چی شد طلبه شدم؟
موقع تحویل سال بود که از خدا خواستم تحولی عظیم در من به وجود آورد از خدا خواستم مانند روزها و سال هایی که مرا راهنمایی می کرد و نظاره گر کردار و رفتارم بود مرا درآغوش بگیرد نه فقط دستم را بگیرد، گفتم خدایا مرا در آغوشت جا بده و نگذار هیچ چیز و هیچ بنده ای مرا از تو جدا کند، خودم را به او سپردم.
یک تلنگری در من ایجاد شد به طوری که خودم را جلوی درب ورودی حوزه یافتم.
به پیشنهاد یه رفیق همیشه همراهم، همسر عزیزم داخل حوزه شدیم و جویای نحوه ثبت نام و شرایط تحصیل در آن شدم. شنیده ای که می گویند«نمی دانم چطور شد که این طور شد» آری این همان دست غائب است و دستی که از جانب حق و امام زمانش(عج) که مرا سوق داد در راه بهتر شدن و بهتر زیستن، از خدا و امام زمان(عج) خواستم برای حرکت کردن در راه امام حسین(ع) و حسینی شدن و حسینی ماندن، کمکم کند به یاری حق شروع کرده ام و امیدوارم بتوانم تا آخر ادامه دهم و بتوانم دین امید و جاودانگی و عاقبت بخیری را به ترویج برسانم.
امیدوارم لایق این عنایت حق تعالی باشم و نماینده خوبی برای خدا و امام زمان(عج) روی زمین باشم. هر وقت دلم لرزید، پایم سست شد با خود می گویم من باید مایه افتخار خدا روی زمین باشم.
فاطمه بیگلری