مسابقه
صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت :
مسابقه می دیم از الان تا شب
در همین وقت ، چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد
نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت :
فعلا یک هیچ - به نفع من
صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت :
مسابقه می دیم از الان تا شب
در همین وقت ، چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد
نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت :
فعلا یک هیچ - به نفع من
قبرها پر است از جواناني كه ميخواستند در پيرى توبه كنند …
گفتم که به پیری رسم و توبه کنم
أَیْنَمَا تَکُونُواْ یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیَّدَةٍ
هر جا که باشید مرگ،
شما را در می یابد.
اگر چه در برج های استوار باشید
“سوره نساء78″
امروز
چشمهای ما
تنها یک پنجره
و یک روشنایی
به نام نور محمدی را می شناسد .
امروز
تنها یک آسمان
و یک گل
به نام گل محمدی را می شناسد.
امروز
تنها به یک شمیم
و یک عطر
به نام عطر محمدی خو گرفته است
از این روست
که مقاوم ایستاده ایم
و رو به یک پنجره و آسمان داریم
و در باغچه دستان همه مان
تنها یک گل روییده است.
یا محمد(صلی الله علیه و آله)
از بعثت او جهان جوان شد ،
گیتى چو بهشت جاودان شد ،
این عید به اهل دین مبارک ،
بر جمله مسلمین مبارک.
امشب که شب بعثت احمد باشد
مشمول همه عطای سرمد باشد
یا رب چه شود طلوع فجر فردا
صبح فرج آل محمد(ص) باشد
اللهم عجل لولیک الفرج
مهدی(عج) بیا که عید اعظم پیغمبر است
این بعثت محمد(ص) و تبریک حیدر است
در اهتزاز پرچم قرآن هل اتی
تا موسم ظهور بدستان رهبر است
امام صادق (ع) میفرماید:” چنانکه اعضایت را با آب پاک میکنی، قلبت را با نور تقوا و یقین پاک گردان.
” بعضی وقتها متوجه میشوم که چقدر از قافله عقب ماندم. نه! اصلا توی قافله نیستم. یا بهتر بگویم راهم نمیدهند. جای هر کسی که نیست، لیاقت میخواهد که جزو قافله باشی، چه برسد به اینکه شهید شویم. خدایا! به ما گوشهای از آن شناختی که شهیدان به تو داشتند، به فضل و کرمت عطا فرما. خدایا! تو گفتی که دعا کنید، من هم میدانم که لیاقت ندارم، ولی به امید، به تو وصل شدم، نا امیدم نفرما.
از دست نوشتههای شهید سید احمد پلارک
مجموعه خاطرات شهید سید احمد پلارک، تدوین علی اکبر
سی سال را چشم انتظاری می کشیدم
از خواب کشف استخوان هایت پریدم
حسرت به دل ماندم که بعد از این همه سال
در را بکوبی و بگویی من رسیدم
پیری که نه، اسمت که روی کوچه مان رفت
من ماندم و تنهایی و موی سپیدم
تا دیدن عکس تو تکراری نباشد
هر ماه من یک قاب تازه می خریدم
دیروز جانت را فدا کردی و امروز
تقدیر شد از من ؛ که بابای شهیدم
حالا فراموشی گرفتم خاطرم نیست
پشت لبت را سبز دیدم یا ندیدم؟
فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ (نجم 32)
هرگز خودتان را پاک و خدایی نشمارید!
شیطان با شش هزار سال عبادت عاقبتش آن طور شد
آیا ما می تونایم به خود مغرور شویم؟! به خدا پناه می بریم
ایت الله بهجت (ره)
زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها !
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم،. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
زن بدحجاب فقط سکوت کرد.
سبب غیبت امام زمان(عج) خود ما هستیم.
در محضر بهجت 1/91
اینهمه لاف زدن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم؟
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر از رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!
برای دوری از ریا
زیاد لاحول ولا قوه الا بالله بگویید.
برای تمرکز فکر
زیاد لا إله إلاّ الله
برای درمان عصبانیّت
زیاد صلوات فرستادن: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد)
جهت علاج غرور
زیاد گفتن: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم
آیت الله بهجت (ره)
خوب است انشان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند.
مگر از روی عذر؛ وگرنه نمی داند که بعد از این ساعت چطور می شود.