىگرداندى، تا آنگاه كه به كمال صورت رساندى. و در نقشى كامل بياراستى و شبكه اعضاء را در پيكر من برقرار كردى، و چنانكه در كتاب خود توصيف كردهاى: در آغاز به صورت نطفه، سپس علقه و آنگاه مضغه و بعد از آن به صورت استخوان آفريدى، سپس استخوانها را به گوشت پوشانيدى، و آنگاه مرا چنانكه خود خواستى به مرحله ديگرى از آفرينش در آوردى. تا در آن دوران كه به رزق تو نيازمند شدم، و از فرياد رسى و دستگيرى فضيلت بىنياز نبودم، از مازاد خوردنى و آشاميدنى كنيز خود كه مرا در اندرون او مسكن دادى، و در نهاد رحمش وديعت نهادى قوتى برايم تعيين كردى. و اگر مرا - اى پروردگار من - در اين احوال به تدبير خودم وا مىگذاشتى، و به نيروى خويشتنم ملجأ مى ساختى، هر آينه تدبير از من بركنار و نيرو از من دور مىبود. پس مرا به فضل خود همچون مهربانى با لطف، غذا دادى، و آن همه لطف را - از روى تفضل - تا اين پايه كه رسيدهام همچنان در بارهام بجا مى آورى: رشته خير و صلهات از من نمى گسلد، و حسن انعامت در بارهام به تعويق نمىافتد. ولى با وجود اين، اعتمادم بر تو محكم نمى شود، تا كوشش خود را در كارى كه نزد تو برايم مفيد است مصروف دارم چندانكه شيطان عنان مرا در وادى سوء ظن و ضعف يقين بدست گرفته است. از اين رو من از بد همسايگى او نسبت به خود، و از پيروى نفسم از او به نزد تو شكايت مىكنم، و از تسلط او در دامن امن تو مىآويزم، و در گرداندن مكر او از خويش بسوى تو تضرع و زارى مىكنم، و از تو مىخواهم كه براى تحصيل روزيم راهى آسان فراهم سازى. پس سپاس ترا بر آنكه نعمتهاى بزرگ را در باره من آغاز كردى، و شكر احسان و انعام را بمن الهام فرمودى. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و روزيم را بر من سهل و آسان ساز. و از تو مىخواهم كه مرا به حد و اندازهاى كه خود برايم تعيين كردهاى خرسند سازى، و به سهم خودم در آنچه برايم قسمت فرمودهاى، خشنود گردانى، و آنچه را از نيروى بدن و ايام عمرم صرف شده در راه طاعت خود محسوب دارى، زيرا كه تو بهترين روزى دهندگانى.
خدايا من بتو پناه مىبرم از آتشى كه آن را وسيله سختگيرى بر گنهكاران ساخته اى و منحرفين از شاهراه رضاى خود را بوسيله آن تهديد كردهاى. و بتو پناه مىبرم از آتشى كه روشنيش تاريكى، و ملايمش دردناك و دورش نزديك است و از آتشى كه قسمتى از آن قسمت ديگر را مىخورد و پارهاى از آن بر پاره ديگر حمله مىبرد. و از آتشى كه استخوانها را مىپوساند و ساكنين خود را از آب جوشان سيراب مىسازد، و از آتشى كه بر زارى كنندگانش ابقاء نمىكند، و بر مهرجويانش رحم نمىآورد، و بر تخفيف از كسى كه برايش خضوع كند و در برابرش تسليم شود، قادر نيست. آتشى كه ساكنين خود را با سوزندهترين عقاب دردناك خود و با مصيبت سخت استقبال مىكند. و بتو پناه مىبرم از كژدمهاى كام گشوده و مارهاى نيش زنندهاش و از آشاميدنيش كه امعاء و احشاء ساكنينش را پاره پاره مىكند، و دلهاشان را از جاى بر مىكند. و از تو هدايت مىطلبم به آنچه مرا از آن دور سازد، و باز پس دارد، خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به فضل رحمت خود از آن آتش پناه ده، و به حسن عفو خود از لغزشهايم در گذر، و مرا خوار مساز. اى بهترين پناه دهندگان. زيرا، تو بندگان را از مكروه نگاه مىدارى و خوبى را عطا مى كنى و هر چه بخواهى بجا مىآورى، و تو بر هر كار قدرت بى پايان دارى .
خدايا هر زمان كه نيكان ياد كرده شوند، بر محمد و آلش رحمت فرست، و تا شب و روز از پس هم درآيند بر محمد و آلش چنان رحمتى فرست كه دنبالهاش قطع نشود، و شمارهاش به احصاء در نيايد، چنان رحمتى كه هوا را پر كند، و زمين و آسمان را بياگند. خداى بر او رحمت فرستد تا آن زمان كه او از تواتر رحمت راضى شود، و پس از راضى شدنش همچنان فيض رحمت را بر او گسترده دارد. چنان رحمتى كه حد و پايان برايش نباشد. اى بخشندهتر بخشندگان.