ششمین دوره مسابقات علمی طلاب
واحدآموزش مدرسه علمیه امام خمینی (ره) اولین مرحله از ششمین دوره مسابقات علمی طلاب را با حضور 27 نفر از طلاب راس ساعت 10 صبح مورخ20/9/1393 برگزار نمود.
برنامه های هفته پژوهش 93
اين خون سيد الشهداست که خون همهي ملتهاي جهان را به جوش آورده ...
مردم عراق از شرنگ تلخ جنگ با ايران شرمناکند و اين را به صد زبان مهماننواز، واگويه ميکنند. ديگر رساتر از اينکه جملهاي از پير آسمان چشيدهي انقلاب ـ خميني عزيز ـ را روي پارچهي سياه بزرگي به دو زبان فارسي و عربي نوشتند که:
ـ اين خون سيد الشهداست که خون همهي ملتهاي جهان را به جوش آورده …
گذر يک کاروان پر هياهوي عزادار، ذهن و زبانم را مال خود ميکند. در همهي دستههاي عزادار، چند چيز، وجه مشترکه:
نظم و ادب، شور و غوغاي پير و جوان، ذکرهاي يکدست و دستهاي يکزبان که با آهنگ خوشنوايي روي سينههاي سرخ مينشينند… و زنها که با چادرهاي سياه بر صورتهاي خالکوبي شده ميکوبند يا به دو طرف شانهها ميزنند، عبور آرام زنهاي سياهپوش در دو طرف اين رود بيآرام، کمر خميدهي خاتون خيمههاي خاکستري را به ياد ميآورد.
ولي اين کاروان حرف ديگري هم براي گفتن و گريستن دارد… چند نفر جوان و ميانسال وسط قافلهي عزادار و سينهزن، روي سينههاي خود ميخزند و به طرف حرم حضرت عباس (علیه السلام) رهسپار ميشوند. چند نفر با تلفنهاي همراه، از اين صحنه، تصوير ميگيرند. هر چند لحظه توقف ميکنند؛ صورتشان را روي خاک بينالحرمين ميگذارند؛ و دوباره بر ميخيزند. با پاي سر بايد آمد کنار اين شيربچهي حيدر که در هنگام ولادت، يکقدم عقبتر از حسين بود و گاه شهادت، يک گام جلوتر… گريه ميکنم و اشک چکيده بر اين خاک آسماني را گواه ميگيريم:
اينجا کربلاست. تقويم چهلمين جرعهنوشي شهيدان. قلب ما مثل نت گمشدهي صفحهي ارادت به حسين (علیه السلام)، رهبر ارکستر آدميت که سنجاقک همهي ملوديهاي محزون عاشورايي به دستان او دوخته شده.
خدايا شاهد باش که در عزاي عظيم زمين و آسمان، من هم يک گل آفتابگردانم که در اين بينالحرمين، مات کيش محبت اين دو برادر، حيران ماندهام که به کداميک سلام کنم: خورشيد جمال حسين يا آفتاب ادب عباس؟!
اينجا کربلاست
اينجا کربلاست. تقويم چهلمين جرعهنوشي شهيدان. قلب ما مثل نت گمشدهي صفحهي ارادت به حسين (علیه السلام)،رهبر ارکستر آدميت که سنجاقک همهي ملوديهاي محزون عاشورايي به دستان او دوخته شده.
اين روزها در کربلا کمتر ديوار پيشاني مغازه و هتل و بازار و گذرگاهي را ميبيني که پارچه مشکي عزاي سيد الشهدا (علیه السلام) بر تن نپوشيده باشد. اينجا به هيأت ميگويند موکب و به آيين عزاداري ميگويند ذکر «موکب سيد الشهدا بذکري عزاء الحسين» جملهي معروف و مدام عزاداري کربلاست و دلنوشتههاي شيعيان، فقط صاعقهاي از صدها هزار صداي خاموش در بيفراموشترين ماتم عالم.
فرات
نزديک فرات، ديدن يک صحنه، پاي هزار صحيفه اشک را به چشمهايم، باز ميکند، بيتوجه به عبور شگفتزدهي رهگذران، چفيهاش را از گردن، باز کرده و با موج موزون دستها و واگويههايش در آب فرات، به رقص درآورده
ـ نوش جان! سيراب شو! به صاحب شهيدت، سلام برسان و بگو ما چه زود به کربلا رسيديم؛ راهي که هشت سال براي وصال به اين عروس جشنوارهي اندوه، پهلوانهاي معجزه و مبارزه، از درياي خون و خاک جنون گذشتند
ماه صفر
ايام ماه صفر، پاي سفر قلبهايي را به اين حريم ولايت و ارادت، باز کرده که در ماه اسفند، مثل اسفندي در آتش اشک، سوختهاند. پس اگر عطري از اين سفرنامه به دل شما مينشيند، حديثش، همين گلابدان گريان سينههاي سرخ و سوگوار ماتم حسين است.
با چشمي از ابديت بايد گريست بر مصيبت آينههاي شکستهي عاشورا ولي من به جاي گريه، شبانهاي که به کربلا رسيدم، در چند قدمي گنبد خورشيدي اين دو برادر ـ يعني عباسِ بنِ آب با مرّوت و حسينِ آينهدار عصمت ـ ايستادم و سلامم را به آبروي ادب ايرانيان، شيرازهبندي کردم.
ـ حسينجان! من همولايتي مردمي هستم که ايستادن را به نام پدرت علي (علیه السلام)، ياد ميگيرند. با شير اشک عزاي تو، بزرگ ميشوند و يک روز به خودشان ميآيند که ميبينند داغ عاشورا چقدر براي قلبشان سنگين و سهمگين است.
با پاي سر بايد آمد کنار اين شيربچهي حيدر که در هنگام ولادت، يکقدم عقبتر از حسين بود و گاه شهادت، يک گام جلوتر
حسينجان! من همرنگ خيابانهايي هستم که سالهاست معرکه گردان عزاي تو شدهاند بچه محل بسيجياني که مثل قمريان تشنه و زخم خورده، لابلاي خارزارها، جاماندهاند و آرزوي رسيدن به کربلا را، روي بال خود، گره زدهاند تا تو با دست شفاعت و شهادت، گره دنيا از بالشان، باز کني. يا حسين، عرفه مناجات تو، ملّاي دلسوخته روم را به ماهور محبت کشاند تا نغمه کجاييد اي شهيدان خدايي را زمزمه کند و سبکبالان عاشق از قفس تنها به سمت کربلا پرواز کنند …
اربعین عطشهای پرپر
کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتمهای سرخ، از عطشهای پرپر شده.
این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاختهاند بر پیکر صبر آنان.
بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیدهاند به نقطهای از آغاز؛ به نگاههای در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت.
کاروانِ اربعین، با خطبههای گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزندهترین بیان قاب میشود و در سوزندهترین بیابان.
بغل بغل شعله ریخته میشود در صحرا.
دوبیتیهای پرلهیب، سطح مصیبتزده دشت را گلگونتر میکند. اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است. قافلهای زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز میشود.
اینان اربعین را با خود آوردهاند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندیشان بریزد.
سلام بر استواری غیرقابل ترسیم شما! سلام بر آن گامهای شکیباتان که جادههای دراز شام را خسته کرد!
هر سال، چشمان غمبار اربعین که میآید، اطراف ما پر میشود از هیئتهای مذهبی التماس و دسته دسته گلهای اشک.
هر سال اربعین، از لابهلای واژههای مذاب مداحان، دلهای آسمانی شما دیده میشود و علمهای ما از هوش میروند.
لباسهای مشکی تقویم، بوی قتلگاه میگیرند.
اربعین! به یاد روشنیِ شما شمعگونه میسوزیم و گریه سر میدهیم برای فاصلههای خود و زجرهای شما.
خوشا زندگی در این گریستن و مردنهای پیاپی!
خوشا گریستن برای داغهای زینب علیهاالسلام ، برای مصیبتهای سجاد علیهالسلام ، برای بیتابی بچههای آسمان!
سلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه میاندازد!
من برای گریستن، به آغوشت محتاجم
با کاروان بی رقیه
باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم میشد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان میگرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز میکرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان میبرد.
باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمیدهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم میایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی دهی؟
آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که… .
باشد! حالا که تو نمیتوانی، من برایت همه چیز را میگویم، آن روزِ غمگین کودکیمان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و… آری! میدانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابانهای بیچراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.
چه کشیدیم برادر! فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمیرسید.
در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.
چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه میلرزید از طنین صدایمان.
هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خوابآلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی میگرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.
چه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.
هر چه را باید میگفتم، به زبانم جاری میشد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانههایم حس میکردم. یک آن، خودم را بیتو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.
هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.
حالا نمیخواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟
طلاب معدل کل پایین تر از 15
واحد آموزش مدرسه علمیه امام خمینی(ره) درهر نیم سال برای طلابی که در نیم سال قبل معدل کل پایین تر از 15 (پانزده) کسب کرده اند طی دعوتنامه ای یک جلسه توجیهی برگزار می کند. دراین جلسه طلاب نسبت به اخذ معدل 14(چهارده) برای کل دوره توجیه کامل می گردندوعلل افت تحصیلی آنها بررسی شده وپیشنهادات در زمینه ارتقاءسطح تحصیلی مبادله می گردد.
جلسه نیم سال جاری نیز در تاریخ1393/09/03دردفتر معاونت آموزش برگزاز گردید.
طلاب مشروطی
واحد آموزش مدرسه علمیه امام خمینی(ره)درهر نیم سال اقدام به برگزاری جلسه ای برای طلاب مشروطی نیم سال قبل می نماید. دراین جلسه که از یک هفته قبل توسط دعوتنامه به اطلاع طلاب رسانده می شود،علل افت تحصیلی ایشان بررسی می گردد وطلاب نظرات پیشنهادی خود را جهت ارتقاء کیفیت تحصیل بیان می کنند. معاون آموزش مدرسه نیز راهنمایی ها وهشدارهای لازم را به طلاب ارائه می دهد.
جلسه این نیم سال در تاریخ 1393/09/03 در دفتر معاونت آموزش برگزار گردید که دراین جلسه طلاب نقطه نظرات خود را مطرح کردند ومعاون آموزش نیز مشاوره های لازم جهت نحوه درس خواندن، انتخاب واحد کردن و… برای نیم سال بعد را ارائه دادند.
طلاب (مرخصی )
واحدآموزش مدرسه علمیه امام خمینی (ره) در طول هر نیم سال به تدریج از طریق ارتباط تلفنی از وضعیت واحوال طلابی که در مرخصی بدون امتحان بسر می برند جویا می شود ودر جریان روند حل مشکلاتی که باعث اخذ این مرخصی گردیده قرار می گیرد.
همچنین این ارتباط تلفنی در مورد طلاب مرخصی با امتحان ونیمه حضوری صورت می گیرد تا ضمن احوالپرسی، یادآوری وسفارشات لازم برای خواندن مستمر وتدریجی دروس وشرکت درامتحانات باآمادگی کامل نیز صورت پذیرد.
این تماس ها باعث دلگرمی وخوشحالی طلاب وعلاقه بیشتر آنها به حضور در مدرسه می باشد.
پند های قرانی
(( قَال رب اِشرح لی صدری ویسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی واجعل لی وزیرا من اهلی ))
( طه/29-25)
ا- اولویت در صحبت کردن درک مخاطب است، نه صرفا استفاده از کلمات زیبا.
2- به جای ترس و فرار از مسیولیت، امکانات و مقدمات آن را از خداوند بخواهیم.
3- دعا قبل از هرکاری راه گشاست.
4- یادمان باشد رسالت، با تندی و خشونت سازگار نیست. کار بزرگ، روح بزرگ می خواهد. گاهی این رسالت، تربیت یک امت است و گاهی تربیت فرزندی شایسته.
تحکیم خانواده
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرمایند:هیچ زنی نیست که جرعه ای آب به شوهرش بنوشاندمگر آنکه این عمل اوبرایش بهتر از یک سال باشد که روزهایش را روزه بگیردو شبهایش رابه عبادت سپری کند.
میزان الحکمه /ج5
مردان ،نیاز شدیدی به توجه زنان دارند ورعایت این نکات کوچک می تواندکانون خانواده راگرم ترکند.
نشست مسئولين مدرسه علميه امام خميني(ره) با خانواده معظم شهداي شهرستان رباط كريم
طي برنامه ريزي هاي انجام شده از طرف مسئولين مدرسه علميه امام خميني(ره) با خانواده شهيد زمان پور هماهنگي لازم جهت اجراي برنامه در منزل ايشان انجام پذيرفت.
با دعوت از خانواده شهداي شهرستان آن عزيزان در منزل شهيد زمان پور حضور بهم رساندند، در اين نشست سر كار خانم فرجي از اساتيد مدرسه علميه به ايراد سخنراني پيرامون شهداي بسيجي پرداختند. ايشان با تفسير آيات 171-169 سوره آل عمران اشاره به جايگاه والاي شهدا نموده و بيان داشتند كه شهدا زنده اند و نزد خداوند روزي مي خورند.
ايشان به حديثي از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله ) اشاره نمودند كه فرموده بودند : كسي كه براي ميدان جنگ حركت كند خداوند او را از آتش جهنم دور مي كند، گناهانش را مي بخشد و فرشتگان آنها را حمايت مي كنند. سخنران به صبر حضرت زينب (سلام الله عليها) اشاره نموده و عنوان داشتند كه با لاترين مقام صبر نزد آن حضرت بوده و مادران شهدا نيز دنباله روي آن حضرت مي باشند.
در اين مراسم مدير محترم مدرسه از خانواده هاي شهدا تقدير نموده و لوح ياد بودي را به ايشان اهدا نمودند در پايان هم به مناسبت شهادت حضرت رقيه(سلام الله عليها) مداح اهل بيت به نوحه سرايي و عزاداري پرداختند.