حضرت محمد صلی الله علیه و آله، زير درختي نشسته بود كه مشركي او را تنها ديد.
مرد مشرک ، آهسته بالاي سر رسول الله آمد و شمشير كشيد و مغرورانه گفت:
«محمد!چه كسي تو را نجات مي دهد؟»
رسول الله فرمود:
«خداي من و تو»

ناگاه مرد مشرک تعادل خود را از دست داد و به زمين افتاد.
پيامبر ، شمشير او را گرفت و بالای سر او ایستاد و فرمود:
«حالا چه كسي تو را از دست من نجات مي دهد؟»
آن مرد گفت:
«کَرَم و بخشایندگی ات!»

«بحارالانوار، جلد۲۰، ص۱۷۴»
«الدرالمنثور، جلد ۲، ص ۲۶۵»