عکسالعمل شیــــطان از شهادت سیدالشهدا (ع)
متوسل مینویسد: در روایتهای خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهداء(ع) به خشم نمیاندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زینالعابدین(ع) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحهسرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.
عزاداری در حوزه علمیه محرم۹۸
ورود امام (ع) به مکه
کاروان امام حسین(ع) پس از پنج روز در روز سوم شعبان سال ۶۰ به مکه رسید و ساکنان مکّه و زائران بیت الله الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این بر عبداللّه بن زبیر، سخت گران میآمد؛ چرا که امید داشت مردم مکّه با وی بیعت کنند و میدانست که تا امام حسین(ع) در مکّه هست، کسی با او بیعت نمیکند؛ زیرا جایگاه امام حسین(ع) در نزد مردمان مکّه، بسیار بالاتر از جایگاه پسر زبیر بود.
دعوت کوفیان
- کوفیان به امام (ع) نامه نوشتند، وحمایت وآمادگی خود را، همه جانبه، از پسر رسول خدا(ص) اعلام کردند.
به نقل سید بن طاووس تعداد نامه ها به ۱۲ هزار می رسید ،که پای هر کدام از آنها، صدها نفر مهر یا امضاء کرده بودند.
البته امام(ع) به نامهها بسنده نکردند و این در حالی بود که حتی امضای شیعیان برجستهای مانند؛ سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر و.. پای نامهها بود.
حتی در یک روز بیش از ۶۰۰ نامه به امام(ع) رسید، اما امام(ع) باز اکتفا نکردند و مسلم بن عقیل را در ۱۵ رمضان، به کوفه فرستادند، تا به امام گزارش کند، که اگر کوفیان همانگونه هستند که در نامههایشان نوشتهاند، امام حسین(ع) راهی کوفه شود.
امام حسين(ع) در طي نامه هايي که به مردم بصره و کوفه می فرستاد، سزاوارترين مردم براي خلافت و امامت را، اهل بيت(ع) معرفی می کرد.
منابع :
۱)مقتل خوارزمی، ص۶۵۴ .
۲)وقعة الطف ابی مخنف،ص ۸۹ .
مجالس روضه
در مجالس روضۀ اباعبدالله علیهالسلام پای سماور مینشست و چای میداد!
- آیت الله بهجت قدسسره سالهایی که مجلس را در منزل برگزار میکرد، بسیاری از کارها را خودش انجام میداد و هنگام روضه، کنار در مینشست و به کسانی که وارد میشدند، احترام میگذاشت و جلوی پای کسانی که وارد مجلس میشدند، میایستاد؛ چون به مجلس امام حسین علیهالسلام مشرف میشدند، عزیز بودند.
- بر جزئیات کارها نیز نظارت میکرد؛ حتی بر چایدادن و خوشآمدگویی به عزاداران. این پیگیری و توجه و تواضع را از استادان بزرگ خود آموخته بود. میفرمود:
- استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضۀ اباعبدالله علیهالسلام پای سماور مینشست و چای میداد.
منبع: رحمت واسعه، ص ٢٢.
حق الناس شب عاشورا
پرسش
آیا این مطلب درست هست که امام حسین علیه السلام شب عاشورا خطاب به اصحابشان فرمودند که هر کس حق الناسی به گردن دارد برگردد ؟
پاسخ
موسى بن عمير از پدرش نقل مى كند كه امام عليه السلام (در روز عاشورا) به من فرمود ؛
«نادِ أَنْ لا يُقْتَلَ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ نَادِ بِها فِي الْمَوالي فَإِنّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ مَنْ ماتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ
امام حسین ع
پاسخ به شبهه:
چرا امام حسین(ع) پس از اطلاع از شهادت مسلم بن عقیل کماکان به سمت کوفه حرکت کردند؟ وقتی کوفیان عهدشکنی کردند چرا امام مسیر را تغییر ندادند؟
پاسخ:
از آنجا که شيعيان و دوست داران اهل بيت در کوفه از حضرت خواسته بودند که به سمت ايشان برود، حضرت ابتدا عمو زاده خود، مسلم بن عقيل را براي ارزيابي اوضاع کوفه و عراق به سمت ايشان فرستاد . حضرت مسلم هم بعد از ابلاغ پيام امام حسين ـ عليه السلام ـ به جمع آوري نيرو و سلاح پرداخت و طي نامه اي اوضاع کوفه را به امام حسين ـ عليه السلام ـ گزارش داد و نوشت که هيجده هزار نفر براي طرفداري از شما با من بيعت کرده اند. اين گزارش را 27 روز قبل از شهادتش نوشت.
به همين جهت بود که موقع شهادت به عمر بن سعد وصيت کرد که: چون من به حسين ـ عليه السلام ـ نامه نوشتم به کوفه بيايد ، شما کسي را بفرستيد که از اين سفر صرف نظر کند.پس حضرت مسلم وظیفه خود را بدرستی انجام داد.
ولي اگر از کوفه هم نامه هايي نمي رسيد امام سکوت نمي کردند بلکه در برابر فجايع و منکرات حکومت ساکت نبود چنانکه مي فرمايند: من از روي خود پسندي و گردنکشي (براي تشکيل حکومت) و فساد و بيدادگري، قيام نکرده ام، بلکه براي اصلاح امت جدم حرکت کردم و براي امر به معروف و نهي از منکر قيام نمودم و به سيره و روش جدم و پدرم علي ـ ع ـ عمل مي کنم.
حضرت اين آيه را تلاوت مي نمايند: من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا؛ از مومنان مرداني هستند که به آن چه با خدا بستند صادقانه وفا کردند، پس برخي از آنها پيمان خود را به انجام رساندند و برخي شان در انتظار و هرگز پيمان خود را تغيير ندادند.
امام نمي گويند، پس چون کوفه را گرفتند، مسلم و هاني کشته شدند، ما کارمان تمام شد و شکست خورديم، از همين جا بر گرديم، جمله اي که حضرت بيان داشتند فهماند که مطلب چيز ديگري است. يعني مسلم به وظيفه خود عمل کرد حالا نوبت ماست.
از طرف ديگر حتي اگر امام حسين ـ ع ـ از مسير کوفه باز مي گشت يزيد از بیعتی که از امام حسين ـ عليه السلام ـ مي خواست ، دست بردار نبود. چنانچه امام در بين راه مکه به عراق به منزلي مي رسند که با فردي سخن از رفتن به سوي کوفه به ميان مي آيد، آن فرد ديدگاه خود را از رفتن به کوفه بيان مي کند و امام را از اين کار منع مي نمايد.
حضرت مي فرمايد: اي بنده خدا کار صحيح بر من مخفي نيست و امر الهي تغيير نمي کند. به خدا سوگند: اينان تا خون دل مرا نریزند از من دست نخواهند کشيد.
شبيه همين جواب را به برادرش محمد حنفيه فرمود: که اگر به هر مخفی گاهی برويم آنها از ما دست برنخواهند داشت.
لذا اگر امام از مسير کوفه هم بر مي گشتند در جاي ديگر مي بايست با حکومت به مبارزه بر مي خواست. از اين رو بهترين مکان را که از قبل براي قيام عليه حکومت غاصب و متظاهر به فساد يزيد انتخاب کرده بود در پيش گرفتند و در بين راه که خبر شهادت مسلم رسيد آن دسته از مردمي که به هواي حکومت و رسيدن به مقام و يا رسيدن به مال و غنيمتي امام را همراهي مي کردند و از درک ماهيت قيام امام حسين ـ ع ـ عاجز بودند، آن حضرت را ترک کردند و تنها کساني باقي ماندند که از شهادت و مبارزه عليه ظلم ، هراسي در دل نداشتند.
چنانچه همگي گفتند: بعد از شهادت مسلم باز نمي گرديم تا انتقام خون او را بگيريم يا آنچه او چشيد ما هم بچشيم، حضرت نيز فرمودند: «بعد از شهادت مسلم و عقيل در دنيا خيري نيست».
منابع:
۱- قمي، شيخ عباس، نفس المهموم ص113.
۲- محمدي اشتهاردي، محمد،
سوگ نامه آل محمد (ص)، ص179.
۳- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج3، ص241.
۴- احزاب / 23.
۵ - صافي گلپايگاني، لطف الله، ص34 ـ 37.
۶ - شيخ مفيد، الارشارد ج2، ص76.
۷ - هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد،ج9، ص406.
« جام بلاء به کام اولیاء»
جرعه اول: اهل بلاء; اهل اسرارند!
کربلا هم اسراری دارد که اگر کسی به وادی این اسرار پا بگذارد در اینصورت همه وجودش ندا می دهد ” ما رایتُ الّا جمیلاً: جز زیبایی چیزی ندیدم” .درباره ورود به وادی اسرار کربلا به سه نکته بسیار مهم باید توجه کرد:
نکته اول: اسرار را به هر کس نمی دهند.لیاقت و ظرفیت می خواهد.
- ابوبصیر از شاگردان امام صادق علیه السلام به حضرت اعتراض کرد که چرا از یاد دادن معارف به من مضایقه می کنید؟ حضرت فرمود: چه معارفی؟گفت: همان معارفی که امیرالمومنین علیه السلام به میثم می آموخت؟حضرت فرمود: تو میثم نیستی! آیا تا بحال شده من به تو مطلبی بیآموزم و تو آن را افشا نکنی؟ گفت: نه! فرمود: پس رازنگهدار نیستی! ( یعنی لیاقت نداری) (کتاب میثم تمار؛ جواد محدثی؛ ص۱۴)
- سه نفر خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند و از ایشان تقاضا کردند که با ما درباره مقامی که نزد خدا دارید، سخن بگوئید.حضرت فرمود: شما تحمل ندارید.گفتند: تحملش را داریم. حضرت فرمود: دو نفرتان کنار بروید. من به یک نفرتان میگویم اگر او تحمل کرد، شما دو نفر هم خواهید توانست.حضرت اندکی با نفر سوم گفتگو کردند.آن مرد در حالی که هوش از سرش رفته بود با حالی عجیب حرکت کرد وقتی دو دوستش با او صحبت کرند او نتوانست کلمه ای بگوید.سپس هر سه نفر رفتند. ( یعنی ظرفیت نداشتند) (بحارالانوار؛ ج ۲۵؛ ص ۳۷۸؛ باب ۱۳)
نکته دوم: کشف اسرار محبت و بندگی را زیاد می کند:
- شب عاشورا وقتی که اصحاب اوج دلدادگی خود به سیدالشهدا علیه السلام را ابراز کردند، حضرت به تک تک آنها جایگاه و مقامشان در بهشت را نشان داد. ” هذا منزلکَ یا فلان! هذا قَصرُک یا فلان! هذه درجَتُکَ یا فلان!” این بود که روز عاشورا یاران شیدایی او با چهره بشاش به استقبال شمشیرها و نیزه ها می رفتند و از هم سبقت می گرفتند.
( بحارالانوار؛ ج۴۴؛ ص۲۹۸)
نکته سوم: عدم ارتباط با اسرار عاشورا؛ احتمال جا ماندن از یاری امام زمان:
- عبیدالله بن حرّ جُعفی عجلی فردی بود که از ترس مواجه شدن با امام حسین از کوفه فرار کرد. در نزدیکی کربلا حضرت یک بار پیک خود را سراغش فرستادند تا دعوتش کنند به یاری خود و او امتناع کرد، بار دوم خودشان به خیمه او تشریف بردند و فرمودند:” ای مرد! تو در گذشته خطاهای بسیاری کردی که خداوند به واسطه آن عقابت خواهد کرد.آیا نمی خواهی به سوی او برگردی و مرا یاری کنی تا جدم رسول الله صلی الله علیه و آله تو را شفاعت کند؟ او از این فرصت روی برگرداند و گفت:” نفس من به مرگ راضی نیست. این اسب من را ببرید که خیلی به دردتان می خورد!!” حضرت فرمود من نه به خودت نیازی دارم نه به اسبت! بعد از واقعه کربلا عبیدالله بن حر جعفی خیلی حسرت میخورد. ابتدا در قیام مختار شرکت کرد. اما پس از مدتی با مصعب بن زبیر علیه مختار همدست شد. پس از مختار، مصعب از عبیدالله جعفی نگران شد و او را زندانی کرد. با وساطت عده ای آزاد شد و با۳۰۰ نفر نیرو علیه مصعب قیام کرد. افرادش در مقابل مصعب تاب نیاورده فرار کردند. نهایتا عبیدالله از ترس اسارت در سال ۶۸ هجری قمری خود را در فرات انداخت و غرق شد. این است سزای کسی که به خاطر بی اطلاعی از اسرار عاشورا امامش را تنها می گذارد.
( دارالعلم للملایین، فخرالدین زرکلی، ج۴، ص ۱۹۲)
حجت الاسلام : مهدوی ارفع
پایان جرعه اول
قرآن و کربلا
در مسير حرکت امام حسين _علیه السلام_ از مدينه تا کربلا اتفاقات و حوادث قابل تأمل و شگفتي رخ داد و حضرت در مقابله و مواجهه با هر کدام با تأسي به قرآن و استفاده از آیات آن حرکت خود را قاطعانه و محکم پيش مي بردند.
در مدينه هنگامي که مروان نماينده يزيد مأمور شده بود تا از حضرت هر طور که شده بيعت بگيرد امام رو به مروان کرد و فرمود:
واي بر تو، تو پليدي در حالي که ما خانواده اي هستيم که خدا در مقام و منزلت ما فرموده:
” انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا “
(احزاب/٣٣)
و پس از آن از بيعت با يزيد ممانعت کردند و به سوي مکه حرکت نمودند.
عبادت یا عادت
از کجا بفهمیم که عبادت ما، «عبادت» است نه «عادت»؟
- اخلاق معنایش این است که انسان اراده خودش را بر عادات و بر طبایع خود غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند به طوری که اراده بر آنها حاکم باشد.
حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست.
- مثلا ما باید نماز بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام میدهیم؟ اگر اینطور است، معلوم میشود که کار ما به خاطر امر خداست.
- اما اگر ربا را میخوریم و در عین حال، نماز را هم با نافلههایش میخوانیم، یا اگر خیانت به امانت مردم میکنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمیشود، میفهمیم که اینها عبادت نیست، عادت است.
منبع : مرتضی مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج۱ ص۲۱۱.
ارسال تقدیر نامه به مناسبت روز بانکداری اسلامی
جلسه کمسیون و برنامه ریزی مدیران
عبرتهای عاشورا در بيان رهبر معظم انقلاب
( بصیرت خواص، حرکت عوام)
یک حاکمیت اینچنینی به وجود آمده، حالا من عبایم را جمع کنم و کنار بکشم و بگویم من کاری به این کارها ندارم؟! چهطور کاری به این کارها نداری؟ مثل آن مقدسمآبهای زمان امیرالمؤمنین که وقتی علی بن ابی طالب دارد با معاویه، با اهل شام، یا با اهل بصره میجنگد، خدمتش آمدند و گفتند: «یا امیرالمؤمنین انّا شککنا فی هذا القتال»».
«ببینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبههی مقابل امیرالمؤمنین جبههای بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلی سخت بود. کی باید اینجا روشنگری کند و حقائق را به مردم نشان دهد؟».
قمه زنی
داستانی خواندنی از حجت الاسلام قرائتی در مورد قمه زنی
(با استناد به آیه قرآن)
حجت الاسلام قرائتی:
در یکی از شهرها با وجود توصیه های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمی داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم. ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.