آثار و بركات انفاق
انفاق در راه خدا آثار و بركات عظيمى را به دنبال دارد كه هم از حيث فردى و هم از حيث اجتماعى قابل بررسى مى باشد. در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف. آثار فردى
آثار فردى انفاق، تنها در پاداش ها و ثواب هاى اخروى خلاصه نمى شود بلكه در همين دنيا نيز بركات چشمگيرى شامل حال انسان مى شود كه در اين مبحث سعى مى كنيم تا حدامكان به هر دو جنبه بپردازيم:
1. بركت و افزايش اموال
بر خلاف تصور افراد ظاهربين، انفاق نه تنها موجب كم شدن اموال انسان نمى شود، بلكه بركت و يا افزايش اموال را نيز به دنبال دارد.
قرآن كريم مى فرمايد: «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّة أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنـبُلَة مِّاْئَةُ حَبَّة وَاللَّهُ يُضَـعِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيم; «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانه اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد، خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى كند و خدا گشايشگر داناست».
با توجه به اطلاق در آيه مى توان استفاده كرد كه زياد شدن صدقات و بركت آن علاوه بر اين كه شامل اموال دنيا اعم از زياد شدن رزق و روزى، اداء دين و… مى باشد افزونى پاداش ها و ثواب هاى الهى در آخرت را نيز شامل مى شود، چنان چه در روايات هر دو مورد بيان شده است:
پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «اِستنزلوا الرِزْقَ بالصدقه;[2] به وسيله صدقه، رزق و روزى را براى خود نازل كنيد».
امام صادق(ع) فرموده است: «الصَّدَقَه تَقْضِى الدّين و تخلف بالبركة;[3] صدقه دين را ادا مى كند و بركت را براى انسان به دنبال دارد».
امام على(ع) مى فرمايد:«هر گاه بى چيز شديد بوسيله صدقه با خدا تجارت كنيد».[4]
همچنين پيامبر اسلام فرموده است: «خداوند صدقه شما را افزايش داده و زياد مى كند همانطور كه يكى از شما فرزند خود را رشد داده و پرورش مى دهد، تا اين كه روز قيامت در حالى كه به بزرگى كوه احد رسيده است او را ملاقات مى كند».[5]
آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايد: صدقه بدهيد، همانا صدقه مال را زياد مى كند، پس صدقه بدهيد خداوند شما را مورد رحمت خويش قرار دهد».[6]
2. دورى بلا و مرگ بد
رفع بلا، دورى از مرگ سوء و… از اثرات انفاق مى باشد كه در روايات نيز به آن اشاره شده است:
امام باقر(ع) مى فرمايد: «صدقه هفتاد بلا را از انسان دور مى كند و نيز مرگ سوء را از انسان دور مى نمايد چرا كه صاحب صدقه هرگز با مرگ سوء از دنيا نمى رود».[7]
و در جايى ديگر آمده است: «با دست خود صدقه دادن، انسان را از مرگ سوء حفظ مى كند و هفتاد نوع از انواع بلايا را از انسان دور مى كند».[8]
3. طول عمر
همانطور كه در تعاليم اسلامى آمده است، برخى عوامل بر مدت عمر انسان تأثير مى گذارد و كاهش يا افزايش طول عمر انسان را به همراه دارد «صدقه دادن» از عواملى است كه طبق بيان صريح روايات، موجب افزايش طول عمر مى شود:
پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: « صدقه و صله ى رحم شهرها را آباد مى كند و بر عمرها مى افزايد».[9]
4. شفاى مريض
از ديگر آثار مهم، صدقه و انفاق، شفاى مريض مى باشد كه نقش اساسى و مهمى دارد و اثر آن بارها به تجربه رسيده است، حديثى كه به اين مسأله تصريح مى كند از پيامبر اكرم(ص)، امام صادق(ع)، امام كاظم (ع) و اميرمؤمنان(ع): نقل شده است:
«داووا مَرَضاتِكم بِالِصَّدَقة;[10] بيماران خود را به وسيله صدقه درمان كنيد». و در حديث ديگرى مى خوانيم كه مستحب است مريض با دست خود صدقه بدهد.[11]
5. دوركننده فقر
از امام باقر(ع) نقل شده است: «نيكى و صدقه فقر را دور مى كند…».[12]
آثار معنوى انفاق
از نظر قرآن كريم انفاق در راه خدا، تجارتى پرسود و معامله اى ارزشمند است[13] كه موجب جلب پاداش هاى عظيم[14] و رسيدن به بهشت الهى شده، انسان را از هول و هراس قيامت ايمن نموده[15] و موجب نجات از عذاب دردناك الهى مى شود.[16]
علاوه بر اين، آثار معنوى زيادى بر انفاق مترتب مى شود كه دقت در آن ها، موجب ترغيب و تحريك هرچه بيشتر انسان به سوى اين عمل خدا پسندانه مى گردد; در اين مبحث برخى از اين آثار و بركات معنوى مورد بررسى قرار مى گيرد:
1. تزكيه و طهارت انسان
«خُذْ مِنْ أَمْوَلِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم;[17] از اموال آنها صدقه اى بگير تا به واسطه ى آن پاك و پاكيزه شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى انان آرامشى است».
در مورد شأن نزول آيه شريفه آمده است: در ميان كسانى كه از رفتن به تبوك خوددارى كردند، 3 نفر بودند كه بدون هيچ گونه شك و ترديدى همراه رسول خدا نرفتند، اين سه نفر وقتى آيات عتاب و تهديد را راجع به منافقان شنيدند، يقين كردند كه جهنمى شده اند، خود را به ستون هاى مسجد بستند و در همين حال بودند تا حضرت مراجعت فرمود و از احوال آن ها جويا شد; به ايشان گفته شد، آن ها توبه كرده و قسم خورده اند كه تا وقتى شما به دست مبارك خود بازشان نكنيد; آزاد نگردند. حضرت فرمود: من نيز قسم مى خورم تا زمانى كه دستورى نرسد بازشان نكنم، بعد از 50 روز آيه «عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِم»[18] نازل گشت و رسول خدا(ص) بر خاست و نزد آن ها رفته، آزادشان فرمود، اين سه نفر اموال خود را نزد رسول خدا(ص) آورده گفتند: اين اموال را به كفاره ى تخلفى كه كرده ايم، صدقه بده، حضرت فرمودند: دستورى براى گرفتن اموال ندارم، تا اين كه آيات مورد بحث نازل گشت و حضرت اموال آن ها را در مصالح عمومى مصرف فرمود.[19]
رفع رذيله «شح نفس» يكى از مصاديق تزكيه و طهارت جان انسان مى باشد كه به طور خاص در آيات قرآن به آن اشاره و ما نيز به بررسى آن مى پردازيم:
از آن جايى كه حرص و طمع و بخل از مهم ترين شعبه هاى حب دنيا بوده و هر يك از آن ها خود منشاء رذايل فراوان ديگرى مى گردد، مبارزه با اين بيمارى روحى نقش اساسى را در فرهنگ اسلامى داراست.
عنصر »انفاق« نقش به سزايى براى تحفظ و درمان اين رذايل اخلاقى دارا مى باشد و به تعبير قرآن كريم، عاملى براى جلوگيرى از شح نفس مى باشد:
در سوره ى حشر آيه 9 نيز اين اثر بيان شده است: «وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» كه در شأن نزول آيه گفته اند: آيه در مورد انصار نازل شده كه هر چند خود شديداً نياز داشتند، اموال خود را به مهاجران مى دادند و حتى چشم داشتى به غنائمى كه به مهاجران داده مى شد نداشتند و آن ها را بر خود مقدم مى كنند و برخى مى گويند در مورد جنگجويان احد نازل شده كه 7 نفر از آن ها سخت تشنه و مجروح بودند، فردى به مقدار نوشيدن يك نفر آب آورد و سراغ هر يك رفت او را به ديگرى حواله داد و بر خود مقدم شمرد، سرانجام همگى تشنه جان سپردند; خداوند در اين آيه ايثارگرى آنها را ستود، در حال عموميت مفهوم آيه قابل تطبيق بر موارد مشابه است.[20]
«فَاتَّقُواْ اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُواْ وَ أَطِيعُواْ وَ أَنفِقُواْ خَيْرًا لاَِّنفُسِكُمْ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون; و تا آن جا كه در توان داريد تقواى الهى را پيشه كنيد و گوش دهيد و اطاعت كنيد و انفاق نماييد كه براى شما بهتر است; و آن ها را كه از بخل و حرصه خويشتن مصون بمانند رستگار و پيروزند».
«شح»; بخل همراه با حرص را گويند و لذا شديدتر از بخل مى باشد، در روايتى از امام صادق(ع) آمده است: «بخيل كسى است كه در مورد آنچه دارد بخل مىورزد ولى شحيح هم نسبت به آن چه در دست مردم است بخل مىورزد و هم آنچه خود در اختيار دارد تا آن جا كه هر چه را در دست مردم مى بيند آرزو مى كند آن را به چنگ آورد، از طريق حلال باشد يا حرام و هرگز به آن چه به او داده قانع نيست».[21]
«يوق» از ماده «وقايه» به معناى حفظ شىء است از آن چه اذيت و ضرر مى رساند[22] و در اين جا هر چند به صورت مجهول آمده است، اما پيداست كه فاعل آن خداست; يعنى هر كس با انفاق در راه خدا اوامر الهى را اطاعت كند خداوند او را از اين صفت مذموم كه سبب هلاكت انسان است نجات مى دهد.
در حديثى از امام صادق(ع) مى خوانيم: حضرت از شب تا صبح طواف خانه خدا را به جا مى آورد و پيوسته مى فرمود: «خداوندا! مرا از حرص و بخل نگهدار» يكى از يارانش عرض كرد: فدايت شوم! امشب غير از اين دعا دعاى ديگرى از شما نشنيدم; فرمود: چه چيز از بخل و حرص نفس مهم تر است. در حالى كه خداوند مى فرمايد: «وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»[23]
از اين آيه استفاده مى شود كه انفاق، عاملى است براى تحفظ انسان از رذيله شح نفس، كه اگر انسان همواره و به طور منظم اهتمام به صدقات داشته باشد، سعادت و فلاح را در پرتو نجات از اين رذيله براى خود تضمين كرده است.
در روايت نيز به «رفع شح نفس» توسط صدقه كه مصداقى از انفاقات مى باشد اشاره شده است:
امام على(ع) مى فرمايد: «بر تو باد صدقه دادن تا از پستى شح نفس رهايى يابى».[24]
2. مغفرت و تكفير گناهان
انفاق هم عاملى براى مغفرت و تكفير گناهان مى باشد و هم عاملى براى قبولى توبه است و آيات مختلفى در قرآن به آن تصريح يا تلويح كرده است از جمله: «أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يأْخُذُ الصَّدَقَـتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم;[25] آيا نمى دانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مى پذيرد و صدقات را مى گيرد و خدا توبه پذير مهربان است».
كه اشاره به نقش «صدقه) در پذيرش توبه دارد و آياتى كه به مغفرت و تكفير گناه توسط انفاق تصريح مى كند: «إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَـعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيم;[26] اگر به خدا وامى نيكو دهيد، آن را براى شما دو چندان مى گرداند و بر شما مى بخشايد، خداست كه سپاس پذير و بردبار است».
و در جاى ديگر مى فرمايد:
«وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَـقَ بَنِى إِسْرَ ءِيلَ… لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَءَاتَيْتُمُ الزَّكَوةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِى وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لاَُّكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّـَاتِكُمْ وَلاَُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـرُ …;[27] و خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت… اگر نماز به پا داريد و زكات را بپردازيد و به رسولان من ايمان بياوريد و آنها را ياد كنيد و به خدا وامى نيكو دهيد [در راه او به نيازمندان كمك كنيد]، گناهان شما را مى پوشانم و شما را به در باغ هايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مى كنم…».
3. آرامش روحى و روانى
از جمله آثار اعمال نيكو به طور عام و انفاق به طور خاص، رسيدن به آرامش روحى و روانى است كه شامل فرد مى شود. در مورد نقش انفاق در ايجاد آرامش مى توان به آيه زير استشهاد نمود: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَ لَهُم بِالَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون;[28] كسانى كه اموال خود را در شب و روز و نهان و آشكار انفاق مى كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان خواهد بود و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند».
«حزن» به معناى اندوه و غصه و «خوف» به معناى ترس مى باشد،[29] و تفاوت آن ها در اين است كه «خوف» نگرانى از آينده است و «حزن» ناراحتى از چيزيست كه واقع شده و گذشته است.[30]
در روايات بيان شده كه آيه در شأن على بن ابى طالب(ع) نازل شده كه آن حضرت چهار درهم پول داشت، يكى را در شب، يكى را در روز، سومى را پنهانى و چهارمى را علنى صدقه داد و اين آيه در مدح و ستايش آن جناب نازل گشت و حضرت را به قبول صداقاتش بشارت داد.[31]
در هر حال مفهوم آيه كلى است و بشارتى است براى كسانى كه از روى صدق و خلوص نيت، در راه خدا انفاق مى كنند.
4. وسيله تقرب به خدا
«تقرب به سوى خدا امرى حقيقى و خداگونه شدن است كه انفاقات مالى نقش مهمى در اين مسير دارد. قرآن كريم مى فرمايد: «وَ مِنَ الاَْعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَـت عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَ تِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِى رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم;[32] گروهى از عرب هاى باديه نشين، به خدا و رستاخيز ايمان دارند و انفاق خويش و دعاهاى رسول خدا را مايه تقرب به خدا مى دانند، آگاه باشيد اين ها، مايه تقرب آن هاست، به زودى خداوند آن ها را در رحمت خود وارد خواهد ساخت و به يقين خدا آمرزنده و مهربان است».
«قرب» به معناى نزديكى مى باشد و اقسامى از جمله قرب زمانى، مكانى، نسبى، مقام و منزلت و مرتب رعايتى را شامل مى شود.[33]
در آيه شريفه مراد از «تقرب به سوى خدا» قرب مقام و منزلتى مى باشد كه همان وصول الى الله است. «به اين معنا كه انسان بوسيله انفاق در راه خداوند، به خداوند نزديك شده و ثواب و رضاى الهى را طلب مى كند.[34]
زمانى كه انسان از اموال مادى خود دل بر مى كند و با تقديم آنها با ساحت ربوبى، زمينه خلوص جان و تصفيه درون از علائق دنيوى را فراهم مى سازد، در نتيجه ى آن موجبات تقرب الى الله، را براى خود فراهم ساخته كه پاداشى بس بزرگ است.
5. مايه جلب رحمت الهى
از جمله عوامل ريزش الطاف الهى «انفاق در راه خدا» مى باشد كه آيات مختلفى نيز در قرآن كريم به اين مسأله تصريح كرده است از جمله:[35]
«…وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْء فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَالَّذِينَ هُم بِـَايَـتِنَا يُؤْمِنُون;[36] … و رحمتم همه چيز را فرا گرفته و آن را براى آن ها كه تقوا پيشه كنند و زكات بپردازند و آنها كه به آيات ما ايمان بياورند مقرر خواهم داشت».
در اين آيه گرچه ريزش رحمت خاص را مترتب بر عنوان تقوى نموده كه عنوان جامع، در اعمال نيك است ولى اختصاص ذكر عنصر «زكوة» و انتخاب آن از ميان تمامى اعمال نيك، دليلى بر غايت ويژه بر انفاق، در جلب رحمت الهى مى باشد.
«رحمت» در مورد خداوند به معناى عطا و احسان است[37] و به دو گونه مى باشد:
1. رحمت عام كه شامل تمام موجودات مى باشد.
2. رحمت خاص كه شامل اهل ايمان است و در دنيا و آخرت فقط نصيب مؤمنان مى شود و ديگران از آن بهره اى ندارند. رحمت خاص الهى حقى است از بهشت الهى مى باشد، چرا كه رحمت الهى با ابقاء خداوند باقى است و تمام شدنى نيست در حالى كه بهشت تا زمانى باقى است كه خداوند بخواهد.[38]
آثار و بركات اجتماعى انفاق
آثار اجتماعى انفاق و فوائدى كه از انفاق عائد كل جامعه مى شود بسيار وسيع است و در يك نگاه كلى مى توان تمامى آن ها را در دو عنوان «عدالت اقتصادى» و «اصلاح اجتماع» خلاصه نمود:
1. عدالت اقتصادى و برطرف شدن خلأهاى اقتصادى در جامعه
از اهداف عاليه تعاليم اسلام در نظام اقتصادى، اصل عدم تمركز ثروت و رفع اختلاف هاى فاحش و غير عادلانه در نظام اقتصادى مى باشد كه در قرآن هم مورد تأكيد قرار گرفته است، به طورى كه طبق آيه شريفه «…كَىْ لاَ يَكُونَ دُولَةَ بَيْنَ الاَْغْنِيَآءِ مِنكُم»[39] توزيع ثروت هاى عمومى به منظور جلوگيرى از تمركز ثروت و در نتيجه ايجاد توازن اقتصادى از اهداف مهم اقتصاد اسلامى مى باشد.[40]
يكى از آثار انفاق اين است كه مى تواند جريان پول را از طبقات ثروتمند به سوى طبقات كم درآمد سوق داد، و در جهت رفع «فقر» نقش فعال داشته باشد; اين در حالى است كه از سوى ديگر همواره بر كار و كوشش براى استقلال اقتصادى توصيه و تأكيد و از اظهار احتياج و فقر نهى شده است[41] و استغناء و بى نيازى از مردم مورد تحسين اسلام مى باشد[42] لذا با اين جامع نگرى دستورات اسلام در زمينه اقتصادى، هم كمبودها و خلأها جبران گشته و هم از سستى و تنبلى و بار خويش را گردن ديگران افكندن، جلوگيرى به عمل آمده است.
2. اصلاح اجتماع
از آن جايى كه يكى از عوامل انحراف و سقوط اخلاقى در هر اجتماع «فقر» مى باشد و بسيارى از جرائم و بزهكارى ريشه در نياز شديد مالى دارد، لذا تعاليم اسلام درصدد است كه قبل از وقوع جرم، واقعه را علاج نمايد.
تعاليم اسلام مى خواهد انسانى بسازد كه به هم نوع خود توجه داشته باشد و خود را در برابر برادران دينى در جامعه مسؤول بداند و در رفع حوائج و نيازمندى هاى آن ها تلاش نمايد تا علل انحراف هاى اخلاقى در ريشه خشكانده شود و جامعه از ورطه هلاكت و تباهى مصون و محفوظ بماند چرا كه جامعه انسانى به منزله تن واحدى است كه داراى اعضاى مختلفى مى باشد كه در غرض و مقصد زندگانى متحد مى باشند، وقتى يكى از اعضا نعمتى را از دست مى دهد مثلا فاقد صحت و سلامتى مى شود و در عمل خود كند مى گردد، تمام اعضاى بدن در عملكرد خود سست مى شوند; همينطور اگر يك فرد در جامعه دچار فقر و احتياج شد تبعات فقر او دامنگير همه جامعه شده و سبب هلاكت همه اجتماع مى شود، بنابر يك تفسير، آيه 195 بقره نيز ناظر به همين مسأله مى باشد: «وَأَنفِقُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين; در راه خدا انفاق كنيد; (و با ترك انفاق) خود را به دست خود به هلاكت نيفكنيد و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
بنابراين در جامعه اى كه روح كمك و تعاون بر آن حاكم باشد، و طبق تعاليم اسلام، مردم فقرا را در اموال خود شريك دانسته و حقى براى آن ها قائل باشند.[43] علاوه بر كاهش چشمگير انحرافاتى مثل سرقت، قتل، جنايت و… بسيارى ديگر از درگيرى هاى اجتماعى و مشكلات خانوادگى كه در مسائل مالى ريشه دارد، برطرف مى شود و با اجراى اين دستور اسلامى كه در قرآن نيز مورد تأكيد قرار گرفته، فرد نقش به سزايى در اصلاح جامعه و حركت جامعه به سوى سازندگى، رشد، پيدا مى كند و در نهايت آرامش و امنيتى كه در جامعه ايجاد مى شود شامل حال خود او نيز مى گردد.
پى نوشتها:
1 . سوره مباركه بقره، آيه 261، برخى آيات ديگر عبارتند از: بقره/ 245 و 276، روم/ 38، حديد/ 11 و18.
2 . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 96، ص 121 و 131.
3 . همان، ص 134.
4 . شيخ حر عامل، وسائل الشيعه، ج 6، ص 255.
5 . همان، ص 126.
6 . شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 4، ص 257.
7 . محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، جلد 96، ص 135.
8 . همان، ص 129 و 130 و 131 (متعدد آمده است).
9 . همان، ص 130.
10 . شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 4، ص 258 و 261; محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 96، ص 120 و 123 و 130.
11 . وسائل الشيعه، ج 4، ص 262.
12 . بحارالانوار، ج 96، ص 130.
13 . سوره فاطر، آيه 139.
14 . سوره حديد، آيه 18.
15 . سوره انسان، آيات 9 ـ 11.
16 . سوره صف، آيات 10 و 11.
17 . سوره توبه، آيه 103.
18 . سوره توبه، آيه 102.
19 . سيوطى، الدرر المنثور، ج 3، ص 272.
20 . ر.ك: مجمع البيان، ذيل آيه شريفه.
21 . طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ص 379.
22 . على اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 7، ص 23 و 27.
23 . مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 24، ص 209.
24 . عبدالواحد احدى، غررالحكم، ص 482.
25 . سوره توبه، آيه 104.
26 . سوره تغابن، آيه 17.
27 . سوره مائده، آيه 12.
28 . سوره بقره، آيه 274.
29 . على اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 1، ص 312.
30 . همان، ج 3، ص 126.
31 . تفسير الواحدى، ج 1، ص 191.
32 . سوره توبه، آيه 99.
33 . على اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 5، ص 293.
34 . ابن جودى، زادالمسير، ج 2، ص 302.
35 . برخى آيات ديگر: نور/ 56، توبه/ 71 و 99.
36 . سوره اعراف، آيه 156.
37 . مجمع البحرى، ج 6، ص 68 و قاموس قرآن، ج 3، ص 70.
قابل ذكر است كه رحمت در اصل به معنى مهربانى و رقت قلب است كه از ديدن شخص محتاج عارض مى شود و شخص را به احسان وامى دارد ولى در خدا فقط به معناى احسان و نعمت است چرا كه اوصاف نفسانى كه به خدا نسبت داده مى شود به لحاظ نتيجه ى آن مى باشد نه به لحاظ مبدأ آن.
38 . ر.ك: تفسير شعراوى، ج 9، ص 5441.
39 . سوره حشر، آيه 7.
40 . ر.ك: دكتر عباس موسويان، كليات نظام اقتصادى اسلام، ص 88 و 89.
41 . شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، باب كراهة اظهار الاحتياج و الفقر، ج 4، ص 311.
42 . همان، باب استحباب الاستغناء عن الناس و ترك طلب الحوائج منهم، ص 313.
43 . «وَ فِى أَمْوَ لِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّآئِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (ذاريات/ 19)