امام علی(ع) مظهر تمام عیار توحید
پرسش : امام علی(علیه السلام) اعتقاد به اصل توحیددر زندگی خود را چگونه بیان می فرمایند؟
پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی: امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبهدوم نهج البلاغهبه ریشه تمام نیکیها و پاکیها و فضایل و افتخارات یعنى شهادت به توحیداشاره مى کند و مى فرماید: (من گواهى مى دهم که جز خداوند معبودى نیست، یگانه و بى شریک است)؛ «وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاّ اللهوَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ».
پناه گرفتن، در سایه توحیدهم به خاطر آن است که ریشه تمام عقاید و افکار پاک و اعمال صالح است و هم به خاطر این که کسانى که مدعى الوهیت آن حضرت بودند به نادرستى اعتقاد خود پى ببرند.
نه یک شهادت و گواهى زودگذر بلکه (شهادتى که تا خداوند ما را زنده دارد به آن پایبندیم و آن را براى صحنه هاى هولناکى که در پیش داریم ذخیره کرده ایم)؛ «نَتَمَسَّکُ بِها اَبَداً ما اَبْقانا، وَ نَدَّخِرُها لاَهاویلِ(3) ما یَلْقانا».
على(علیه السلام) پیش از آن که دیگران را به سوى این حقیقت بزرگ (توحید) دعوت کند خود مظهر تمام عیار آن بود. در تمام عمرش لحظه اى براى بت سجدهنکرد، و گرد و غبار شرک بر دامان پاکش ننشست. هر گامى برمى داشت براى خداو هر حرکتى مى کرد براى جلب رضاى او بود. از آغاز عمرش تا پایان عمر پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) همه جا در خدمتش بود و از جان و دل مى کوشید.
داستان معروف پیکار او با «عمرو بن عبدود» در آن هنگام که عمرو، بر زمین افتاده بود و حضرت مى خواست کار او را یکسره کند معروف است؛ آرى سپاهیان اسلامبا کمال تعجّب دیدند که در این لحظه حسّاس، على(علیه السلام) توقّف کرد (و شاید برخاست و کمى راه رفت) سپس برگشت و کار عمرو را یکسره کرد. هنگامى که از علّت این ماجرا پرسیدند، فرمود: «قَدْ کانَ شَتَمَ اُمّى وَ تَفَلَ فى وَجْهى فَخَشِیتُ اَنْ اَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسى فَتَرَکْتُهُ حَتّى سَکَنَ ما بى ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِى اللهِ»؛ (او به مادرم دشنام داد و آب دهان بر صورتم افکند، من ترسیدم اگر آخرین ضربه را بر او وارد کنم به خاطر هواى نفس باشد او را رها کردم تا خشم من فرونشست سپس براى خدااو را به قتل رساندم). (4)
هنگامى که بعضى از یارانش پیشنهاد شرک آلودى به او کردند که براى تقویت پایه هاى حکومتت در بیت المال مسلمین تبعیض روا دار و سرشناسان و سردمداران را از بیت المال سیر نما، فرمود: «اَتَاْمُرُونّى اَنْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فیمَنْ وُلَّیتُ عَلَیْهِ وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیر وَ ما اَمَّ نَجْم فِى السَّماءِ نَجْماً»؛ (آیا به من پیشنهاد مى کنید که براى پیروزى خود از جور و ستم در حقّ کسانى که بر آنها حکومت مى کنم استمداد جویم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى کنند دست به چنین کارى نمى زنم)! (5)
هنگامى که به نمازمى ایستاد آن چنان غرق صفات جمال و جلال خدامى شد که جز او نمى دید و به غیر او نمى اندیشید آن گونه که در حدیثمعروف آمده است که در پاى مبارکش پیکان تیرى در غزوهاحدفرو نشست که بیرون آورن آن در حال عادى مشکل بود؛ رسول خدا(صلّی اللهعلیه وآله وسلّم) دستور داد که در حال نمازاز پایش بیرون بیاورند (چنین کردند ولى) بعد از پایان نمازفرمود: من متوجّه بیرون آوردن تیر در حال نمازنشدم (6) و از این گونه جلوه هاى توحیددر زندگى مولا فراوان است. (7)
پی نوشت:
(1). «ممتحن» از مادّه «محن» بر وزن «رهن» به معناى آزمایش و امتحان است، ولى بعضى از ارباب لغت گفته اند ریشه اصلى آن بیرون آوردن خاک، به هنگام حفر چاه است.
(2). «مصاص» از مادّه «مصّ» (بر وزن نصّ) در اصل به معناى چشیدن و مکیدن است و از آن جا که به هنگام مکیدن چیزى، خالص و عصاره آن وارد بدن انسان مى شود، «مصاص» به معناى خالص آمده است.
(3). «اهاویل» جمع «اهوال» و آن نیز جمع هول به معناى ترس و وحشت است.
(4). مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 115 (مستدرک الوسائل، ج 18، ص 28) و بحارالانوار، ج 41، ص 51.
(5). نهج البلاغه، خطبه 126.
(6). کتاب «مناقب مرتضویه» تألیف مولا محمّد صالح کشفى حنفى، صفحه 364، طبع بمبئى (مطابق نقل احقاق الحق، ج 8، ص 602).
(7). پيام امام امير المومنين عليه السلام، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1387 ه. ش، ج 1، ص 273.