کرامت امام حسن مجتبي عليه السلام
هنگامي که سپاهيان امام حسن (ع) و معاويه برابر هم آرايش جنگي به خود گرفتند، بيش از آن که معاويه به سامان دادن سپاه و اردوگاه خويش بينديشد و آن را آماده جنگ کند، در انديشه پيش کشيدن مسئله صلح و تحميل آن بر امام (ع) بود.
او پنداشته بود كه كناره گرفتن امام (ع) از حكومتِ به نفع او ، در افكار عمومى به معناى كنار رفتن از خلافت امام تلقى خواهد شد و از آن پس او در نگاه مسلمانان به عنوان خليفه قانونى جاي خواهد گرفت.
اين رؤياى شيرينى بود كه معاويه از هر چيز گران بهايي در برابر آن در ميگذشت. بر اساس اين گمانه ، ناگهان شايعات دروغين و وعده هاي دل فريب بسياري به سوى اردوگاه جبهه عراق سرازير شد. فرمانده اين جبهه و به دنبال او بيشتر سركردگان سپاه ، وجدان خود را با مال يا وعده ، معامله کردند و انبوه شايعات دروغ و اراده سوز، اردوگاه آنان را در هم ريخت.
بر اثر رواج همين گمانه ز ني ها ، امام (ع) نيز در وضعى قرار گرفتند كه امكان هيچ گونه اقدام مثبتى برايشان باقى نماند و حتى از هجوم ناگهانى دشمنان داخلى هم در امان نبودند. در چنين موقعيتى ، قاعده آن است كه از همان لحظه ، آرايش ديگرى براي رزمندگان طراحي شده و نبرد به ميداني جديد و متفاوت کشيده شود.امام (ع) پيشنهاد صلح معاويه را پذيرفت، اما بندوبست هايي پيش پاي ايشان گذاشته شد که او را گرفتار ساخت كه معلوم بود كسى چون معاويه پاي بندي چنداني براي آن ها نخواهد داشت. و از وقتي که نقض عهد هاي معاويه آغاز شد، مردم از در خشم و انكار در آمدند چنان که ديرزماني پاييد وتا نسل ها به درازا کشيد.
بدين ترتيب علاوه بر آن که امر امت در ظاهر اصلاح گرديد و از خون ريزي ميان مسلمانان جلوگيري شد، اين خشم مردمي شورش هايي درپي داشت كه در طول تاريخ همواره به تصفيه قدرت هاى غاصب كمك كرد.
منبع:
ر- ک، کتاب صلح امام حسن، نوشته شيخ راضي آل ياسين، ترجمه مقام معظم رهبری .