یکی یکی
27 خرداد 1394
هی دست می رود به کمرها یکی یکی
وقتی که می رسند خبرها یکی یکی
خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا
وقتی که میرسند پسرها یکی یکی …
باب نیاز، باب شهادت، درِ بهشت
روی تو باز شد همه درها یکی یکی
سردار! بیسر آمدهای تا که خم شوند
از روی دارها همه سرها یکی یکی
رفتی که وا شوند پس از تو به چشم ما
مشتِ پُر قضا و قدرها یکی یکی
رفتی که بین مردم دنیا عوض شود
درباره ی بهشت نظرها یکی یکی !
در آسمان دهیم به هم ما نشانشان
آنان که گم شدند سحرها یکی یکی …
آنان که تا سحر به تماشای یادشان
قد راست میکنند پدرها یکی یکی