جبهه
داشتم می رفتم سر کلاس.برعکس همیشه صدایی از کلاس نمی آمد
در را که بـاز کــردم
دیدم که هیچ کــس نیست روی تخته نوشته شده بــــود :
“بچه هــــای کلاس دوم فرهنـــگ همگـــی رفته اند جبهـــه
کلاس تا اطلاع ثانــــوی تعطیــل است”
من هم دیدم جایز نیست بمانـــم؛شاگـــرد برود و معلـــم بمانــــد؟
داستان کور شدن
مردی زنی خواست. پیش از آن که زن به خانه شوهر آید وی را آبله برآمد و یک چشم وی کور شد. مرد نیز چون آن بشنید، گفت: مرا چشم درد آمد. پس از آن گفت: نابینا شدم. آن زن رابه خانه آوردند و بیست سال با آن زن بود، آنگاه بمُرد.مرد چشم باز کرد. گفتند: این چه حال است؟ گفت: خویشتن را نابینا ساخته بودم تا آن زن ازمن اندوهگین نشود.گفتند: تو بر همه جوان مردان سبقت گرفتی!
مجله معارف اسلامی شماره 49
همسایه حسود
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.
یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
وقتی همسایه صدای در زدن او راشنید خوشحال شد وپیش خود فکر کرداین بار دیگر برای دعوا آمده است.
وقتی در را بازکرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : ” هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت میکند که از آن بیشتر دارد …..”
داستان انس با خدا
«می گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم. یوسف گفت: ای جوان مرد!
دوستی تو به چه کار من آید؟ از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی! پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی اش را از دست داد و من به چاه افتادم. زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد و من مدت ها زندانی شدم. اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی»
مجله: طوبی تیر 1386، شماره 19
قضاوت زود هنگام ممنوع
دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت.در این موقع مادرش وارد اتاق شد.چشمش به دو دست او افتاد.گفت:\"یکی از سیباتو به من میدی؟\”
دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب.اندکی اندیشید.سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب.
لبخند روی لبان مادرش ماسید.سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است.
اما،دخترک لحظه ای بعد یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:\"بیا مامان این سیب شیرین تره!\”
مادر خشکش زد.چه اندیشه ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر با تجربه باشید،در هر مقامی باشید،هر قدر خود را دانشمند بدانید
قضاوت خود را اندکی به تاخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.
اقرأ باسم ربک
آوای بخوان بخوانِ او می ریزد
از غار صدای گفت وگو می ریزد
میگفت فرشته: اقرأ باسم ربک
عشق است کز آسمان فرو می ریزد
بعثت پیامبر اکرم(ص) مبارک باد
آشنای قلب ما
نمی دانم زمان تغییر کرده
و یا تقدیر حق تدبیر کرده
ولی شیعه بگوید با غم و آه
خدایا مهدی(عج) ما دیر کرده
=.=.=.=.=.=.=
در این دنیا نداریم آشنایی
تو تنها آشنای قلب مایی
از این رو قلب شیعه با غم و آه
بگوید یابن الزهرا کی می آی
مهربانترین....
به ما بیاموز که دل آدمی عصاره وجود توست ، حرمت دل ها را از یاد نبریم.
به ما بیاموز که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم.
به ما بیاموز که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم.
به ما بیاموز که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم.
به ما بیاموز همان باشیم که قولش را به تو دادیم.
آمین
زندگی مثل یک جاده بلند و طولانی است ...
بخشهایی از جاده زندگی پر است از فراز و نشیب .
یادم باشد … که در پس هر فرازی، فرودی هست و در ادامه هر فرودی یک فراز ، خود را آماده نگاه دارم.
بخشهایی از جاده زندگی، خوابــند و فریب .
یادم باشد… جادهها برای رفتن ساخته شدهاند نه ماندن. جادهها برای گذرند نه قرار.
بخشهایی از جاده زندگی خشن است و ترسناک .
یادم باشد … ترس به خود راه ندهم و با شهامت پیش بروم چرا که خدای من نگران و نگهبان من است.
بخشهایی از جاده زندگی سرد است و برفی .
یادم باشد … گرمای دوستان خوب همراه مناسبی است برای سفر زندگی.
ادامه در صفحه بعد….
صفحات: 1· 2
دستم را بگیری
کجایی باغبان خوب و محبوب
بیا که قلب زارم گشته معیوب
بد عالم که باشم یابن الزهرا
تو دستم را بگیری می شوم خوب
عید مبعث
امشب همه نیلوفران مشتاق روی دلبرند
جمع شقایقها همه مست می پیغمبرند
امشب تمام قدسیان مهمان بزم سرمدند
جمع ملائک تا سحر مشغول ذکر احمدند
عید مبعث بر جهانیان گرامی باد.
عرشیان امشب...
عرشیان امشب زمین را لاله باران میکنند
خاک را خوشبو تر از زلف نگاران میکنند
آفرینش فیض از دیدار احمد میبرد
کعبه امشب سجده بر خاک محمد (ص)میبرد…
بازگشت من از گناه
صحیفــــه سجــــادیه
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
خــــدایا
بازگشت من از گناه پایدار نخواهد ماند مگــــــر اینکه تو مرا نگاه داری
و از خطاهـــا باز نتوانــم ایستــاد مگــــــر اینکه تو مـــــرا نیــــرو دهی
پس با نیـــــروی کفــــــایت دهنده مـــــــرا توانـــــایی ده
و بـــا عصمتی بــازدارنده از گنــــــاه، یـــاری ام فرمــــــــا
آمینـــــــــــ
تخمه هندوانه و خواص آن
فوائد تخمه هندوانه برای سلامت بدن :
– میزان کالری پایین: بررسیها نشان میدهد ۲۸ گرم تخمه هندوانه حاوی ۱۵۸ کالری است که با ۲۸ گرم چیپس سیبزمینی، کالری مشابهی دارد اما نکته قابل توجه این است که ۲۸ گرم تخمه هندوانه تقریبا ۴۰۰ دانه تخمه میشود که مقدار آن برای خوردن در یک وعده واقعا زیاد است در حالی که ۲۸ گرم چیپس سیب زمینی فقط ۱۵ عدد چیپس میشود که اغلب افراد در یک نوبت بیشتر از تعداد چیپس میخورند.
– منیزیم: یکی از چندین نوع ماده معدنی موجود در تخمه هندوانه منیزیم است. در هر چهار گرم از تخمه هندوانه ۲۱ میلیگرم منیزیم وجود دارد. این ماده معدنی برای بسیاری از عملکردهای بدن ضرورت دارد و مصرف روزانه ۴۰۰ میلیگرم از تخمه هندوانه توصیه میشود. همچنین در حفظ سلامت و عملکرد اعصاب، عضلات از جمله قلب و استخوانهای نقش حیاتی دارد.
ادامه مطلب در صفحه بعد
صفحات: 1· 2
ارزش
سکه ها همیشه سروصدا می کنند،اما پول های کاغذی همواره ساکت اند.
پس وقتی ارزش شما زیاد می شود، ساکت و فروتن باقی بمانید.