باران کویر
12 مرداد 1395
کسانی که به دیدار تو می آیند، در آن کویر عطش، آنجا که تو هستی، پر از باران می شوند و هنگامی که با تو سخن می گویند، پروانه های بهشتی روی صدایشان می نشینند و از اشک هایشان ـ آن منشورهای حقیقت ـ تلألؤ پرتوهای حیات بر همه جا تابیدن می گیرد. کسانی که از زیارت تو باز می گردند، در راه زندگی تا مرگ، دیگر هرگز به هیچ حادثه نبایدی بر نمی خورند و تمام فصل های نفس کشیدنشان ختم به خیر می شود. در آغوش تو، سراغ هیچ سعادت بیشتری را نمی گیرند؛ چرا که تمام دلواپسی های بال و پر سوخته، در آشیانه مهر تو به شفای ابدی می رسند و تو هرکه را صدا بزنی، دیگر هرگز ابلیس در گوش او سخنی به وسوسه و گناه نخواهد گفت.
آنجا که تو خانه داری، قلب زمین عاشقانه می تپد و دررگ هایش تنها نام مبارک تو، خونِ در جریان است. هرچند کویر ریشه می دواند و خود را نمایان می کند، ولی تو بودنت را بهشت وار می گسترانی و خرم زار درگاهت، خشک سال و برهوت را از همه سو می راند.
تو از قبیله همان دریاهای ژرفی که چهار فصل زمین را بهارستان کرده اند. پس عجیب نیست که معجزه هایت، کم از ید بیضای رسولان تاریخ ندارد.
سودابه مهیجی