ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چگونه بود؟
پیروزى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، هر چند با تائید و امداد الهى بود، ولى عوامل زیادى از نظر ظاهر داشت، که یکى از مهم ترین آنها جاذبه اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود.
آن چنان صفات عالى انسانى و مکارم اخلاقدر او جمع بود، که دشمنان سرسخت را تحت تاثیر قرار مى داد، به تسلیم وادار مى کرد، و دوستان را سخت مجذوب مى ساخت.
بلکه، اگر این را معجزهاخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بنامیم، اغراق نگفته ایم، چنان که نمونه اى از این معجزهاخلاقى در فتح «مکّه» نمایان گشت: هنگامى که مشرکان خونخوار و جنایت پیشه، که سالیان دراز هر چه در توان داشتند بر ضد اسلامو شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) به کار گرفتند، در چنگال مسلمین گرفتار شدند، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر خلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى آنها را صادر کرد، و تمام جنایات آنها را به دست فراموشى سپرد، و همین سبب شد که به مصداق «یَدْخُلُونَ فِى دِیْنِ اللهِ اَفْواجاً»(1) فوج، فوج مسلمان شوند.
درباره حسن خلقپیامبر(صلى الله علیه وآله) و عفو، گذشت، عطوفت، مهربانى، ایثار، فداکارى و تقواى آن حضرت(صلى الله علیه وآله)، داستان هاى زیادى در کتب تفسیرو تواریخ آمده است.در حدیثى از حسین بن على(علیهما السلام) آمده است که:
از پدرم امیر مومنان على(علیه السلام) درباره ویژگى هاى زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اخلاقاو سوال کردم، و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود، در بخشى از این حدیث آمده است:
رفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) با همنشینانش چنین بود: دائماً خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان و عیبجو و مدیحه گر نبود، هیچ کس از او مایوس نمى شد، و هر کس به در خانه او مى آمد نومید باز نمى گشت.
سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگوئى، و دخالت در کارى که به او مربوط نبود.
و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسى را مذمت نمى کرد، سرزنش نمى فرمود، و از لغزش ها و عیوب پنهانى مردم جستجو نمى کرد.
هرگز سخن نمى گفت، مگر در مورد امورى که ثواب الهى را امید داشت، در موقع سخن گفتن به قدرى نافذ الکلمه بود که همه سکوت اختیار مى کردند و تکان نمى خوردند، و به هنگامى که ساکت مى شد، آنها به سخن درمى آمدند، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى کردند…
هر گاه فرد غریب و ناآگاهى با خشونت سخن مى گفت و درخواستى مى کرد، تحمل مى نمود، و به یارانش مى فرمود: هرگاه کسى را دیدید که حاجتى دارد، به او عطا کنید و هرگز کلام کسى را قطع نمى کرد تا سخنش پایان گیرد.(2)
آرى، اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود، آن ملت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر، در آغوش اسلام قرار نمى گرفتند، و به مصداق «لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(3) همه پراکنده مى شدند.
و چه خوب است که، این اخلاقاسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى، پرتوى از خلق و خوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد.
روایات اسلامى نیز در این زمینه، چه درباره شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و چه درباره وظیفه همه مسلمین فراوان است، که در اینجا به یک روایت اشاره مى کنیم:
در این حدیثآمده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاْ خْلاقِ»؛ (من براى این مبعوث شده ام که فضائل اخلاقى را تکمیل کنم).(4)
به این ترتیب، یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبر(صلى اللهعلیه وآله)، همین تکمیل اخلاق فضیله است.(5)
پی نوشت:
(1). سوره نصر، آیه 2.
(2). «معانى الاخبار»، صفحه 83 (با کمى تلخیص).
(3). سوره آل عمران، آیه 159.
(4). «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 333.
(5). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 24، ص 385.