گریه بر حسین عليه السلام
انگيزه هاى خاصی كه موجب گریه بر حسین عليه السلام می شود
1 - رؤيت شبح و سايه آن حضرت در عالم اشباح و سايه ها، بلكه رؤ يت ايشان در عالم قدس ، باعث گريه شد. چنين حالتى براى آدم عليه السلام - هنگامى كه در عالم ذر، ذر را مشاهده كرد - اتفاق افتاد. خداوند قضيه كربلا را براى او توصيف كرد و آدم متاءثر شد و گريه نمود. ابراهيم عليه السلام نيز وقتى ملكوت آسمان ها و زمين را ديد، اشباح خمسه طيبه را تحت عرش ملاحظه كرد، آنگاه ديدن پنجمين آنها (حسين عليه السلام ) او را به گريه انداخت .
...
2 - شنيدن نام آن حضرت موجب گريه است . حسين عليه السلام خودش فرمود: نزد هر زن و مرد مؤ منى كه نام من برده شود، گريه مى كند و مصيبت هاى من او را غمگين مى سازد. بنابراين او سبب گريه انسان هاى مؤ من است .3 - بردن نام آن حضرت ، باعث گريه است . آدم و زكريا عليهما السلام درباره بردن نام حسين گفتند كه بردن نام او اشك را جارى مى كند و قلب را مى شكند.
4 - نگاه به حسين عليه السلام موجب گريه است . اين مساءله براى پيامبر صلى الله عليه و آله ، وقتى حسين عليه السلام به دنيا آمد و براى اولين بار او را ديد، رخ داد. بعد از آن هم هميشه به محض اينكه حسين عليه السلام را مى ديد، گريه مى كرد. على عليه السلام نيز وقتى به حسين عليه السلام نگاه كرد، گريست و گفت : اى اشك چشم هر مؤ من ! امام حسين پرسيد: اى پدر، من هستم ؟ گفت : بله . پس آيا به احوال آن حضرت نگاه كرده ايد؟ اگر شما چنين كارى نكرده ايد آن حضرت به شما مى نگرد. در روايت صحيح آمده است كه حسين عليه السلام بر يمين عرش به قتلگاه و زائرانش مى نگرد. بدون اشك آن بزرگوار به كسانى كه بر او گريه مى كنند، مى نگرد و هيچ جاى تعجب ندارد كه بعد مسافت و موانع ، نمى توانند مانع نگاه آن حضرت شوند.
5 - نگاه به مرقد امام حسين عليه السلام باعث گريه مى شود. امام صادق عليه السلام فرمود: حسين عليه السلام در سرزمين غربت ، غريب است ، هر كس او را زيارت كند مى گريد و آنكه زيارتش نكند، اندوهگين مى شود و آنكه او را نديده دلش مى سوزد و كسى كه به قبر فرزندش در نزد پاى مباركش بنگرد، بر او ترحم مى كند.
6 - لمس پيكر آن حضرت و بوسيدنش موجب گريه مى شد. اين قضيه براى پيامبر صلى الله عليه و آله در مواردى پيش مى آمد. آن حضرت زير گلوى حسين عليه السلام را مى بوسيد و گريه مى كرد. گاهى ، بالاى قلب حسين را مى بوسيد و گريه مى كرد. گاهى ، بالاى قلب حسين را مى بوسيد و گريه مى كرد. زمانى پيشانى او، دندان هاى او، و گاهى هم تمام بدن حسين عليه السلام را مى بوسيد و گريه مى كرد. حسين عليه السلام مى پرسيد: اى پدر چرا گريه مى كنى ؟ پيامبر فرمود: جاى شمشيرها را مى بوسم . اگر از آن حضرت درباره گريه اش ، وقتى دندان هاى حسين را مى بوسيد، سئوال مى شد، پيامبر در جواب مى گفت : جاى چوب خيزران را مى بوسم و جايى را مى بوسم كه وقتى ابن زياد را ببيند، تبسم مى كند و من بر خنده او مى گريم . اگر سؤ ال مى شد، چرا بالاى قلب او را مى بوسى ، مى فرمود: آنجا، جاى فرود آمدن تير سه شعبه است .
اما خواهرش زينب خواست جاهايى را ببوسد كه رسول الله مى بوسيد، ولى نتوانست ، چون تمام اعضا و پيكر حسين عليه السلام مجروح و پاره پاره بود؛ بويژه كه با اسب هم بر پيكرش تاختند. حتى اگر اين كار را هم نمى كردند، پيكر آن حضرت در اثر وارد شدن شمشيرها و نيزه ها و تيرها پاره پاره شده بود. كما اينكه خودشان فرمودند: گويا گرگان بنى اميه شكم خود را از قطعات بدن من پر مى كنند. لذا به زبان حال زينب ، به فارسى گفته شده است :
خاك عالم بر سرم ، كز اثر تير و سنان
جاى يك بوسه من در همه اعضاى تو نيست
بله ، زينب عليها السلام جايى را بوسيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله نبوسيده بود، او گلوى بريده ، و رگ هاى قطع شده حسين عليه السلام و باطن چيزى را بوسيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله ظاهر او را بوسيده بود. و لذا زينب وقتى چهره اش را بر گلوى بريده حسين گذاشت ، پيامبر را مخاطب قرار داد و گفت : اين حسين است كه پيكرش پاره پاره شده و سرش را از قفا بريده اند..
فرم در حال بارگذاری ...
منشاء اقسام خشوع و گريه است
منشاء گريه گاهى سبب ملحوظ است و گاهى غيرملحوظ؛ پس گريه دو نوع است :
نوع اول ، يعنى گريه اى كه به لحاظ سببى باشد، و گريه به واسطه سبب ملحوظ 8 قسم است :
1-داشتن علقه و رابطه اى با صاحب عزا: بالاترين رابطه ها و علقه ها، رابطه پدر و فرزندى است ؛ از اين رو خداوند حق والدين را با توحيد ارتباط داده و فرموده است : و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا. و پروردگار تو چنين امر كرد كه تنها او را بپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
...
علت اين كار آن است كه آنها علت صورى و معنوى به وجود آمدن تو هستند. پس اگر حق علت ايجاد صورى به اين مرتبه باشد، علت ايجاد صورى و معنوى از آن بالاتر است . در حالى كه پدر حقيقى و (معنوى ما) پيامبر و وصى ايشان - سلام الله عليهما - است . بنابراين خداوند چنين حكم فرموده كه به آنها احسان كنيم . بدون شك برپا نمودن عزا و گريه بر حسين عليه السلام احسان به پيامبر، على و زهراء سلام الله عليهم است . حتى در بعضى از رواياتى كه در تفسير اين فرمايش خداوند كه ((بالوالدين احسانا)) آمده است ، منظور از والدين را حسن و حسين عليهما السلام ذكر كرده اند. بنابراين گريه بر آن حضرت احسان به پدر است .علت اينكه گريه يك نوع احسان است ، به اين خاطر مى باشد كه احسان ، سود و نفع رساندن است و عمده نفع ، عزيز شمردن و احترام كردن است ، و گريه كردن ، نوعى عزيز شمردن كشته شدگان و مادران است . از اين رو ابراهيم عليه السلام از پروردگارش تقاضا كرد تا دخترش بعد از مرگش بر او گريه كند. همچنين وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله شنيد كه زنان انصار براى كشته شدگان گريه و زارى مى كنند، فرمود: حمزه گريه كننده ندارد، آنگاه به زنان انصار دستور داد براى حمزه عزادارى كنند و وقتى باخبر شد كه اين كار را انجام داده اند، براى آنان دعا كرد.
نكته :
تمام آنچه كه براى ميت بايد انجام شود، از جمله ، كفن ، اقامه نماز بر او، دفن و تشييع و غيره براى حمزه به عمل آمد، جز اينكه گريه كننده نداشت ، كه اين مساءله براى پيامبر خدا سنگين بود. اما امام حسين عليه السلام جز نوحه سرا، چيز ديگرى نداشت . زنان براى آن حضرت نوحه سر دادند و خواهرش در نوحه ، پيامبر خدا را خطاب قرار داد كه شاهد اين نوحه سرايى باشد، اما دشمن ، زنان حرم را از اين كار و حتى گريه و ريختن اشك منع كرد، پس بيا بر آن حضرت اگر از دوستداران واقعى آن حضرت هستيم ، واقعا گريه كنيم ، زيرا اگر كسى چنين گريه نكند، عاق و قاطع رحم است .
2- رقت و گريه به خاطر علقه و رابطه يكى شدن و به هم پيوستن ؛ كه اين نوع علقه ، نزديكترين و بالاترين قرابت است . مانند عضوى از پيكر انسان كه اگر دچار درد و يا مرضى شود، تمام اعضا دچار درد مى شوند. گريه حورالعين و خود را مضروب نمودن به خاطر امام حسين عليه السلام از همين رو بود. حورالعين از نور حسين عليه السلام خلق شدند؛ پس آنها به همراه حسين و با ايشان ملتحم شدند؛ پس آنها به همراه حسين و با ايشان ملتحم بودند.
بنابراين ، چگونه ممكن است كه پيكر آن حضرت بر روى زمين و بر زير سم اسبان بيفتد و سرش بالاى نيزه ها قرار گيرد و خونش بر زمين جارى شود، قلبش سوراخ و جگرش مجروح و سوخته باشد، اما حورالعين در قصرها در بهترين حال و با بهترين نعمت ها باقى بمانند.
يكى از انواع گريه شيعيان بر آن حضرت هم از همين نوع است ؛ چون در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: ((شيعيان ما از ما هستند، آنها از زيادى گل طينت ما خلق شده و به نور ولايت ما عجين شده اند. آنها از امامت ما راضى و خرسند و ما از اينكه آنها به عنوان شيعه ما هستند، از آنها راضى هستيم ، مصيبت هاى ما، مصيبت هاى آنهاست و بر آنها گريه مى كنند، حزن و اندوه ما آنها را اندوهگين مى كند و شادى ما، آنها را شاد مى گرداند. ما هم به درد و تاءلمات آنها متاءلم مى گرديم و از احوالشان اطلاع داريم . آنها با ما هستند و از ما جدا نمى شوند و ما هم از آنها جدا نمى شويم .)) سپس امام فرمود: ((شيعه ما از ما است . هر كس مصيبت هاى ما را ياد نمايد و به خاطر ما گريه كند، خداوند شرم دارد كه او را به آتش جهنم معذب گرداند.))
در حديث اربعمائه از اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است : ((خداوند تبارك و تعالى ما را برگزيد و براى ما شيعيانى انتخاب كرد كه ما را يارى مى كنند و به شادى ما شاد مى شوند و به خاطر غم و اندوه ما غمگين مى شوند و در راه ما جان و مال خود را نثار مى كنند؛ آنها از ما هستند و به سوى ما مى آيند.))
اين روايت دلالت بر اين دارد كه خداوند شيعيان مخلص را برگزيده است ، همان طور كه شهدا را قبل از شهادتشان برگزيد.
فرم در حال بارگذاری ...
جلسه با مسئولين زكات
مدير مدرسه و معاون مالي در جلسه اي با حضور آقايان حبيبي و آزاد مسئولين شوراي زكات شهرستان شركت نمودند.
در اين جلسه مصوب گرديد مبلغين مدرسه در جلسات و نشست هاي خود مسئوليت تبليغ پيرامون شركت مردم در طرح محسنين را عهده دار شوند. در اين طرح كودكان بي سرپرست تحت حمايت قرار خواهند گرفت و مسئوليت ترويج فرهنگ حمايت از ايتام به عهده مبلغين حوزوي قرارخواهد گرفت.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري نشست مشاوران نماز جمعه
معاون فرهنگي مدرسه گفت مشاوران نماز جمعه جهت توجيه و هماهنگي براي حضور در مصلي شهرستان در نشستي كه با حضور مديرمدرسه برگزار شد شركت نمودند. در اين نشست خانم اصغري ضمن ابراز خرسندي از فعاليت مبلغان در نماز جمعه جهت مشاوره مذهبي، حضور زنان مبلغ را الگويي براي افراد جامعه دانسته و عنوان داشتند هرچه قدر زنان مبلغ پر شور تر در مجامع عمومي حضور داشته باشند آسيب هاي اجتماعي كمتر خواهد شد چرا كه مبلغان چراغ هدايت جوامع هستند. تلاش هر مبلغ پيرو زحمات حضرت زينب سلام الله عليها بوده و كمك بسياري به حفظ و انتشار آموزه هاي ديني مي كند. در همين راستا فعاليت در مصلي نماز جمعه بسيار حائز اهميت بوده و استقبال مردم از مبلغان و بهره مندي از علم ايشان درشاخه هاي گوناگون اخلاقي، مشاوره اي، پاسخگويي به سوالات شرعي و… نشان دهنده تاثير گذاري تلاش هاي مبلغان گرامي مي باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
آیا امام علی(ع)، سلمان فارسی را در شهر مدائن(تیسفون) دفن کردند؟
پرسش
امام علی(ع) در مدائن چه کسی را به دست خویش دفن کردند؟ لطفاً واقعه را شرح مختصری دهید.
پاسخ اجمالی
تمام مسلمانان از جمله اهل سنت به مقام والای سلمان فارسی اعتراف دارند، اما در دیدگاه شیعیان - صرف نظر از امامان معصوم(ع) - سلمان فارسی، بزرگترین و جلیل القدرترین صحابی پیامبر اسلام(ص) میباشد که به بالاترین درجههای ایمان و کمال رسید و این شایستگی را یافت که پیامبر خدا(ص) درباره او بگوید: «سلمان از اهل بیت ما است».[1] این جایگاه ویژه سلمان پیش پیامبر و اهل بیت(ع)، موجب شد تا این بزرگواران توجه خاصی به او داشته باشند؛ ازاینرو بنابر برخی نقلها حضرت علی(ع) انجام کارهای دفن او را شخصاً بر عهده گرفت. حضرتشان فاصله بسیار طولانی بین مدینه و مدائن و یا همان تیسفون را (که در جنوب بغداد قرار دارد) با استفاده از نیروی الهی خود (طیّ الارض) در مدت بسیار کوتاهی پیمود تا این مهم را به انجام برساند.
...
داستان دفن سلمان توسط امام علی(ع) از دو منظر نقل شده است؛ از یک جهت، کسانی که در مدینه و محل زندگی علی(ع) حضور داشتند، این جریان را نقل کردهاند و از جهتی دیگر، کسانی که در مدائن و محل زندگی سلمان در سالهای پایانی عمر او و محل وفات و دفنش، این واقعه را شرح دادهاند.الف. از شهر مدینه چنین نقل شده است:
روزی حضرت علی وارد مسجد شد و فرمود: «دیشب پیامبر خدا(ص) را در خواب دیدم و به من فرمود: سلمان از دنیا رفته است. او به من وصیت کرد که غسل، کفن کردن، نماز و دفن او را برعهده گیرم. من الآن به مدائن خواهم رفت». در این لحظه عمر بن خطاب به ایشان گفت: کفنش را از بیتالمال بردار. حضرت علی(ع) فرمود: «کفن او قبلاً آماده شده است». سپس علی(ع) به سمت خارج شهر به راه افتاد و مردم هم او را همراهی کردند. وقتی از شهر خارج شد مردم برگشتند. قبل از ظهر بود که آنحضرت به شهر برگشت و فرمود: «سلمان را دفن کردم». بیشتر مردم باور نمیکردند، تا اینکه بعد از مدتی نامهای از مدائن رسید که در آن نوشته شده بود: سلمان در فلان شب از دنیا رفت. عرب بیابان گردی بر ما وارد شد و او را غسل داد و کفن کرد و بر او نماز خواند و بعد، از آنجا رفت. با دیدن این نامه، همه مردم متعجب شدند.[2]
در نقلی دیگر جابر چنین میافزاید که حضرت علی(ع) هنگام عزیمت به مدائن، عمامه و زره پیامبر را پوشید و عصا و شمشیرش را برداشته و سوار بر شتر پیامبر که نامش عضباء بود، شدند.[3]
ب. اصبغ بن نباته نیز از مدائن چنین گزارش داده است:
ناگهان دیدیم مردی که سوار بر قاطری سفید است و صورتش را پوشانده، نزد ما آمد. به ما سلام کرد و ما هم جواب دادیم. سپس فرمود: «ای اصبغ! در انجام کار سلمان شتاب کنید». ما هم مشغول انجام کار سلمان شدیم. برایش حنوط و کفن آوردیم. او گفت: «حنوط و کفن را برایش آماده کردهام». سپس آب و محلی برای غسل دادن آماده کردیم. آن مرد با دستان خودش سلمان را غسل داد و پس از اینکه بر او نماز خواندیم، او را دفن کرد و لحدش را گذاشت. وقتی که کار دفن تمام شد، راه خود را در پیش گرفت.
من به سمت او رفته و لباسش را گرفتم و گفتم: ای امیرالمؤمنین! شما چه طور به اینجا آمدید و چگونه از مرگ سلمان مطلع شدید. آنحضرت به من رو کرد و فرمود: «از تو در نزد خدا پیمان میگیرم تا زمانی که زنده هستم با کسی در اینباره سخن نگویی». به ایشان گفتم: من قبل از شما میمیرم؟ آنحضرت فرمود: «نَه! عمر تو طولانیتر خواهد بود». پس از اینکه اصبغ قول داد که در اینباره سخنی با کسی نگوید، حضرت علی(ع) به او فرمود: «این پیمانی است که پیامبر خدا(ص) از من گرفته است. بعد از اینکه نمازم را در کوفه خواندم، به خانه رفته و خوابیدم. شخصی به خوابم آمد و گفت: ای علی! سلمان از دنیا رفته. من نیز سوار بر قاطرم شده و آنچه که میت لازم دارد با خود برداشته و به راه افتادم. خداوند دور را برایم نزدیک گردانید و همین طور که میبینید، به اینجا آمدم».[4]
از شخصی به نام زاذان اینگونه نقل شده است: وقتی سلمان میخواست از دنیا برود، به او گفتم چه کسی تو را غسل خواهد داد. گفت کسی که پیامبر خدا را غسل داده. گفتم تو در مدائن هستی و او در مدینه؟ او گفت: وقتی که لحیهام را بستی صدایی خواهی شنید. وقتی که سلمان از دنیا رفت و من لحیهاش را بستم، صدایی شنیدم. به سمت در خانه رفتم. دیدم که امیرالمؤمنین علی(ع) حضور دارد. ایشان به من فرمود: «ای زاذان! سلمان از دنیا رفته است؟» گفتم بله. آنحضرت وارد خانه شد و روانداز را از صورتش کنار زد. سلمان به چهره امام لبخند زد. امام فرمود: «خوش به حالت! وقتی که پیامبر خدا را ملاقات کردی به او بگو که از دست قومت چه بر سر برادرت آمد». سپس مشغول تجهیز او شد. وقتی که بر او نماز میخواند، تکبیر شدیدی را از امام میشنیدم…[5]
با اینکه در این نقلها تفاوتهایی وجود دارد اما تمام آنان در این نکته مشترکاند که حضرت علی(ع) برای دفن سلمان، در کمتر از یک نیمروز، خود را به مدائن رسانده و با دستان مبارک خود، سلمان را به خاک میسپارد.
[1]. مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر و محرمى زرندى، محمود، ص 341، قم، الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[2]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، ج 23، ص 562، قم، مؤسسة الامام المهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
[3]. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 2، ص 301، قم، نشر علامه، چاپ اول، 1379ق.
[4]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر، ج 2، ص 12-13، قم، مؤسسظ المعارف الاسلامیه، چاپ اول، 1413ق؛ ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، المناقب، ص 91-92، قم، رضی، قم، 1363ش.
[5]. مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 2، ص 302.
فرم در حال بارگذاری ...
توصیه امام علی (ع) به سلمان درباره دنیا
سلمان فارسی از دودمان سلطنت بود، از شاهزادگان ايران بود؛ منتها بالصراحه اعلام کرد که «أنا ابن الإسلام اعتقني برسوله، رفعني برسوله، اغناني برسوله»؛(1) خداي سبحان مرا فرزند اسلام قرار داد، به وسيله پيامبر خود مرا آزاد کرد، به وسيله پيامبر خود مرا به مقام والا رساند، به وسيله پيامبر خود بسياري از خيرات را به من داد. اين خواستهها و ادّعاهاي سلمان و همه اينها را وجود مبارک رسول گرامي(ص) با يک جمله نوراني امضا کرده است، فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت»(2) و اگر ذات أقدس اله اهل بيت(عَلَيْهِمُ السَّلام) را به عنوان مطهَّر معرفي کرد و آيه تطهير(3) درباره اينها نازل شد، چون سلمان «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت» است، گرچه به قله طهارت نرسيده و نميرسد و هيچ کسي دستش به مقام قُربي اين ذوات قدسي نميرسد؛ اما اينها در دامنه اين قله به سر ميبرند.
زهد سلمان نسبت به بیت المال
همانند مولایش علی(ع)
...
اگر اهلبيت به عنوان مصداق منحصر به فرد آيه تطهير مطرح هستند، سلمان هم به عنوان سلمان پاک معرفي شده است. اين پاکِ فارسي همان طهارت عربي است. او در زمان حکومتش، در زمان سياستش که از طرف اميرمؤمنان(ع) سِمَتي داشت؛ مثل خود حضرت امير از دسترنج خود استفاده ميکرد. اين گونه از ذوات قدسي براي ما نمونه و الگو هستند؛ اما در حد حلال، نه در آن حدي که خودشان داشتند. آن حدّي که خودشان داشتند، مقدور افراد عادي نيست که هيچ بهرهاي از بيتالمال نبرند و فقط محصول کشاورزي خود و مورد استفاده قرار بدهند. آن بسيار کم است که کسي بتواند کاري براي دولت بکند و هيچ حقوق نگيرد! آن بسيار کم است! سلمان از همين قبيل بود؛ خود حضرت امير از همين قبيل بود و يک کيسه را وجود مبارک حضرت از جيب مبارکشان درآورد، در يک خطبه نماز جمعه يا يک سخنراني عمومي، فرمود، مادامي که در اين کيسه درهم و ديناري هست که نياز مرا برطرف کند، هرگز دستم به بيتالمال شما دراز نميشود و اين هم محصول کشاورزي و باغداري خود من است که در مدينه کشاورزي داشتم. آن ذوات قدسي براي ما در اين حد الگو نيستند، مقدور ما نيست؛ اما آن مقداري که الگوي ما هستند، ما موظف هستيم به اينها اقتدا کنيم و آيه سوره مبارکه «احزاب» درباره همه ما هست، اينکه (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)،(4) از حلال تجاوز نکنيد، دستتان به حرام دراز نشود. کم بودند کارگزاراني که مثل خود حضرت امير عمل بکنند. يکي از کساني که مثل خود حضرت امير، البته در مراحل نازل، عمل ميکرد، همين سلمان بود که از کشاورزي خود بهره ميبرد با اينکه کارمند رسمي حکومت اسلامي بود، دست او به بيتالمال دراز نميشد، با اينکه حقوق مسلّم او بود. اگر وجود مبارک رسول گرامي(ص) فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت»، وجود مبارک اميرمؤمنان(ع) فرمود: چند نفر هستند که در آن نژاد و قبيله و آن حدود و سامان، حرف اول را ميزنند، من در بين عربها زير تربيت رسول گرامي، اولين نفر هستم. سلمان در بين فارس، اولين نفر است. سهيل در بين روم، اولين نفر است. بلال در بين حبش، اولين نفر است: «فَأَنَا سَابِقُ الْعَرَبِ وَ سَلْمَانُ سَابِقُ فَارِسَ»(5) و مانند آن.اين خصوصيتها باعث شد که وجود مبارک اميرمؤمنان(ع) نامههاي خصوصي براي سلمان مينوشت که حتي براي درگذشت همسر او نامه تسليت نوشت؛ البته آن نامه در کتاب (تمام نهجالبلاغه) هست؛ ولي در خود نهجالبلاغه نيست. در نامه 68 که از وجود مبارک حضرت امير براي سلمان است، قبل از اينکه حضرت به حکومت برسد، دنيا رابرای او معرفي کرده است.
دنیا ، مار خوش خط و خال ، اما سمی
حضرت در این نامه فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا »؛ دنيا مانند مار است.مار پشتش خيلي نرم است،اما همين نرم، کشنده است. اين با طبع انسان که من اين مقام را دارم، من اين مار را دارم، اين روميزي و زيرميزي مال من است، اين «لَيِّنٌ مَسُّهَا»؛ اما «قَاتِلٌ سَمُّهَا». اين ميشود معرفي دنيا. «فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا »، از دنيا آنچه خوش تو ميآيد، روی برگردان!اولاً اين سمّي است؛ ثانياً اين مسّ نرم هم اندک و زودگذر است، پس درونش سمّ است، بيرونش «ليّن المس» است؛ اين «ليّن المس» بودن بيرون هم اندک است. «وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا»؛ حالا اگر اين مار از دست تو رفت، غمگين نباش! اين از همان سوره مبارکه «حديد» است که حضرت خود فرمود، زُهد در دو جمله اين سوره حل شده است: (لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ).(6) فرمود:اصل کلي اين است که اين دنیا ظاهرش «ليّن المس» است، باطنش «قاتل السم» است، بايد از آن پرهيز کني! بعد فرمود، ميدانيد شديدترين و مهمترين حالي که بايد از آن پرهيز کنيد، چه وقت است؟ آن وقتي است که خيلي به آن دل بستيد! چون وقتي خيلي به آن دل بستيد، اصرار داريد که خيلي با آن تماس بگيريد. هرچه بيشتر با آن تماس گرفتيد، مسمومتر ميشويد! «كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا»؛ يعني در شديدترين حالت اُنس که قرار داريد، در شديدترين حالت تقوا و برحذر بودن باش!سپس فرمود اين کسي که اين مار سمّي در دست اوست، هر اندازه با او بازي کند، مسمومتر ميشود. اگر آدم نسبت به دنیا چنین بی اعتنا باشد، راحت است. نه بيراهه ميرود و نه راه کسي را ميبندد و به همان حقوق حلال خود اکتفا ميکند. ديگر کشور با داشتن همه اين نعمت، مشکل بيکاري و فقر و فلاکت و مانند آن را نخواهد داشت.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب ، قم؛ 11/8/96 .
مرکز اطلاع رسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سفينة البحار، ج2، ص348.
2. عيون أخبار الرضا ، ج2، ص64.
3. احزاب ، 33.
4. احزاب ، 21 .
5. الخصال، ج1، ص312
6. حديد، 23.
فرم در حال بارگذاری ...
سلمان فارسی
هشتم صفر سال ۳۵ هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر صلی الله علیه وآله او را از اهل بیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت».
آری! سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی علیه السلام قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، ولی هیچ گاه از حقوق بیت المال برای خود چیزی برنداشت و همه آن را صدقه می داد و برای امرار معاش زنبیل می بافت.
این شیعه راستین امام علی علیه السلام و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد.
فرم در حال بارگذاری ...
دلنوشته سلام بر کربلا
سلام بر کربلا ، سلام بر زینب کبری، سلام بر دختر سه ساله ات یا حسین
سلام برآسمان و زمین غرق در خون دشت کربلا
سلام بر خارهایی که شرمسارانه،چون تویی یاس سه ساله ی حسینی راخراشیدند.
سلام بر آسمان نظاره گر آشفتگی ات آن هنگام که پدر نبود تا تسکینی بر قلبت و
سقفی بر خانه ات باشد تا آسمان دلت نبارد.
رقیه جان از عمه ات زینب که سلام خدا بر او باد، صبرو استقامت را آموختی تا به بلوغ رسیدی…
...
آنقدر بزرگ شدی تا مرگ را از جنس شهادت در آغوش گرفتی.شهادتی از جنس مظلومیت،شهادت به حق و حقیقت
با اشکهایت شهادت دادی از جنس دلتنگی و عشق به پدر،شهادت دادی با صدایت که جز لطافت نسیم بر روح آدمیزاد نبود؛
اما وای برآنانکه انسانیت را قربانی صفات شیطانی کردند تا محروم شوند از بیداری روان
وای بر آنانکه در این زمانه اند و زمان را بهانه میگیرند تا درد تورا به فراموشی بسپارند.
رقیه جان کاش میدانستند که کوه استقامت زینبی را در هر برهه از زمان میتوان پیمود اگر راه،راست باشد و انسانیت پیش از شعار اسلام داری در خود حل کنند.
رقیه جان،ای نماد معصومیت و مظلومیت از جنس کودکانه،تو همچنان زنده ای
هنوز و تا ابد برکات وجودت،بر سر سفره ی شیعیان هست و خواهد بود
مگر میشود یادی از چون تویی عاشق را در محرم و سفر نکرد ؟
اصلا مگر میشود برکات وجودت را تنها بر سر سفره ی شیعیان دید؟
نه،بلکه شعاع رحمتت تمام جهان را فرا گرفته
چه شیعه،چه یهود و نصارا،تورا حلال مشکلات دانسته و میدانند.
رقیه جان شنیده ام حرمت را ایرانیان غرق در عروسک کرده اند تا بر همگان نشان دهند رقیه ی کربلای حسین (علیه السلام) سه ساله ای بود به لطافت و زیبایی عروسک های رنگارنگ.
آری،انگار زائرانت را این عروسک ها به چالش می کشانند تا همزاد پنداری کنند.
چه الگویی بهتراز تو برای کودکان شهدا که دلتنگند و اشک امانشان نمی دهد.
میدانم که فرشته وار بالای سرشان هستی و نگاهت گرمای قلبشان را تضمین می کند.
ای سه ساله ی شیرین زبان پدر،چگونه در آن خستگی وانفسای جسم و روح،قدم از قدم بر میداشتی در کنار عمه ات که زمین و زمان نلرزد؛چگونه نگاهت را به چشمان پدر دوختی وقتی سر از تن جدا دیدی،در آغوش گرفتی و اما دستان نوازشگر پدر را حس نکردی؟…
نه، نگو از آن لحظه …نه،نگو از لرزه ای بر تنت افتاد،فشاری که بر قلبت وارد و صدایی که در گلو حبس شد.
نگوکه چگونه زینب،عمه ات آشفته شد.
مرا طاقت این مصیبت نیست،حتی برای لحظه ای
رقیه جان و چه صبورانه به پدر لبیک گفتی
صدای گریه کودکان در روز عاشورا یادآور دختر سه ساله ایست که تشنگی و گرسنگی نیاز های حقیرانه ای بودند در قبال روح بزرگش که طلب نگاه و حظور پدر را در سر داشت تا قلبش آرام گیرد.
رقیه جان،ای نماد کودک شهید کربلا،در یمن و قلسطین مظلومیتت زنده است؛کودکان یمنی به جرم شیعه بودن در خون می غلتند و کودکان فلسطینی سنگ در دست برای آزادی قربانی و مجرم شناخته میشوند.
کربلا مکان ذبح نفس بود
کربلا رقیه نامی است
که خرده بود سالش،اما نو نشده جوان شد
وجوان نشده،پیر
رقیه ای که رنگ و روی دنیا را
به روشنی،تیره و قاب زندگی را
در رخ پدر می دید.
الهام رزاقی
فرم در حال بارگذاری ...
درمان افسردگی
اندوه بی دلیل، از نشانه های اصلی افسردگی پاییزی است.
عواملی مثل کم خوابی، بد خوابیدن، تغییر الگوی تغذیه و اشتها، از دست رفتن علاقه نسبت به چیزهایی که قبلن لذت بخش بوده اند، افکار پوچ، احساس گناه و سرزنش خود، مقصر دانستن خود در همه موارد زندگی، بی تفاوتی به مسائل زندگی، بدبینی و… از جمله علائم افسردگی پاییزی اند.
درمان افسردگی :
رابطه خود را با خدا بیشتر کنید
مسایل اخلاقی را رعایت نمایید
مطالعه کنید
...
نور فضا را زیاد کنیدغذاهای ترش کمتر مصرف کنید
گردش و تفریح یادتان نرود
پیاده روی روزی ۲۰ دقیقه بهترین درمان است
از رنگ های گرم استفاده کنید
از ویتامین ها غافل نشوید
یک برنامه ریزی جدید برای زندگی خود داشته باشید،
سلامت بدنی مثل ورزش
و سلامت روانی مثل یاد گرفتن چیزی جدید می تواند جزو برنامه شما باشد
تغییرات را از اهداف کوچک مثل خواندن یک کتاب کم حجم یا قدم زدن روزانه ۱۰ دقیقه شروع کنید.
فرم در حال بارگذاری ...
روز عصای سفید
روز عصای سفید (به انگلیسی: White Cane Safety Day) روز ملی در ایالات متحده آمریکا است؛ که هر ساله در ۱۵ اکتبر مصادف با اغلب (23) مهر از سال ۱۹۶۴ میلادی جشن گرفته میشود.
این روز برای پاسداشت و گرامیداشت دستاوردهای کسان نابینا که چه به گونهٔ مادرزادی نابینا زاده شدهاند و چه با بروز رخدادهای ناگوار و بر سر حوادث نابینا شدهاند جشن گرفته میشود. در ایران روز بیست و سوم مهر را روز عصای سفید نامیدهاند.
فرم در حال بارگذاری ...
ﻋﺼﺎی ﺳﻔﯿﺪ
ﻋﺼﺎی ﺳﻔﯿﺪ از زﻣﺎن ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ اول، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻤﺎدی ﺑﺮای ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ در ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻗﻮاﻧﯿﻦ و ﻧﻤﺎد ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺑﺮای اﺳﺘﻔﺎده و ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن از اﯾﻦ ﻋﺼﺎ وﺟﻮد دارد، اﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻨﮑﻪ رﻧﮓ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺮای ﻫﻤﮕﺎن ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻗﺎﺑﻞ روﯾﺖ اﺳﺖ، ﺑﺮای ﭘﯿﺸﮕﯿﺮی از ﺧﻄﺮاﺗﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن را ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، اﯾﻦ رﻧﮓ در ﺗﻤﺎم دﻧﯿﺎ ﺑﺮای ﻋﺼﺎی راﻫﻨﻤﺎی آﻧﻬﺎ ﺗﺼﻮﯾﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻋﺼﺎ ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده اﻓﺮاد ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ و اﻓﺮادی ﺑﺎ اﺧﺘﻼﻻت ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮد و ﻣﻌﻤﻮﻻً در اﻧﻮاع ﺗﺎﺷﻮ و ﻗﺎﺑﻞ ﺣﻤﻞ ﻃﺮاﺣﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد.
اﺳﺘﻔﺎده از ﻋﺼﺎ ﺑﻌﻨﻮان وﺳﯿﻠﻪ ﮐﻤﮑﯽ دررﻓﺖ و آﻣﺪ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن از ﻗﺮن ﻫﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﺘﺪاول ﺑﻮده اﺳﺖ، وﻟﯽ اﺳﺘﻔﺎده از ﻋﺼﺎی ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺸﮑﻞ اﻣﺮوزی و ﺑﻌﻨﻮان ﻧﻤﺎدی ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن ﺑﻪ ﺑﻌﺪاز ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ اول ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮدد. در ﺳﺎل 1921 ﻣﯿﻼدی ﯾﮏ ﻋﮑﺎس اﻫﻞ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﯾﺴﺘﻮل ﮐﺸﻮر اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن ﺑﺎ ﻧﺎم ﺟﯿﻤﺰ ﺑﯿﮕﺰ ﮐﻪ در اﺛﺮ ﯾﮏ ﺳﺎﻧﺤﻪ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺧﻮد را از دﺳﺖ داد، ﺑﺮای در اﻣﺎن ﺑﻮدن از ﺧﻄﺮ وﺳﺎﺋﻞ ﻧﻘﻠﯿﻪ ﮐﻪ در ﺧﯿﺎﺑﺎن ﻫﺎی اﻃﺮاف ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﯽ وی در ﺣﺎل رﻓﺖ و آﻣﺪ ﺑﻮدﻧﺪ، اﺑﺘﮑﺎر اﺳﺘﻔﺎده از ﻋﺼﺎ ﺑﻪ رﻧﮓ ﺳﻔﯿﺪ را ﮐﻪ ﺑﺮاﺣﺘﯽ ﺑﺮای ﻫﻤﮕﺎن ﻗﺎﺑﻞ دﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ را ﺑﮑﺎر ﺑﺮد.
...
ﭘﺲ از آن دو ﺗﻦ از ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺤﻘﻘﯿﻦ آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎی دﮐﺘﺮ ﻧﺎول ﭘﺮی، رﯾﺎﺿﯿﺪان و دﮐﺘﺮ ﺟﺎﮐﻮﭘﺲ ﺗﻦ ﺑﺮوک، ﺣﻘﻮﻗﺪان ﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ را در ﭘﺎﻧﺰدﻫﻤﯿﻦ روز از ﻣﺎه اﮐﺘﺒﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻗﺎﻧﻮن ﻋﺼﺎی ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺐ رﺳﺎﻧﻨﺪ و اﯾﻦ روز را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان روز ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن ﻧﺎﻣﮕﺬاری ﮐﻨﻨﺪ. در اﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮن ﮐﻠﯿﻪ ﺣﻘﻮق اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻓﺮد ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮی از ﯾﮏ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺘﻤﺪن اﻧﻌﮑﺎس ﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ﻣﻮاردی از اﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮن ﺑﻪ ﺷﺮح زﯾﺮ اﺳﺖ :
1- ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن ﺣﻖ اﺳﺘﻔﺎده از ﮐﻠﯿﻪ اﻣﮑﺎﻧﺎت رﻓﺎﻫﯽ ﻣﻌﻤﻮل در ﺟﺎﻣﻌﻪ را دارﻧﺪ .آﻧﺎن ﺣﻖ دارﻧﺪ از ﭘﯿﺎده روﻫﺎ، ﺧﯿﺎﺑﺎن ﻫﺎ، ﺑﺰرﮔﺮاه ﻫﺎ و وﺳﺎﯾﻞ ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﻮاﭘﯿﻤﺎ، ﻗﻄﺎر،
اﺗﻮﺑﻮس، اﺗﻮﻣﺒﯿﻞ، ﮐﺸﺘﯽ، ﻫﺘﻞ، اﻣﺎﮐﻦ ﻋﻤﻮﻣﯽ، ﻣﺮاﮐﺰ ﺗﻔﺮﯾﺤﯽ و ﻣﺬﻫﺒﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﻨﺪ. اﮔﺮ در ﺑﻌﻀﯽ اوﻗﺎت، ﻣﺤﺪودﯾﺘﯽ ﺑﺮای اﺳﺘﻔﺎده از اﯾﻦ ﺗﺴﻬﯿﻼت و اﻣﺎﮐﻦ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮاﮔﯿﺮ ﻫﻤﻪ اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ و اﮔﺮ ﺷﺨﺺ ﯾﺎ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﻓﻘﻂ ﺑﺮای ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن در اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺴﻬﯿﻼت ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ، ﻣﺤﺪودﯾﺖ اﯾﺠﺎد ﮐﻨﺪ ﯾﺎ ﺣﻘﻮق ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن ﻋﺎﻗﻞ و ﺑﺎﻟﻎ را ﻧﺎدﯾﺪه ﺑﮕﯿﺮد،
ﻣﺠﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد.
2- راﻧﻨﺪﮔﺎن وﺳﺎﯾﻞ ﻧﻘﻠﯿﻪ ﻣﻮﻇﻒ اﻧﺪ ﻣﺮاﻋﺎت ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن را ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﻋﺒﻮر و ﻣﺮور، از ﻋﺼﺎی ﺳﻔﯿﺪ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﻨﻤﺎﯾﻨﺪ.
3- دوﻟﺖ ﻣﻮﻇﻒ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن را ﺑﻪ ﻣﺸﺎرﮐﺖ در اﻣﻮر دوﻟﺘﯽ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ آﻧﺎن ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﺸﻐﻮل ﺷﻮﻧﺪ.
4- ﻣﺴﺌﻮﻻن دوﻟﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎﯾﺪ روز 15 اﮐﺘﺒﺮ را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺰرﮔﺪاﺷﺖ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن و ﻗﺎﻧﻮن ﻋﺼﺎی ﺳﻔﯿﺪ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ارج ﻧﻬﻨﺪ و از ﻣﺮدم ﺑﺨﻮاﻫﻨﺪ ﮐﻪ رﻓﺘﺎر ﻣﻌﻘﻮﻻﻧﻪ ای ﺑﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﺎن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﮔﺎﻣﻬﺎی ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ و ﻣﻮﺛﺮی ﺑﺮای آﻧﺎن ﺑﺮدارﻧﺪ.
فرم در حال بارگذاری ...
شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)
شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) در منابع اینگونه شرح داده شده:
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(سلام الله علیها ) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: «عمه جان! اینان کجا می روند؟» حضرت زینب(سلام الله علیها)فرمود: «عزیزم این ها به خانه هایشان می روند.» پرسید: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟» فرمودند: «چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است» تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد و بلافاصله پرسید: «عمه! پدرم کجاست؟»
فرمود: «به سفر رفته.» طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید.
...
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: «پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.»دختر خردسال حسین(علیه السلام) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
همچنین در منابع گزارشهایی از چگونگی وفات دختری منسوب به امام حسین(علیه السلام) در شام وجود دارد، که برخی از آنان به این شرح اند:
1- نخستین منبعی که ماجرای شهادت دختر خردسالی از امام حسین را در شام مطرح کرده است. کامل بهایی نوشته عمادالدین طبری (۷۰۰ق) است. او نام دختر را ذکر نکرده است. سن او را چهار سال و وفات او را چند روز پس از دیدن سر پدر در خانه یزید گزارش کرده است.
2- ملّا حسین واعظ کاشفی سبزواری (متوفی ۹۱۰ق) محل حادثه را کوشْک (کاخ) یزید و زمان آن را روز دیدن سر بریده ذکر کرده است.
3- فخرالدین طُریحی (م ۱۰۸۵ ق)؛ نخستین کسی است که کودک را سه ساله و سخنانی از او خطاب به پدر گزارش کرده است.
4- محمدحسین ارجستانی در اواخر قرن سیزدهم، نام کودک را زُبیده، سن او را سه سال، محلّ حادثه را خرابه شام گزارش کرده است. ارجستانی پیش از ذکر این حادثه، به حضور دختری از امام حسین به نام رقیه در شام یاد کرده است.
5- شیخ محمدجواد یزدی در اوایل قرن چهاردهم محل حادثه را خرابه شام دانسته است و گفته نام او زُبَیده یا رُقَیه یا زینب یا سَکینه و یا فاطمه بوده است.
فرم در حال بارگذاری ...
کرامات حضرت رقیه (سلام الله علیها)
از حضرت رقیه (سلام الله علیها) ومرقد مطهر آن حضرت،در طول تاریخ، کرامات متعددی بروز کرده است . در این مطلب توجه شما را به یک کرامت شگفت جلب میکنیم:
بگو چند جمله از مصیبت دخترم( رقیه) رابخواند
مرحوم حاج میرزا علی محدث زاده ( متوفای محرم 1396 ه. ق)، فرزند مرحوم محدث عالی مقام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله تعالی علیها، از وعاظ وخطبای مشهور تهران بودند. ایشان میفرمود: یکسال به بیماری وناراحتی حنجره وگرفتگی صدا مبتلا شده بودم،تا جایی که منبر رفتن وسخنرانی کردن برای من ممکن نبود . مسلم، هر مریضی در چنین موقعی به فکر معالجه میافتد، من نیز به طبیبی متخصص و با تجربه مراجعه کردم.
...
پس از معاینه معلوم شد بیماری من آن قدر شدید است که بعضی از تارهای صوتی از کارافتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است.طبیب معالج در ضمن نسخهای که نوشت دستور استراحت داد و گفت که باید چند ماه ازمنبر رفتن خودداری کنم وحتی با کسی حرف نزنم واگر چیزی بخواهم و یا مطلبی از زن و بچهام انتظارداشته باشم آنها را بنویسم،تا در نتیجه استراحت مداوم واستعمال دارو، شاید سلامتی از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر درمقابل چنین بیماری وحرف نزدن با مردم حتی با زن وبچه، خیلی سخت وطاقتفرساست،زیرا انسان بیشتر از هر چیز احتیاج به گفت وشنود دارد و چطور میشود چند ماه هیچ نگویم وحرفی نزنم وپیوسته در استراحت باشم ؟!
آن هم معلوم نیست که نتیجه چه باشد.
برهمه روشن است که با پیش آمدن چنین بیماری خطرناکی،چه حال اضطراری به بیماردست میدهد اضطرار میاندازد، این حالت پریشانی است که انسان امیدش از تمام چارههای بشری قطع شده و به یاد مقربان درگاه الهی میافتد تا به وسیله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت کرده وا زدریای بیپایان لطف خداوند بهرهای بگیرد.
من هم باچنین پیش آمدی، چارهای جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (علیه السلام) نداشتم . روزی بعد ازنماز ظهر وعصر،حال توسل به دست آمد وخیلی اشک ریختم وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله (علیه السلام) راکه به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : یا بن رسول الله، صبر درمقابل چنین بیماری برای من طاقتفرساست. علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برایشان منبربروم.
من از اول عمر تا به حال علی الدوام منبر رفتهام و از نوکران شما اهل بیتم، حالا چه شده که باید یکباره از این پست حساس براثر بیماری کنار باشم . ضمنا ماه مبارک رمضان نزدیک است،دعوتها را چه کنم؟ آقا عنایتی بفرما تا خدا شفایم دهد.
به دنبال این توسل، طبق معمول کم کم خوابیدم. درعالم خواب، خودم را در اطاق بزرگی دیدم که نیمی ازآن منور وروشن بود وقسمت دیگر آن کمی تاریک.
درآن قسمت که روشن بود حضرت مولی الکونین امام حسین (علیه السلام ) را دیدم که نشسته است . خیلی خوشحال وخوشوقت شدم و همان توسلی را که در حال بیداری داشتم در حال رویا نیز پیداکردم . بنا کردم عرض حاجت نمودن، ومخصوصا اصرار داشتم که ماه مبارک رمضان نزدیک است و من در مساجد متعدد دعوت شدهام،ولی با این حال حنجره ا زکارافتاده چطور میتوانم منبر رفته وسخنرانی نمایم وحال آنکه دکتر منع کرده که حتی با بچههای خود نیز حرفی نزنم.
چون خیلی الحال وتضرع وزاری داشتم، حضرت اشاره به من کردو فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو اشک بریزید،ان شاءالله تعالی خوب میشوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقای حاج آقا مصطفی طباطبائی قمی که از علما وخطبا و از ائمه جماعت تهران میباشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ایشان میخواست از ذکر مصیبت خودداری کند،حضرت سید الشهدا(علیه السلام) فرمود روضه دخترم را بخوان. ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه (سلام الله علیها) شد و من هم گریه میکردم و اشک میریختم، اما متاسفانه بچههایم مرااز خواب بیدار کردند ومن هم با ناراحتی از خواب بیدار شدم ومتاسف ومتاثر بودم که چرا از آن مجلس پرفیض محروم ماندهام، ولی دیدن دوباره آن منظره عالی امکان نداشت.
هماه روز، و یا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معاینه معلوم شد که اصلا اثری از ناراحتی وبیماری قبلی در کار نیست . او که سخت در تعجب بود ازمن پرسید شما چه خوردید که به این زودی وسریع نتیجه گرفتید؟!
من چگونگی توسل وخواب خودم رابیان کردم. دکتر قلم دردست داشت و سرپا ایستاده بود، ولی بعد از شنیدن داستان توسل من بی اختیار قلم از دستش برزمین افتاد و با یک حالت معنوی که بر اثر نام مولی الکونین امام حسین (علیه السلام) به او دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بررخسارش میریخت . لختی گریه کرد وسپس گفت : آقا،این ناراحتی شما جز توسل وعنایت و امداد غیبی چاره وراه علاج دیگری نداشت.
شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)
فرم در حال بارگذاری ...
نقش موثر حضرت رقیه(سلام الله علیها) در تبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی
جریان کربلا محدود به واقعه عاشورا نیست؛ چراکه پس از آن با ادامه حرکت کاروان اسرا، مبارزه خاندان اهل بیت با یزید همچنان ادامه داشت. ادامه نهضت حسینی را میتوان از خطبههای غرای امام سجاد (علیه السلام) تا نقش بیدارگری حضرت زینب(سلام الله علیها) در شهرهای بزرگی چون کوفه و شام دانست.
چه بسیار مسیحیان و یهودیانی که به وسیله کاروان اسرا مسلمان شدند و از همه پررنگتر آن که، خانواده یزید و غلامانش با دیدن اهل بیت پیامبر در اسارت از او بیزاری جستند و جزء محبین خاندان عصمت و طهارت شدند.
فرم در حال بارگذاری ...
اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (سلام الله علیه)
یکی از شهیدان قیام حسینی که نقش بسیار تاثیرگذاری درتبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی داشت، حضرت رقیه (سلام الله علیه)، دختر سهساله امام حسین (علیه السلام) است (که بارگاه آن مخدره در شهر شام واقع شده است). بعضی از مورخین درباره وجود تاریخی حضرت رقیه(سلام الله علیها) سعی در شبهه پراکنی دارند، اما با توجه به مستندات تاریخی که در کتاب منتخب التواریخ نقل شده میتوان به تمام این شک و دودلیها پایان داد.
...
در قسمتی از این مستندات تاریخی، جریان تعمیر و بازسازی قبر این بانوی سه ساله ذکر شده که بدین صورت است: چندین بار سید ابراهیم دمشقی و خانوادهاش در عالم رویا خواب این بانوی سه ساله را میبینند. در خواب از سید ابراهیم خواسته میشود که به نزد والی شام برود و از او بخواهد که قبر را تعمیر کنند؛ زیرا داخل قبر آن حضرت آب جمع شده بود و جسم مطهر ایشان معذب بود.والی شام با مطلع شدن از این جریان از علما شیعه و سنی خواست که غسل کنند و در نزد مرقد آن بانو جمع شوند و قرار بر این شد که قفل به دست هر شخصی باز شد، متصدی نبش قبر و تعمیر آن شود. قفل تنها به دست سید ابراهیم دمشقی که نسبش منتهی به سید مرتضی علم الهدی میشود، باز شد و بدن شریف آن حضرت را به مدت سه روز از قبر خارج کردند و به تعمیر آن پرداختند. (برای اطلاع از جزئیات بیشتر به کتاب لهوف سیدبن طاووس مراجعه شود)
فرم در حال بارگذاری ...