آغاز و پایان
اقیانوس هرچند پهناوراست پایانی دارد
قطره هرچند کوچک است، آغازی دارد .
لبخند به زندگی
خیلی ها میخواهند
اول به آسایش و خوشبختی برسند بعد به زندگی بخندند
ولی نمی دانند که تا به زندگی نخندند
به آسایش و خوشبختی نمی رسند.
آینده و گذشته
و امروز متوجه شدم که من در آینده زندگی میکنم؛
همان آینده که سالها پیش نگرانش بودم….
و سالها پیش متوجه نبودم که در گذشته زندگی میکنم،
همان گذشته که اکنون حسرتش را میخورم.
باورهامون
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه
نه اینکه هیزمش زیاد بشه، تبر ما انسان ها باور هامونه، نه آرزوهامون…
زندگی
زندگی شکایت از درد و غم نیست
زندگی هزار تا دلیل دیگه ست برا شکرگزاری از خالقمون!!!
شاد باشیــد
Life is not about complaining pain and sorrows
It’s about a thousand other reasons to Thank our
Creator!!! Happy living
شکست خوردن
راز موفقیت چیست؟
“تصمیم گیری درست“.
تصمیم گیری درست از چه ناشی میشود؟
“از تجربه“
تجربه از چه بدست می آید؟
“از تصمیم گیری های غلط !!
ﺷﺮﻭﻉ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﯾﺸﺘﺮ ﺑﻮﺩ…
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯼ!
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺑﺴﺎﺯﯼ…
ﺟﻬﺎﻧﺖ ﺭﺍ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ،
ﺑﺎﻭﺭﺕ ﺭﺍ…
” ﻣﻬﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ.
دری از خوشبختی
وقتی دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود
در دیگری گشوده میشود ولی اینقدر به در بسته زل میزنیم
که در باز را نمیبینیم.
جــــبـــران
قــــدر لـحـظـه ها را بـــدان
زمـــانـی مـی رســد کــه تــــو دیـــگـر قــــادر نـــیستی بــگـویـی :
” جــــبـــران مــی کـــنم “
علم و مرگ
خطبه 239
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن آل محمد را ياد مى كند:
آنان حيات علم و مرگ جهل اند. حلمشان شما را از علمشان خبر مى دهد. (و ظاهرشان از باطنشان ) و خاموشيشان از سخن گفتنشان . با حق مخالفت نمى كنند و در آن اختلاف ندارند. ستونهاى اسلام اند و پناهگاه آن . به پايمردى ايشان حق به جايگاه خود بازگشت و باطل از جايگاه خود رانده شد و زبانش از بن بريده گرديد.
دين را شناختند و فرا گرفتند و آن را از تحريف نگه داشتند. بدان عمل كردند، نه شناختى كه منحصر به شنيدن باشد و شنيده را به ديگران گفتن . كه راويان علم بسيارند ولى نگهدارندگان آن اندك اند.
حكمين و نكوهش مردم شام
خطبه 238
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در باب حكمين و نكوهش مردم شام
مردمى هستند درشتخوى و رذل و سفله . بردگانى فرومايه اند كه هر يك از سويى گرد آورده و از جايى برچيده شده . كسانى كه هنوز بايد دين خود را فرا گيرند و به آداب آن آشنا گردند. تعليم داده شوند و در كارها آزموده گردند. كسى بر آنان سرپرستى يابد و دستشان بگيرد. نه از مهاجران اند و نه از انصار و نه از آنان كه در مدينه جاى داشته و بر ايمان استوار بودند.
بدانيد كه شاميان كسى را به داورى اختيار كردندكه به آنچه دوست دارند از همه نزديك تر بودو شما كسى را برگزيديدكه به آنچه ناخوش داريد از همه نزديك تر بود. بياد آريد عبد الله بن قيس كه ديروز مى گفت اين فتنه است ، پس زه كمانهاى خود را بگشاييد و شمشيرها را در نيام كنيد، اگر راست مى گفته ، پس در آمدنش به نزد ما، بى آنكه مجبورش كرده باشند، خطا كرده و اگر دروغ مى گفته ، تهمت در حق او رواست . اينكه با برگزيدن عبد الله بن عباس ، نيتى را كه عمرو بن العاص در دل پرورده است بزداييد. و فرصتها را از دست مدهيد و بلاد دوردست اسلام را حفظ نماييد. آيا نمى بينيد كه آتش جنگ در آن بلاد شعله ور است و نمى بينيد كه چسان قدرت شما را كه چون صخره اى استوار بود هدف قرار داده اند.
عمل كنيد
خطبه 237
خطبه اى از آن حضرت (ع )
عمل كنيد، اكنون كه عمرتان باقى است و صحيفه ها گشوده است و در توبه باز است و رويگردانندگان از خداى را فرا مى خوانند و گناهكاران را اميد مى دهند، پيش از آنكه ، آتش عمل خاموش شود و فرصت از دست برود و زمان به سر آيد و در توبه را بربندند و ملايكه به آسمانها فرا روند. پس ، هر كس بايد كه خود براى خود بكوشد. از زندگيش براى مردنش و از دنياى فانى براى دنياى باقى و از جهان رونده براى جهان جاودان توشه برگيرد. مردى است كه از خداى ترسيده و تا زمان مرگ هنوز هم او را فرصت است و براى به جاى آوردن عمل نيكو مهلتش داده اند. و كسى است كه بر دهان نفس خود لجام زده و زمام آن به دست خود دارد. كه هر گاه بخواهد مرتكب گناه شود، لجامش را مى گيرد و بار ديگر به فرمانبردارى خداوندش را مى دارد.
بعد از هجرت پيامبر از مكه
خطبه 236
سخنى از آن حضرت (ع )
از حال خود بعد از هجرت پيامبر از مكه و پيوستن به آن حضرت (صلى اللّه عليه و آله ) در مدينه ، حكايت مى كند.راهى را كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در پيش گرفته بود، پى گرفتم و به ياد او گام نهادم تا به عرج رسيدم . (در گفتارى دراز).
سخن آن حضرت ((فاطاء ذكره )) از سخنانى است كه در نهايت ايجاز ادا شده . مراد اين است كه از آغاز بيرون شدنم از شهر تا به آن موضع (يعنى عرج ) رسيدم ، از او خبر مى گرفتم و خبر او به من داده مى شد. على (ع ) اين مطلب را با چنين كنايه عجيبى بيان كرده است .
دفاع
خطبه 235
سخنى از آن حضرت (ع )
به عبد الله بن عباس فرمود هنگامى كه نامه اى از عثمان آورده بود و عثمان در محاصره بود. از او مى خواست كه بر سر ملك خود به ((ينبع )) رود تا مگر نام او را براى خلافت كمتر برند و عثمان پيش از اين هم ، چنين درخواستى از او كرده بود اى ابن عباس . عثمان چيزى نمى خواهد مگر آنكه مرا چون اشترى آبكش سازد، با دلوى بزرگ كه پى در پى بيايم و بروم . نخست نزد من فرستاد كه از شهر بيرون شوم . آنگاه نزد من فرستاد كه بازگردم . اكنون هم ، كس فرستاده كه از شهر بيرون روم . به خدا سوگند از او دفاع نمودم ، به گونه اى كه ترسيدم كه گناهكار شده باشم .
قاصعه
خطبه 234
خطبه اى از آن حضرت (ع ) بعضى اين خطبه را ((قاصعه ))ناميده اند و آن در نكوهشابليس (لعنه الله ) است به سبب خودپسندى او و سجده نكردنش براى آدم (ع). او نخستين كسىاست كه عصبيت را آشكار ساخت و از حميّت پيروى نمود. اين خطبه مردم را از رفتن به راه ابليس برحذر مى دارد.
ستايش خداوندى را كه كسوت عزّت و بزرگى پوشيد و آن دو را خاص خود گردانيد نه آفريدگانش و، آن دو را بر ديگران ممنوع و حرام نمود. عزّت و بزرگى را تنها براى جلالت شاءن خويش برگزيد و لعنت را نصيب كسى از بندگانش نمود كه در عزّت و بزرگى با او به منازعت برخاست . سپس ملايكه مقرّب خود را بياموزد تا متواضعانشان را از متكبّرانشان تميز دهد. آنگاه خداى سبحان كه از راز درون دلها آگاه است و آنچه را در پرده نهان است مى داند، گفت ((پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل مى آفرينم چون تمامش كردم و در آن از روح خود دميدم همه سجده اش كنيد. همه فرشتگان سجده كردند، مگر ابليس .)) ابليس بر آدم رشك برد و به آفرينش خود بر او باليد و به اصل خود نازيدن گرفت . ابليس دشمن خدا و پيشواى متعصبان و پيشرو مستكبران و گردنكشان است . او بود كه عصبيت را پايه نهاد و با خداى تعالى بر سر كسوت عزّت و جبروت به نزاع پرداخت و خود چنان كسوتى پوشيد و جامه خوارى و مذلّت از تن به در نمود.
آيا نمى بينيد كه خداوند چگونه او را به سبب تكبرش حقير ساخت و به سبب بلند پروازيش پست و بيقدر نمود و در دنيا مطرودش ساخت و در آخرت هم به عذاب آتش گرفتار خواهد نمود؟
ادامه مطلب
صفحات: 1· 2