همایش تبلیغ و بصیرت دینی
سخن مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در مورد نهم دی ماه
حادثه نهم دی ماه بایستی حفظ شود این حادثه بزرگ را بایستی گرامی داشت.
به همین منظور به همت مسئل تبلیغات سرکار خانم خانی همایش تبلیغ و بصیرت دینی با حضور مبلیغن حوزوی و غیر حوزوی، دانش آموختگان و ائمه جماعات مدارس دخترانه، مورخ 08/10/1393 در سالن اجتماعات مدرسه علمیه امام خمینی (ره) بر گزار می شود.
وقف
همه روز، روزه بودن، همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن، سفرحجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را ثمر آن قدر نباشد که به روی نا امیدی در بسته باز کردن
هفته وقف گرامی باد.
۹ دی
هنر نظام جمهوری اسلامی از بدو پیروزی تاکنون این بوده است که از بحران ها حداکثر تجربه آموزی و فرصت سازی را به دست آورده است. فتنه سال ۸۸ به رغم تلخی آن، توانست باز تولید روح اسلام انقلابی را در کشور نهادینه نمایند و پیوند نسلی در متن فتنه اتفاق افتد. بازخوانی سیره امام خمینی به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی یکی از رهاوردهای فتنه ۸۸ بود به صورتی که شأن نزول سخن امام و مستند کردن آنها به حوادث دهه اول انقلاب اسلامی باعث شد، نسل امروز این حادثه را امری تکراری بینند که مشابه آن قبلاً اتفاق افتاده است. گویی سخن امام در سالهای ۵۹ و ۶۰ (در قضیه لیبرالها، بنی صدر، منافقین و …) سخن امروز رهبری است و هیچ چیز عوض نشده است. اما فتنه سال گذشته درسها، پندها و عبرتهایی برای نظام و ملت داشت که نباید آن را به ورطه فراموشی سپرد. تجربه سال ۸۸ تجربه گرانسنگی است که میتواند مبنایی برای بسیاری از رویهها، نظامات و برنامهریزیهای آینده کشور قرار گیرد از جمله این عبرتها و درسها عبارت است از:
صفحات: 1· 2
پیام تبریک حلول ماه ربیع الاول
رسول گرامی میفرماید: هرکسی پایان صفر را خبر دهد بهشت بر او واجب است.
بشارت بادبرشما که ماه صفر به اتمام رسید.حلول ماه ربیع الاول ماه شادی وسرور اهل بیت بر همه شما عزیزان گرامی ومبارک باد.
هنگام سرور کائنات است امشب
اوقات گرفتن برات است امشب
بفرست بر محمد صلوات
زیرا که بهار صلوات است امشب
غریب آشنا
مریض آمده اما شفا نمی خواهد!
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ما یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دل شکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حرمت اهدنا نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق دعا نمی خواهد
ببین به گوشه صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
تو آشنای خدایی کدام ره گذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
کوچه های خراسان
امشب کوچه های خراسان از عبور تو خالی می شوند و داستان غریبی تو با پر زدنت به پایان می رسد، ولی دستان روشنت ای چراغ هشتم طریق عرفان! هرروز ؛ بلوغ ماه را به هنگام اذان بر گلدسته های حرم و بر آسمان قلب عاشقانت به تماشا می گذارد.
غریب طوس
اينک به درگاه تو آمده ام، در حالي که زائرم، حق تو را مي شناسم، دوستداران تو را دوست دارم، و دشمنان تو را دشمنم… مرا در نزد پروردگار خويش شفيع باش. اين جا عرش خداست؛ جايي که قلب امامي در آن بر خاک نهاده است و از اين روي، فرشتگان در اين حريمند و بال خوشامد در زير گامهاي زائران اين مرقد مي گسترانند. اينجا «مشهد» است و مشهد يعني جايگاه حضور. اينجا «مشهد» و «ميقات» ديدار و نقطه آغاز و پايان سفري که فراتر از هزار حج است.
اينجا «روضه اي» از بهشت است و در جاي جايش نهر معنا جاري، تا هر که از رسيدگان به اين نهر است، غرفه غرفه از آن برگيرد و تشنگي برگشايد. اينجا «دارالشفاي» دلدادگاني است که بيمار عشق و دلدادگي حضرت حقند و از دو درد سرگشتگي و ره يافتگي مي نالند! اينجا شکوه واژه پرمعناي «زيارت» است، و زيارت را چنين توان تعريف کرد: آن هنگام که آيينه دل در پس غبار سراي نيستي صفاي خويش از کف مي دهد، آن هنگام که جان تشنه از دوري آبي رو به سستي مي رود، آن هنگام که ديده از نگريستن به سراب هستي نماي دنيا خسته مي شود، آن هنگام که بالهاي روح بلندي خواه انسان از سنگيني انديشه هاي پوچ و وسوسه هاي شيطاني توان پرواز را مي بازد، و آن هنگام که درد غربت و دوري از نيستان هستي، درون اين جداي افتاده را مي آزارد و نفير از آن برمي آورد….
يک سلام و يک ديدار، آن آيينه را ديگربار مي شويد، جان تشنه را سيراب مي کند، ديده را روشنايي مي بخشد … بالهاي ناتوان را توان پريدن باز مي دهد، … و درد غربت و دورافتادگي را آرام مي سازد.
و… اين حکايت «زيارت» و رمز و راز «ديدار» است؛ ديدار با امامي که او را همواره زنده و هميشه امام مي دانيم. پاسخ او را- اگر که گوش جان را توان شنيدن باشد- مي شنويم و مرهم درد خويش را در لقاي او مي يابيم…. به راستي، ثامن الحجج(ع) جز کعبه آمال دلدادگان و عاشقان مي تواند باشد؟ هرگز… او مهربان تر و صميمي تر از آن است که در لغتها بگنجد. به همين واسطه، همگان دوستش دارند و او را عاشقند….
«خاطره سوزان»
وقتى صداى نقاره غروبهاى صحنت قدمهایم را میخکوب می کند، فریاد رضا رضا را در متن موسیقى محزون می شنوم و بغض شکستهام را تقدیم دیدارت می کنم.
امام رضا جان! دانه کدام انگور جرئت یافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خویش بنا کنى؟
امروز، تنها نه خیابانهاى خراسان که تمام رگهاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم می شود.
خاطره سوزاندن جگرت، تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نمی رود.
آهوى دلم دوان دوان می آید
تو آن جگرسوختهاى که آب را به زائرانش هدیه می کند؛ زیرا اولاد على علیه السلام از عزیزترینهاى خود می بخشیدند و من در صحن تو، به دنبال اشارههایى می گردم که با آن حرف می زنى؛ مثل پرواز همان کبوتران که با گندمهاى محبت تو، عمرى است اسیر رهایى در آسمان همجوار تواند.
هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوى دلمان از هر جا رمیده می شود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا می گیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نیازش ببارد؛ پس اشتیاق تند ما را مجاب کن یا على بن موسى الرضا!
انا لله و انا الیه راجعون
رحلت عالم پرهیزگار و خدمتگزار مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سیّد علی غیوری (رحمة الله علیه) نماینده محترم ولی فقیه در جمعیت هلال احمر که عمر شریف خود را در مبارزه با طاغوت و برای اعتلاء کلمه حق و خدمت به مکتب اهل بیت علیهم السلام و بیداری مردم صرف کرد را به خاندان و بازماندگان مکرّم ایشان و به ارادتمندان و علاقمندان این روحانی خدوم و مردمی و انقلابی و به روحانیت معظم تسلیت عرض می نماییم.
تسلیت
رحلت جانگداز پیامبر(صلی الله علیه و آله)،
شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) و
شهادت آقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)
رابه اساتید و طلاب تسلیت عرض می نماییم.
خاتم عشق
یا محمد (صلی الله علیه و آله) ! پنجره در پنجره، باران سوگواری توست که هوای این حوالی را می آشوبد.
ای خاتم مهربانی و عشق! اعجاز نگاهت را بر افق های پرستاره بسیار دیده ایم و ستاره به دامن، بازگشته ایم.
نامت، بت های زمین را به خاک می افکند. از تو که می گویم، بادهای کافر، کلمات روشنت را مسلمان می شوند.
سلام بر تو که گام های مهتابی ات شب های جهل بشر را به جاده های راستی کشاند!
«کریم اهل بیت»
باور کنم، تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه؟
باور کنم که این آسمان پرستاره، پیکر توست که مهبط زخم های مکرر جهل و عصیان است؟ این تن توست که در طواف یکریز تیرهای کینه توز، به گل نشسته؟ تنی را که در هجوم بیامان بارانی توامان حسادت و نفرت تشییع میشود، روزی زینت شانه های پیامبر صلی الله علیه و آله بود، روزی زینت دامان فاطمه علیه السلام بود.
این پیکری که در احاطه شعله های تنگ نظر در نهایت بی رحمی و قساوت پرپر میشود، پیکر آقای جوانان اهل بهشت است.
روزگار غربتت را پایانی نیست.
روزگاری در شبیخون خیانت ها و توطئه ها، تن به صلحی سبز میدهی ـ به اجبارـ تا دین بماند و روزگاری دیگر، در حریم خانه خود، آشنایی بیگانه از پشت به تو خنجر میزند.
تو حتی در خانه خویش هم غریبی. همسرت، روشنان حضور آسمانی ات را تاب نیاورد؛ زنی که لایق سایبان مهربانی ات نبود، زنی که به رسم آشنایی زهر بی وفایی به کامت ریخت.
داستان غربت تو هنوز ادامه دارد. از کوچه های بنی هاشم، از کبودی صورت مادر تا امروز، در تشییع مظلومانه پیکرت، در هجوم تیرهای نفرت و کینه!
چشم های تنگ نظر، تاب نیاوردند بزرگی ات را؛ دیدند و خود را به کوری زدند!
حق ناشناسان فتنه جو که عمری بر گرد خوان کرامتت میهمان بودند، امروز، به تقاص آن همه خوبی و مهربانی، گرد هم آمدند تا پیکرت را تیرباران کنند؛ در برابر دیدگان فاطمی حسین علیه السلام و صبوری حیدری عباس! گرد هم آمدند تا شعله شعله داغ بگذارند بر دل خونین زینب علیه السلام .
یا کریم اهل بیت! اینک من آمده ام، تا شریک غربتت باشم.
آمدم تا زائر مزار بی چراغت باشم، تا بر سفره کرامتت، میهمان شوم حالا این من و این وسعت بی حد و مرز کرامت تو یا کریم اهل بیت!
بر گزاري نشست با عنوان مسائل سياسي روز و خليج فارس به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه
كليه طلاب مدرسه علميه در نشستي كه به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه برگزار شد حضور بهم رساندند .
در اين نشست دكتر راسخي كارشناس امور سياسي پيرامون مسائل سياسي روز خليج فارس به ايراد سخنراني پرداختند.
ايشان درباره گروه داعش بيان نمودند كه با وجود نخبگان و عالمان ديني تمام نقشه هاي آنها نقش بر آب مي شوند و كشورهايي كه از آنها حمايت مي كنند اين را مي دانند كه نمي توانند به اتحاد مسلمين صدمه اي وارد نمايند.
در حوزه خليج فارس اين نكته بسيار مهم است كه بدانيم كشورهايي مثل عربستان هيچگونه استقلالي در حوزه نفت ندارند آنها نفت را فقط براي فروختن و خريدن تسهيلات نظامي يا سرمايه گذاري در كشورهاي غربي مي خواهند، آنها مي خواهند با كاهش دادن قيمت نفت اوضاع ايران را تحت نظر بگيرند كه اين آرزويي كاملاً محال است .
ايشان در ادامه افزودند: حال كه كشورهاي ديگر مي بينند ايران در حال مذاكره با بزرگترين قدرت جهاني است موضع خود را تغيير داده و سعي در بهتر شدن رابطه خود با ايران دارند اما بايد اين را بدانند كه كشور جمهوري اسلامي ايران همان طور كه در برابر گردبادهاي تند دوران انقلاب و دفاع مقدس با تمام توان خود ايستادگي نمود دربرابر تزوير ها و دوستي هاي دروغين آنها هم مي ايستد.
نشست دجالواره (ماهواره) در مدرسه علميه امام خميني(ره)
طي هماهنگي با مسئولين بسيج طلاب سر كار خانم نادري جهت برپايي نشست دجالواره در مدرسه حضور بهم رساندند.
در اين نشست ايشان ضمن معرفي ماهواره به عنوان مجهز ترين ابزار تهاجم فرهنگي عنوان داشتند كه دشمن از طريق همين ابزار به ظاهر ساده در عمق خانواده ها و حريم خصوصي خانه وارد مي شود و از طريق پخش برنامه هاي مبتذل آنچه را كه از نظر دين اسلام ممنوع است زيبا جلوه داده و غير مستقيم تشويق به انجام آن مي نمايد.
ايشان در ادامه با معرفي اثرات مخرب ماهواره چون ايجاد بلوغ زود رس، ارزش زدايي از مفهوم غيرت، ايجاد روحيه تنوع طلبي جنسي، اشاعه فحشا، افزايش آمار طلاق و… تصريح نمودند كه ما بايد با توجه به اين نكته كه عالم محضر خداست با تهذيب و پرواپيشگي، تقويت ايمان، تقويت روحيه توسل، ياد مرگ، اقامه نماز، افزايش ولايت مداري و… به تقويت بنيان خانواده خود پرداخته و آنها را در مقابل حملات نا محسوس اين دجالواره مصون نماييم.
اين خون سيد الشهداست که خون همهي ملتهاي جهان را به جوش آورده ...
مردم عراق از شرنگ تلخ جنگ با ايران شرمناکند و اين را به صد زبان مهماننواز، واگويه ميکنند. ديگر رساتر از اينکه جملهاي از پير آسمان چشيدهي انقلاب ـ خميني عزيز ـ را روي پارچهي سياه بزرگي به دو زبان فارسي و عربي نوشتند که:
ـ اين خون سيد الشهداست که خون همهي ملتهاي جهان را به جوش آورده …
گذر يک کاروان پر هياهوي عزادار، ذهن و زبانم را مال خود ميکند. در همهي دستههاي عزادار، چند چيز، وجه مشترکه:
نظم و ادب، شور و غوغاي پير و جوان، ذکرهاي يکدست و دستهاي يکزبان که با آهنگ خوشنوايي روي سينههاي سرخ مينشينند… و زنها که با چادرهاي سياه بر صورتهاي خالکوبي شده ميکوبند يا به دو طرف شانهها ميزنند، عبور آرام زنهاي سياهپوش در دو طرف اين رود بيآرام، کمر خميدهي خاتون خيمههاي خاکستري را به ياد ميآورد.
ولي اين کاروان حرف ديگري هم براي گفتن و گريستن دارد… چند نفر جوان و ميانسال وسط قافلهي عزادار و سينهزن، روي سينههاي خود ميخزند و به طرف حرم حضرت عباس (علیه السلام) رهسپار ميشوند. چند نفر با تلفنهاي همراه، از اين صحنه، تصوير ميگيرند. هر چند لحظه توقف ميکنند؛ صورتشان را روي خاک بينالحرمين ميگذارند؛ و دوباره بر ميخيزند. با پاي سر بايد آمد کنار اين شيربچهي حيدر که در هنگام ولادت، يکقدم عقبتر از حسين بود و گاه شهادت، يک گام جلوتر… گريه ميکنم و اشک چکيده بر اين خاک آسماني را گواه ميگيريم:
اينجا کربلاست. تقويم چهلمين جرعهنوشي شهيدان. قلب ما مثل نت گمشدهي صفحهي ارادت به حسين (علیه السلام)، رهبر ارکستر آدميت که سنجاقک همهي ملوديهاي محزون عاشورايي به دستان او دوخته شده.
خدايا شاهد باش که در عزاي عظيم زمين و آسمان، من هم يک گل آفتابگردانم که در اين بينالحرمين، مات کيش محبت اين دو برادر، حيران ماندهام که به کداميک سلام کنم: خورشيد جمال حسين يا آفتاب ادب عباس؟!