کتاب الغدیر
مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر مینویسد:
شیخ احمد جامی، عالم تسنن بر بالاى منبر گفت: مردم! هر چه مىخواهید از من بپرسيد!
زنى فرياد زد: اى مرد! ادعاى بيهوده نكن! خداوند تو را رسوا خواهد كرد. هيچ كس جز امیرالمؤمنین حضرت على(ع) نمىتواند بگويد كه پاسخ تمام سؤالات را میداند.
شيخ گفت: اگر سؤالى دارى بپرس!
زن گفت: مورچهاى كه بر سر راه سليمان پیامبر آمد، نر بود يا ماده؟
شيخ گفت: سؤال ديگرى نداشتى؟ اين ديگر چه سؤالى است؟ من كه آنجا نبودم تا ببينم نر بوده يا ماده!
زن گفت: نيازى نبود آنجا باشى. اگر با قرآن آشنايى داشتى، پاسخ این سوال را میدانستی.
در سوره نمل چنین آمده: *قالت نملة*
بنابراین معلوم میشود مورچه، ماده بوده است. (چرا که ضمیر “ة” در زبان عربی برای مؤنث به کار میرود.)
مردم به نادانی شيخ و زيركى زن خنديدند.
شيخ از روی عصبانیت و چون نتوانسته بود پاسخ سوال او را بدهد گفت: اى زن! آيا با اجازه شوهرت به اینجا آمدی يا بدون اجازه؟
اگر با اجازه او آمدهاى كه خدا شوهرت را لعنت كند
و اگر بىاجازه او آمدهای، خدا خودت را لعنت كند.
زن گفت: ای شیخ! بگو بدانیم آيا عايشه با اجازه شوهرش پيامبر (ص) به جنگ (جمل) با امام زمان خود،امیرالمؤمنین حضرت على(ع) رفته بود و يا بدون اجازه؟
شيخ بيچاره نتوانست پاسخ بدهد؛
چرا که اگر شیخ میگفت با اجازه پیامبر(ص) بوده، دروغ گفته بود، جسارت به پیامبر کرده بود و مخالف آیه قرآن :
*وَ قَرنَ فِی بُیُوتِکُنَ*
(ای زنان پیامبر! در خانههایتان بنشینید) سخن گفته بود؛
و اگر میگفت که عایشه بدون اجازه پیامبر(ص) از خانه خارج شده - که همینطور هم بوده - عایشه را ملعونه محسوب کرده بود.
? الغدیر، علامه امینی ، ج11